عناصر داعش عمدتا متشكل از گروه طالبان پاكستان و جنگجویان خارجي شامل ازبك، اويغور، قرقيز، چچن، عرب و از ساير مناطق هستند كه در طول سالهاي جهاد عليه اشغالگري شوروي سابق در مناطق قبايلي پاكستان ساكن شده بودند و با آغاز عمليات «ضرب عضب(شمشیر)» توسط ارتش پاكستان، به مناطق جنوبي و شمالي افغانستان كوچانده شده و عمده آنها با خانواده هایشان ابتدا به شهر آچين منتقل و سپس در طول سه سال گذشته بخشهايي از آنان به استانهاي شمالي مثل فارياب، جوزجان، سرپل، بادغيس و حتي بدخشان انتقال داده شدهاند كه بخشي از اين انتقالها توسط بالگردهاي ناشناس اشغالگران صورت پذيرفته است.
همزمان با اوج گیری جریان تکفیری - تروريستي داعش در سال 1393 در منطقه غرب آسيا و بويژه در عراق و سوریه، مسئله انتقال عناصر تروريستي داعش از مرزهای شمالی پاکستان به مناطق شرقی و جنوب شرق افغانستان مطرح شد و گروه تكفيري به اسم داعش عمدتا در استانهاي ننگرهار (فرمانداري اچين) و فراه (خاک سفید) در جوار مرز با ایران فعال شدند. روشن بود که هدف اصلي حامیان داعش یعنی آمریکائیها و عربستان سعودي، براي جبران شكستهايشان در شامات، این بوده است تا در درجه اول داعش تهديدي عليه ايران و سپس عليه منافع روسيه در آسياي مركزي باشد. با شكست داعش در عراق و سوريه بطور مسلم افغانستان جزو سرزمينهايي است كه مورد توجه حاميان داعش براي ايجاد آشوب و ناامني دوباره در منطقه خواهد بود. هر چند كه اين احتمال وجود دارد كه لزوما همه بازيگراني كه از داعش در منطقه شامات حمايت ميكردند، در افغانستان حضور نداشته باشند.
همانگونه که گروه تروريستي داعش در 2014 بخشهای وسیعی از سرزمین عراق و سوريه را تصرف کردند و تا نزدیکی مرزهای مشترک ایران و عراق پیش آمدند، به نظر ميرسد بخشي از اهداف حاميان انتشار دهندگان داعش، ايجاد تهديد عليه ج.ا.ايران بويژه در مناطق مرزی شرق این كشور باشد و بدون شك در صورت بازتوليد مجدد داعش، احتمال بروز درگيريهاي فرقهاي و قومي– مذهبي و ایجاد بحران و بیثباتی در منطقه نيز محتمل است؛ بويژه كه زمينه هاي رشد و گسترش گروههاي افراطي با حمايت اشغالگران خارجي بيش از هر جغرافيايي، در افغانستان فراهم است. در هر حال قصد آمریکائیها و متحدان منطقهاي آن در حمايت از داعش برخلاف سياست اعلاميشان، فشار همزمان از چند طرف به جمهوری اسلامی ایران و روسيه و تا حدودي چين است.
هرچند داعش (به دليل درگيريهاي شديد با طالبان) در استان فراه نتوانست پايگاه عملياتي خود را تثبيت كند، اما گروه تروريستي منسوب به داعش در مناطق جنوبي استان ننگرهار و در مرز با پاكستان، به نوعي موفق شد موقعيت خود را سامان دهي كند و اكنون استان ننگرهار (بويژه شهر اچين، شهری که در 35 کیلومتری پایگاه آمریکائیها در جلال آباد قرار دارد و بنوعی پایگاه اصلی نفوذ و انتشار داعش در افغانستان است)، بعنوان محلي براي آموزش و تسليح گروه داعش و انتقال آن به ساير استانها بويژه در «خوگياني» و «مهمند» در استان لوگر و ميدان وردك تبديل شده است. استان راهبردی ننگرهار (در جنوبشرق کابل) واقع شده است و در نزديكي شهر جلالآباد مركز اين استان، پايگاه نيروهاي آمريكايي قرار دارد كه گسترش داعش در كنار اين پايگاه و اعلان مبارزه با داعش توسط دونالد ترامپ به نوعي یك طنز سياسي بیش نیست.
