الوقت- علی رغم تعداد کم جمعیت 2 میلیونی کردهای سوریه، بحران در این کشور مهم در منطقه توانسته به طور نسبی به اعتقاد برخی کارشناسان پتانسیل نهفته در تمایلات استقلالخواهانه اکراد منطقه را تقویت کند.
این اقلیت بازمانده از تشکیل دولت طی چند دهه اخیر فرصتطلبانه تحولات و رویدادهای منطقه را دنبال میکنند و از هر مجالی برای تقویت حس ملیگرایانه همنژادهای خود در کشورهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران بهره میبرند. در این راستا، دو رویداد برای کردهای منطقه و بخصوص کردهای سوری پراهمیت و به نوعی نقطه عطف بوده است اول تشکیل اقلیم کردستان عراق و دوم بحران در سوریه که اثر وضعی و تکمیلی بر تمایلات جداییطلبانه کردها داشته است.
قدرتگیری داعش و نقش کردها در عراق و سوریه در جنگ با این گروه منفور بر نقش و مسئولیتپذیری این گروه نزد جامعه جهانی صحه گذاشت و بر مشروعیت و توان آنها در ایجاد حاکمیت تاثیر داشته است. اما رویکرد کردهای منطقه نیز به این تحولات یکسان نبود به طوری که کردهای سوریه بر عکس کردهای ترکیه که واکنش تهاجمی به تحولات سوریه نشان دادند خویشتندارتر بودند و حتی در قبال اسد که از زمان پدرش آنها را حتی از حقوق شهروندی محروم کرده بود مدارا پیشه کردند و در مقابل وسوسه جریان مخلف اسد برای پیوستن به آنها تا حدی مقاومت کردند.
اسد نیز تساهل آنها را بیپاسخ نگذاشت و جایگاه آنها را در ساختار سیاسی سوریه ارتقا بخشید به طوری که چند منطقه کردنشین از جمله قامشلی را به حزب اتحاد دموکراتیک کردها واگذار کرد.
در پی این بدهبستانهای سیاسی این حزب از طرف کردهای ترکیه به تبانی با دولت اسد و پشت کردن به آرمان کردستان بزرگ متهم شد اما آنچه در ورای دعواهای آرمانگرایانه برای کردهای سوریه مهم بود دستیابی به خودمختاری نسبی است.
این امر برای کردهای سوریه آنقدر اهمیت داشت که با عملگرایی رفتار سیاسی خود را بر حسب شرایط میان دو سوی جبهه سوریه تنظیم میکردند و لذا تفاوت در اهداف، رویکرد و نگاه به بحران عمدتا شرایط را برای کردها در هر مقطعی تعریف میکرد. از این جهت، کردهای سوریه گاه جذب گروههای مخالف اسد و گاه با امتیازگیری از اسد جانب دولت سوریه را میگرفتند. این گروه نسبت مشخصی نیز با سایر کردهای منطقه در عراق و ترکیه نیز برقرار نمیکردند. چراکه هرگاه در حمایت از کردهای ترکیه عکس عبدالله اوجالان را در دست داشتند به شدت از سوی دولت ترکیه محکوم میشدند و هرگاه به همگرایی و نزدیکی به اربیل روی آوردند موجب رنجش دمشق و تهران میشدند.
در این شرایط به نظر میرسد موانع چندی فراروی کردها برای استقلالخواهی و مستقل عمل کردن وجود دارد. به طوری کلی این موانع در دو طبقه قرار دارند. یک دسته از این موانع تحت تاثیر عوامل بیرونی هستند که به طور عمده دو فاکتور آنکارا را شامل میشود. این بازیگر مهم که میزبان جمعیت کرد در مرزهای سرزمین خود است تمایلی ندارد اقلیم کردستان دوم در منطقه که موتور محرک کردهاست شکل گیرد.
اما دسته دوم موانع ماهیتی درونی دارد و به انسجام درونی کردهای سوریه مربوط میشود. اختلاف ریشهدار حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه، حزب کارگران کردستان و مجمع ملی کردستان که مورد حمایت غرب نیز میباشد به نظر نمیرسد در کوتاهمدت حل شود.
با توجه به شرایط کردهای سوری به نظر نمیرسد آنها توان تاثیرگذاری بر عوامل بیرونی را داشته باشند اما آنها میتوانند به طور نسبی بر اختلاف سلایق سیاسی خود فایق آمده و موانع درونی را به حداقل برسانند.
شرایط مشابه حال حاضر عراق و سوریه نیز موید آن است که کردهای سوری میتواند به فرمول مشابهی با اقلیم کردستان دست یابند. در این میان اگرچه عملگرایی و دوریگزینی از آرمانگرایی بیضابطه میتواند برای کردهای سوری مفید باشد اما برای تضمین آینده سیاسی این گروه باید میان اقدامات نیز سنخیت وجود داشته باشد به عنوان مثال نمیتوان در بلندمدت هم در شورای مخالفین اسد عضو بود هم آب به آسیاب ارتش آزاد ریخت و هم به توافقاتی با رژیم اسد در سرزمینهای شمالی این کشور دست یافت و هم با آمریکا و غرب در سطح میدانی همکاری داشت.
با تغییر شرایط و کم شدن سطح و دامنه بحران مشخصا کردهای سوری نیاز به دوستان قابل اعتماد دارد لذا در این شرایط اعتمادسازی و بر تعداد دوستان افزودن مهمتر از امتیازگیریهای مقطعی است.