الوقت- در نگاهی آیندهنگرانه، ارتقاء مناسبات ایران و افغانستان بالاتر از سطح کنونی نیازمند سرمایهگذاری جدی در تمامی ابعاد سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی و امنیتی ـ نظامی است؛ زیرا افغانستان در تمامی این بخشها نیازمند دریافت کمک خارجی، و بهشدت وابسته به آن است. به ترتیب اولویت، نیازهای افغانستان عبارتند از:
الف) نظامی ـ امنیتی
- نیازهای تسلیحاتی
- نیاز آموزشی نیروها
افغانستان برای مقابله با چالشهای امنیتی در مقابل طالبان، داعش و القاعده بهلحاظ تسلیحات و آموزش نیروها در مضیقه است. آمریکا و ناتو، بهرغم تعهداتشان، نه سلاح کافی و پیشرفته در اختیار ارتش و پلیس ملی این کشور قرار دادهاند و نه آموزش حرفهای در سطحی که بتوانند با مخالفان مسلح با انگیزه جهادی ـ تروریستی مقابله جدی و بازدارنده داشته باشند. نیازهای نظامی ـ امنیتی افغانستان گسترده است و اخیراً هندوستان و روسیه برخی کمکها را ارائه کردهاند. ایران نیز میتواند با تماس با افغانها و برآورد نیازهای تسلیحاتی ـ آموزشی حداقل بخشی از نیازها را بهصورت حسابشدهای برآورده سازد.
ب) اقتصادی
اقتصاد افغانستان تقریباً در جنگها تخریب شده و نیازمند بازسازی کلی است. بهنظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران در بخشهای ذیل میتواند به یاری افغانستان بشتابد:
-بخش صنعت: سرمایهگذاری مشترک و در صنایع کوچک و متوسط زودبازده و کاربر که بتواند نیروی کار را در تمامی مناطق بهکار گیرد. ارائه آموزش به نیروی کار و انتقال تجربیات ایران در همین بخش مهم است؛
-بخش کشاورزی: توجه جدی به کشت جایگزین خشخاش و تولید مواد مخدر، و سرمایهگذاری هدفمند در همین رابطه با مشارکت بخشهای دولتی و خصوصی دو کشور؛
-مدیریت آب و برق: بحث آب و برق بحث جدی و حساسی است. ایران تاکنون در سطح محدود در هرات کارهایی کرده است؛ ولی موضوع مهمتر از این حرفهاست. ایران تجربیات خوبی در سدسازی دارد. ذهنیت افغانها این است که رودخانههایی که از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرند حق طبیعی آنهاست. اجرایی نشدن معاهده مربوط به حق آبه دریاچه هامون در کنار دلایل متعدد، یکی از همین ذهنیتهاست. این ذهنیت را تنها در همکاری با سدسازی برای مهار آبها به شرط بستن قرارداد روشن و تقسیم منصفانه آبهای مرزی میتوان تعدیل کرد. سرمایهگذاری و انتقال تجربیات سدسازی در ایران بهصورت هدفمند با منافع راهبردی ایران همخوانی دارد. درک متقابل نیازهای آبی دو کشور و یافتن راههای عملی رفع مشترک آنها در آینده ضرورتی اجتنابناپذیر خواهد بود.
مذاکرات و سرمایهگذاری سهجانبه بین ایران، افغانستان و تاجیکستان برای مهار آبهای اضافی تاجیکستان و انتقال به افغانستان و ایران در آینده عملی بهنظر میرسد. تاجیکستان منابع آبی خوبی در اختیار دارد که درحالحاضر خود بهتنهایی قادر به مهار آنها نیست.
افغانستان بازار خوبی برای فروش برق ایران هم هست و اگر طرحهای مشترکی تعریف شود، با توجه به مزیت انرژی نفت و گاز ایران، سرمایهگذاری در کوتاهترین زمان ممکن پاسخ مناسب خواهد داد.