واقعيت اينست كه عناصر داعش عمدتا متشكل از گروه طالبان پاكستان و جنگجویان خارجي شامل ازبك، اويغور، قرقيز، چچن، عرب و از ساير مناطق هستند كه در طول سالهاي جهاد عليه اشغالگري شوروي سابق در مناطق قبايلي پاكستان ساكن شده بودند و با آغاز عمليات «ضرب عضب(شمشیر)» توسط ارتش پاكستان، به مناطق جنوبي و شمالي افغانستان كوچانده شده و عمده آنها با خانواده هایشان ابتدا به شهر آچين منتقل و سپس در طول سه سال گذشته بخشهايي از آنان به استانهاي شمالي مثل فارياب، جوزجان، سرپل، بادغيس و حتي بدخشان انتقال داده شدهاند كه بخشي از اين انتقالها توسط بالگردهاي ناشناس اشغالگران صورت پذيرفته است.
همانطور كه گفته شد طي یک سال اخیر، داعش بيش از پيش به مناطق راهبردی در شمال افغانستان انتقال داده شدند كه بنظر ميرسد هدف اصلي حامیان آنها یعنی آمریکا و عربستان، نفوذ دادن آنها به آسیای مركزي و از این طریق فشار به روسیه و بعد، به چین می باشد. درگيري داعش با طالبان، حمله به مساجدي نظير باقرالعلوم، امام زمان، الزهرا در شهرهاي كابل و هرات و...، كه منجر به كشته و زخمي شدن صدها شهروند شد؛ بخشي از اقدامات تروريستي داعشيها در افغانستان بوده است. وجود داعش در افغانستان و آسیای مركزي، بهانه خوبی برای توسعه حضور و نفوذ آمریکا و متحدان آن در این منطقه است تا ضمن دستیابی به منافع اقتصادی آن نیز کشورهایی مانند روسیه ، چین و ایران را تحت فشار قرار دهند.
در حال حاضر داعش در 13 استان (ننگرهار، خوست، نورستان، غزني، لوگر، ميدان وردك، پكتيا، كنر، فارياب، جوزجان، سرپل، بادغيس و بدخشان) و عمدتاً در شهرهای شمالی و در مناطق کوهستاني پراکنده هستند و یکسری پایگاه نیز برای خود در این مناطق دارند؛ اما مانند طالبان پایگاه اجتماعی و شهرهای تحت کنترل ندارند.
اساساً هدف داعش در افغانستان، محدود به جغرافیای این کشور نیست. در زمان اوج پیروزیها که درعراق و سوریه بخشهای زیادی ازاین دو کشور را تصرف کردند، افغانستان نیز یکی از اهداف آنها در توسعه جغرافیای تحت تصرف و خلافت بود؛ اما پس از شکست داعش در عراق و سوریه، این کشور می تواند محل جدید برای فعالیت و قدرت یابی مجدد آنها باشد. شیعه کشی از دیگر اهداف داعش در افغانستان می باشد. به همین دلیل بیشتر عملیاتهای انتحاری آنها علیه شیعیان و مساجد شیعی صورت گرفته است. اگرچه علیه اهل سنت و مساجد آنها نیز عملیاتهایی را داشتهاند.
داعش در افغانستان شامل دو گروه می باشند:
اول: گروه «اسلم فاروغی» فرمانده سابق تحریک(جنبش) طالبان در پاکستان که ارتباطات تنگاتنگی با اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) داشته و از حمایت آن برخوردارند. این گروه عمدتاً بومی و از طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی و شمالی هستند. مناطق آنها در ولایات قندهار و هلمند و یا کلاً مناطق پشتون نشین در جنوب و جنوب شرق افغانستان می باشد.
دوم: گروه «معاویه ازبکستانی» فرمانده گروه تحریک(جنبش) اسلامی ازبکستان که عمدتاً ازبک بوده و مورد حمایت آمريكا و سپس عربستان سعودي میباشند. در بین اینها از نیروهای خارجی شامل چچنی، قرقیز، تاجیک و اویغور و حتی عرب نیز هستند. اکنون بویژه پس از راهبرد آمریکا در دوره ترامپ، ارتش پاکستان نیز سعی می کند با اخراج این نیروها هم وانمودکند که با تروریسم مبارزه می کند و هم جریان افراطی را به داخل افغانستان هدایت کند که هدف اصلی این اقدام را می توان تحت فشار قرر دادن دولت ضعیف وحدت ملی افغانستان عنوان کرد که اساساً خط مرزی دیورند بین افغانستان و پاکستان را به رسمیت نمی شناسد و همکاریهای مورد نظر با اسلام آباد را ندارد.
