الوقت ـ آشوب و خشونتي كه ليبي از آن رنج مي برد، در حقيقت از زمان سقوط معمر قذافي و انقلاب 17 فوريه 2011 و سپس دخالت ناتو شروع شد و هم اكنون نيز با ورود داعش به اين كشور ادامه دارد، در شرايط فعلي نيز به نظر مي رسد طرح توطئه آميزي در دستور كار است كه هدف آن ويران كردن كشورهاي همجوار ليبي مي باشد.
در ابتدا لازم است بر اين حقيقت تاكيد شود كه شرايط فعلي ليبي نتيجه سياست هاي كشورهاي غربي و به خصوص اروپا و كشورهاي مرتجع عربي (كشورهاي حوزه خليج فارس، مصر، اردن ومغرب) مي باشد، چرا كه آنها بودند كه چنين جنبش هايي را در ليبي ايجاد كرده و ناتو را وارد آنجا كردند، و آن ها بودند كه ليبي را به عنوان پايگاه اصلي سلفي گري قرار داده و عربستان سعودي، قطر، تركيه، فرانسه و انگليس نيز از آنان حمايت كردند.
اين كشور همچنين نقش مهمي را در راستاي استراتژي خشونت و آشوب و گسترش افراط و تروريسم القاعده و سپس داعش در شمال خاورميانه و سپس شمال آفريقا بر عهده داشته است. تاكنون نيز نتايج اين تلاش هاي اطلاعاتي غربي ـ خليجي ـ تركي به صورت كامل آشكار نشده است، چرا كه اين طرح ها با اكثر كشورهاي عربي در ارتباط بوده گرچه كه بعضي از نتايج آن را بيشتر در سوريه و مصر مشاهده مي كنيم. همه گروه هايي كه در ليبي در حال نبرد مي باشند توسط همپيمانان آمريكا و اروپا و منطقه اي هدايت شده اند، هرچند اگر در اين ميان تهديدي برعليه غرب بخواهد صورت گيرد، گروه هاي افراطي از طريق نيروهاي محلي، منطقه اي و بين المللي مورد محاصره قرار خواهند گرفت.
در حال حاضر در ليبي چهار بازيگر اصلي نقش ايفا مي كنند:
1- دولت موقت كه از نظر بين المللي به رسميت شناخته شده، و توسط عبدالله الثني از پارلمان طبرق جدا شده و داراي قدرت نظامي مي باشد كه مسئوليت آن را ژنرال بازنشسته خليفه حفتر برعهده دارد، كه مورد حمايت محمود جبريل ومحمود شمام بوده و از سوي امارات، عربستان سعودي، مصر واردن نيز مورد پشتيباني قرار مي گيرد.
2- كنفرانس (كنگره) ملي و دولت نجات ملي به رهبري عمر الحاسبي كه از رهبران انقلابي ها و اسلام گراياني مي باشد كه در جنگ بر عليه سرهنگ قذافي شركت كرده بودند، قدرت نظامي آن ها گروه فجر ليبي مي باشد كه از سوي قطر وتركيه واخوان المسلمين، مورد پشتيباني قرار مي گيرند.
3- باقيمانده هاي رژيم قذافي و روساي قبايلي كه با وي در ارتباط بوده اند كه از مهمترين فرماندهان آن ها مي توان به أحمد قذاف اشاره كرد كه كه با دولت مصر رابطه نزديكي داشته و در آن كشور اقامت دارد.
4- گروه هاي كوچك و تندرو سلفي مانند: انصار الشريعة" و"داعش" .
كارشناسان و ناظران بر اين عقيده اند كه كه درگيري هاي اصلي بين پارلمان طبرق (نيروهاي حفتر) و كنفرانس ملي (فجر ليبي) در جريان است و عدم محاصره و سعي براي متوقف كردن آن يك هدف اروپايي و آمريكايي براي تخريب امنيت كشورهاي مجاور ليبي مي باشد، چرا كه تضعيف و نابودي آنها به نفع اروپا وآمريكا و رژيم صهيونستي مي باشد.
اما به نظر مي رسد كه گروه هاي تندرو به خصوص داعش به عنوان تهديد مهمي براي كشورهاي اروپايي نمي باشند، چرا كه اگر آن ها بخواهند مي توانند اين گروه ها را به داخل بيابان ها و صحراهاي آفريقا كشانده و با كمك همپيمانان خود از جمله بوكوحرام در نيجريه و شباب مسلم در سومالي، بر آنان غلبه پيدا كنند.
بنابراين مي توان گفت كه دولت ناموفق ليبي نقش مهمي را در استراتژي غربي ـ صهيونيستي كه فردي فرانسوي و صهيونيست به نام "برنار هنري ليفي" نقش مهمي در تحقق آن ها در اكثر كشورها داشته است، بر عهده دارد كه اهداف آن به شرح زير مي باشد:
1- نابودي نيروهاي(نظامي) عربي كه به عنوان يك خطر براي رژيم صهيونيستي شناخته مي شوند، مانند سوريه ومصر والجزائر وسودان ولبنان.
2- آن چه كه موجب مي شود به صورت طبيعي دولت ها وسازمان هاي عربي وابسته به غرب ايجاد شوند كه در ابتداي آن ها كشورهاي شوراي خليج فارس و اردن و مغرب قرار دارند.
3- تلاش براي ايجاد تقسيمات جديد در مناطق عربي و اسلامي بر اساس دين، قوميت، قبائل و... كه اين مساله در عراق با موفقيت انجام شد و در سودان در حال اجرا است، كه الجزائر نيز مي تواند يكي از گزينه هاي اصلي اين مساله باشد.
4- بازگشت رژيم صهيونيستي به صحراي سيناء در خلال ايجاد دو جبهه تكفيري در مقابل مصر، تا اين كه نيروهاي مسلح مصري سرگرم جبهه ليبي شده و اسراييل با هماهنگي مصري ها به حل وفصل مساله جبهه سينا و غزه بپردازد.
در همه اين مسائل، نقش اساسي را ليبي در جهت جمع آوري و ارسال تروريست ها و پشتيباني آن ها با سلاح هاي مورد نياز برعهده دارد، كه نمونه آن را در سوريه مشاهده مي كنيم بطوري كه ليبي كاميون هاي حاوي سلاح را با همكاري تركيه و بعضي از نيروهاي لبناني و اردن، براي تروريست هاي سوريه ارسال كرده است، بر اساس گزارش ها بيش از 50 ميليون سلاح در ليبي وجود دارد كه تعدادي از آن ها شيميايي مي باشد!