ج) سیاسی
جامعه افغانستان بهدلیل جنگهای طولانی داخلی و خارجی در چهار دهه اخیر، بهلحاظ ساختار سیاسی و اعمال مؤثر قدرت ملی دچار مشکل شده است. دولت مرکزی ضعیف و شکننده است. قدرت تجزیه و بهصورت جزیرهای در مناطق مختلف درآمده است. این شرایط افغانستان را بهصورت دولتی ورشکسته و در آستانه فروپاشی ملی قرار داده و خطر تجزیه بر مدار قومی در آن منتفی نیست؛ موضوعی که در ایران هم مورد غفلت قرار گرفته است. ازآنجاکه امنیت افغانستان بهنوعی با امنیت ملی ایران در ارتباط است پیشنهاد میشود:
-نگاه بخش ایران که تاکنون بیشتر متوجه فارسزبانها و هزارههای شیعهمذهب بوده و قومیت پشتون را تقریباً نادیده گرفته است تغییر کند و عنصر قومی پشتون بهعنوان یک واقعیت مورد توجه قرار گیرد. در غیاب ایران، پاکستان قومیت پشتون را بهرغم دشمنیها و تضادهای گذشته به خود وابسته کرده است و این درحالی است که قبایل پشتون بهلحاظ تاریخی، دینی، فرهنگی و حتی زبان فارسی، از بعضی از قبایل احساس قرابت بیشتری با ایران دارند تا با پاکستان که کشوری تازهتأسیس است و در ذهنیت افغانها، اشغالگر سه منطقه ایالت بلوچستان پاکستان، ایالت خبیر پختونخواه و مناطق قبایلی است که افغانها آنها را بهلحاظ تاریخی از آن خود میدانند.
-واقعیت آن است که اکثر مردم در افغانستان سنیمذهب و پیرو مکتب دیوبندی شبهقارههند هستند و یا گرایش اخوانالمسلمین خاورمیانهای دارند. مکتب سلفی ـ وهابی درحدی که در ایران تصور میشد، در افغانستان صاحب نفوذ ریشهای نیست، هرچند که عربستان سعودی تلاش دارد وهابیت سلفی را در افغانستان نفوذ دهد. عینیترین نمونه، سرمایهگذاری یکصد میلیون دلاری در تأسیس دانشگاه اسلامی در کابل است که در دوره حکومت حامد کرزی قرارداد آن امضا شده و کارهای اجرایی آن در دست اقدام است. این دانشگاه ظرفیت پذیرش ده هزار دانشجو را خواهد داشت. بخشینگری ایران در امر مذهب میدان رقابت را به عربستان سعودی واگذار خواهد کرد. دراینباره باید بهطور جدی فکر شود.
د) فرهنگی
بیشک، افغانستان در حوزه فرهنگی ایران قرار دارد و هیچ کشور دیگری همانند ایران از نظر فرهنگی با چنین امتیازی در افغانستان روبهرو نیست. زبان مشترک فارسی دو ملت زمینههای مساعدی را برای همکاری فرهنگی در تمامی ابعاد آن بهدست میدهد: آموزش، چاپ کتاب، رادیو، تلویزیون، فیلم و غیره. با وجود چنین فضای مساعدی، همکاری دو کشور محدود است؛ هندوستان درحال نفوذ فرهنگی در افغانستان است. ایران میتواند در زمینههای ذیل همکاری فرهنگی با افغانستان را سازماندهی کند:
-جذب بیشتر دانشجویان افغان در دانشگاههای ایران علاوهبر مهاجران موجود در ایران؛
-کمک به چاپ کتابهای درسی مدارس افغانستان که درحالحاضر در آلمان چاپ میشوند؛
-سرمایهگذاری در مدارس و مؤسسات فرهنگی در افغانستان، تجربه دانشگاه آزاد که شعبهای در کابل زده است با استقبال خوبی روبهرو شده و قابل تکرار در سایر ولایتهاست؛
- پیگیری جدی طرح متوقفشده تأسیس یک شبکه تلویزیونی مشترک بین ایران، افغانستان و تاجیکستان، مناسبات فرهنگی را در مسیر درستی قرار میدهد و به شکلگیری یک زبان معیار فارسی در بلندمدت به سود زبان فارسی ایران کمک خواهد کرد.
پیرمحمد ملازهی