بین این دو گروه نيز بر سر رهبري داعش اختلافاتي وجود دارد. هدف گروه فاروغی درحال حاضر بازیابی قدرت داعش پس از شکست در عراق و سوریه است. اما گروه معاویه، عمدتاً به دنبال نفوذ به آسیای مركزي می باشد. البته هر دو گروه مورد حمایت آمریکا و عربستان سعودي هستند و عربستان عمدتاً از طریق کمک مالی و آمریکا کمکهای تسلیحاتی، اطلاعاتی و انتقال عناصر داعش بوسیله بالگرد را مديريت ميكند. نمايندگان پارلمان و مقامات محلي افغانستان بارها به این حمایتها و نقل و انتقالات با بالگردها، اعتراض نموده اند. سرچشمه عمده گروههای افراطی- تکفیری از القاعده، طالبان، داعش، لشگر طیبه، سپاه صحابه و حتی حزب التحریر و دیگر گروهها به جریان وهابیت و حمایتهای مالی عربستان بر می گردد. تعداد نیروی داعش در افغانستان بین 3 تا 7 هزار نفر تخمین زده می شود.
طالبان:
برخلاف داعش، طالبان در مناطق پشتون نشین و قبایلی خود، دارای پایگاه اجتماعی بوده و در حال حاضر حدود 45 درصد خاک این کشور را در اختیار دارند. 55 درصد بقیه در کنترل دولت مرکزی می باشد. داعش از این 45 درصد، در حدود 15 درصد شامل مناطق شمالی هلمند و قندهار، تصرف و کنترل کامل و در بقیه مناطق با نسبتهای مختلف، نفوذ و نیرو دارد. بیشترین نفوذ آنها در جنوب و جنوب شرقی می باشد. ضمن اینکه در مناطق شمالی مانند بدخشان، قندوز، سرپل و فاریاب نیز نیرو دارند. گفته می شود فعلاً طالبان دارای 20 تا 30 هزار نیروی مسلح باشد. اما بویژه با توجه به پایگاه اجتماعی این گروه و انگیزه های دینی در آن، طبیعی است که این تعداد، در شرایط مختلف، تغییر نماید.
علل اصلی جنگ بین داعش و طالبان:
داعش و طالبان بلحاظ اعتقادی و ایدئولوژیک پیوندها و نزدیکیهای زیادی با یکدیگر دارند. اما در زمینههای مختلف، دارای اختلافاتی نیز هستند.
1- داعش به خلافت جهانی می اندیشد و جغرافیای جهانی را در نظر دارد؛ در حالی که طالبان فقط به جغرافیای افغانستان می اندیشد و تصریح می نماید که با هیچیک از کشورهای همسایه کاری ندارد.
2- داعش ضد شیعه و ضد ایران است؛ در حالی که طالبان می گوید من فقط با دولت مرکزی افغانستان می جنگد . دولتی که دست نشانده آمریکا می باشد.
3- داعش مبارزه با اشغالگران خارجی در افغانستان را در عداد اهداف خود قرار نداده است، بلکه آنها را حامی خود می داند؛ در حالی که مهمترین هدف طالبان مبارزه با بیگانگان و اشغالگران خارجی در این کشور است.
4- داعش یک پدیده ساختگی و تقریباً وارداتی به افغانستان و به همین دلیل فاقد پایگاه اجتماعی در این کشور است؛ در حالی که طالبان - صرف نظر از ماهیت، اهداف و عملکرد- جنبشی بومی و برخاسته از بطن بخشی از جامعه افغانستان می باشد.
سرانجام داعش در افغانستان
داعش در عراق و سوریه – علی رغم حمایتهای گسترده حامیان بویژه آمریکا، عربستان و اسرائیل- به سرعت شکست خورد. زیرا مقاومت و اتحاد واقعی شکل گرفته علیه آن (و نه ائتلاف به اصطلاح ضد تروریسم غربی) با دولتهای بغداد و دمشق کاملاً مصمم، وارد یک همکاری جدی شدند. اما در افغانستان، ناتو و در رأس آنها آمریکا نه تنها هیچ ارادهای برای مبارزه با داعش ندارند، بلکه خود، داعش را بطور کاملاً هدفمند وارد افغانستان کردند و همچنان از آنها حمایت می کنند. بخشی از دولت افغانستان - دانسته و ندانسته- در این مسیر با آمریکا هماهنگ هستند و بخشی دیگر دست بسته و ناتوان. بنابراین مادام که چنین وضعیتی در افغانستان حاکم است، داعش نیز به حیات و عملیاتهای تروریستی در این کشور ادامه خواهد داد. نكته پاياني اينكه از ديد آمريكا و غرب، جريان وهابيت و آل سعود يك بازيگر همراه با سياستهاي آمريكا است و اساسا داعش هیچگاه انگشت مبارزه به سوي آمريكا نگرفته است و همين امر خود گوياي آنست كه داعش مورد حمايت آمريكا و متحدانش قرار خواهد گرفت و روند ناامنيها در افغانستان براي چند سال آتي نيز قابل تصور است.
اسماعیل باقری/ کارشناس مسائل افغانستان و پاکستان