الوقت- اعطای جایزه نوبل به نرگس محمدی، که در سال 1395 به جرم انجام فعالیتهای جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی در دادگاه به گذراندن 16 سال زندان محکوم شده بود، با انتقاد رسمی جمهوری اسلامی مواجه شده که این اقدام را به عنوان اقدامی مداخله جویانه و با اغراض سیاسی خوانده است.
در این رابطه ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه در این ارتباط افزود: «حال شاهد آن هستیم که کمیته صلح نوبل، اقدام به اعطای جایزه صلح به شخصی کرده که به دلیل نقض مکرر قوانین و ارتکاب اعمال مجرمانه محکوم شده است. ما این اقدام را حرکتی مغرضانه و سیاسی کاری دانسته و محکوم میکنیم».
اما انتقاد به رویکرد جایزه نوبل و استفاده ابزاری از آن برای اهداف سیاسی تاریخی بسیار طولانی و حتی به اندازه عمر یک قرنی این جایزه پر حاشیه دارد.
در واقع جایزه صلح نوبل، که در سال 1901 از طرف آلفرد نوبل شیمی دان و مخترع دینامیت بنیان گذاشته شد برای به رسمیت شناختن دستاوردهای برجسته حقوق بشری تأسیس شد، از سوی منتقدان سالهاست که به یک عصای جادویی ژئوپلیتیک برای غرب تبدیل شده است که به جای پاداش دادن به دستاوردها، برای تشویق اقدامات سیاسی استفاده میشود.
کمیته جایزه نوبل، متشکل از پنج نفر است که توسط پارلمان نروژ منصوب میشوند یکی از مطرحترین شبهات در مورد اعتبار این جایزه آن است که این کمیته منعکس کنند ساختار سیاسی دولت نروژ است که دو نفر توسط حزب کارگر، دو نفر از حزب محافظه کار و یک نفر از طرف حزب پیشرفت منصوب شده اند. این موضوع باعث ایجاد بحث های مداوم در مورد استقلال این کمیته آن شده است که آن را وسیله ای برای ترویج ارزش های غربی میدانند. از طرف دیگر نقش تبلیغات رسانهای، که غالباً با اغراض سیاسی دولتها همراه است، در انتخاب نامزدهای کسب جایزه دیگر انتقادی است که اعتبار آن را مخدوش کرده است.
نگاهی به لیست انتخاب شدگان سالهای گذشته و برخی شبهات بزرگ مطرح در مورد این انتخابها به خوبی مقصود منتقدان را روشن میکند.
شاید یکی از جنجالیترین انتخابهای نوبل را اعطای جایزه به هنری کیسینجر در سال 1973 به دلیل میانجیگری برای آتش بس در ویتنام شمالی دانست آنهم در حالی که نقش سیاستهای طراحی شده از سوی این استراتژیست مطرح سیاست خارجی آمریکا در کشتار بی گناهان در مناطق مختلف جهان از جمله در بمباران کامبوج در همان سال و یا طراحی کودتا علیه دولت های مردمی در شیلی و کوبا، ثابت شده است. و حتی در همان روز کسنجر در کسوت وزیر خارجه آمریکا دستور بمباران هانوی را صادر میکند.
در این رابطه یونی تورتینی (Unni Turrettini)، نویسنده کتاب «خیانت به نوبل: اسرار و فساد پشت جایزه صلح نوبل»، با افشاگری در مورد علت این انتخاب مینویسد: که انگیزه این امر به دلیل تمایل نروژ به تقویت روابط با آمریکا در طول جنگ سرد بود، یعنی زمانی که نروژ نگران تهدیدات اتحاد جماهیر شوروی بود. وزیر امور خارجه ایالات متحده در جریان مذاکرات دستور حمله به هانوی را صادر کرده بود».
همچنین در نمونه انتقادبرانگیز دیگر تقدیری که جایزه نوبل از جورج مارشال، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده انجام داد، برای تشکر از او به دلیل ارائه طرح بازسازی اروپای پس از جنگ، از جمله نروژ بود.
علاوه بر این اینها، انتخاب جیمی کارتر در سال 2002 به عنوان برنده نوبل صلح بار دیگر انتقاد از انتخابهای گزینشی این کمیته را برجسته کرد. در حالی که دلیل انتخاب کارتر مخالفت های او با تصمیمهای جنگطلبانه دولت جورج دبلیو بوش در عراق اعلام شد به گفته تورتینی، همین امر رفتار با شدت بیشتری در مورد منتقدان جدی تر جنگ عراق همانند محمد البرادعی مدیر آژانس بین المللی انرژی اتمی مشاهده شد.
این رویکرد انتقادآمیز در سالهای بعد هم همچنان ادامه افت و در سال 2009 باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در حالی که خودش نیز از انتخاب کمیته نوبل شوکه شده بود، تقریباً هشت ماه پس از ریاست جمهوری، برای انجام فعالیت ضدجنگ نامزد کسب جایزه و سپس منتخب آن شد. تنها چند ماه کافی بود تا مضحک بودن این انتخاب ثابت شود آنهم وقتی بود که اوباما 30 هزار نفر بر شمار نظامیان آمریکایی در افغانستان افزود و حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده را در خاک افغانستان و پاکستان بیش از سه برابر کرد که در نتیجه آن تعداد زیادی غیرنظامی و بیگناه کشته و زخمی و معلول شدند و حتی بمب مادر، به عنوان بزرگترین بمب غیرهستهای جهان، نیز در دوران او در افغانستان علیه طالبان مورد استفاده ارتش آمریکا قرار گرفت.
این اقدامات اوباما موجب شد تا گیر لوندستاد، رئیس وقت کمیته نوبل، بعداً در خاطرات خود نوشت که «حتی بسیاری از حامیان اوباما معتقد بودند که این جایزه اشتباه بوده است. ... از این نظر کمیته به آنچه امیدوار بود دست نیافت.»
آنگ سان سوچی دیگر فعال سیاسی بود که جایزه نوبل را در سال 1991 به دلیل مخالفت با حکومت نظامی میانمار دریافت کرد. اما در کمال شگفتی وقتی سوچی بعدها به عنوان رئیس جمهور منتخب قدرت را در میانمار قبضه کرد نه تنها از حجم رفتارهای ضدحقوق بشری ارتش و دولت میانمار علیه اقلیت مسلمانان روهینگیا کم نشد بلکه نسلکشی هدفمند مسلمانان به بحرانی انسانی در این منطقه در سال 2017 تبدیل شد. جالبترآنکه سوچی در سال 2019 در دادگاه بینالمللی لاهه به دفاع از اقدامات ضدانسانی ارتش میانمار در آزار و اذیت اقلیت مسلمان پرداخت که منجر به درخواستها برای استرداد جایزه صلح از او شد.
ابی احمد، که در چند ماه اول نخست وزیری اتیوپی به جنگ 20 ساله با اریتره پایان داد، فرد دیگری بود که کمیته صلح نوبل او را مستحق دریافت این جایزه دانست اما یک سال بعد او اتیوپی را وارد جنگ و درگیری های قومی کرد. موضوعی که موجب شد تا کمیته مستقر در اسلو هشداری نادر صادر کرده و خواستار پایان جنگ و وضعیت وخیم انسانی در منطقه تیگری شود و ابی احمد را مسئول پایان دادن به درگیری و کمک به صلح بنامد.
با این اوصاف حنای استفاده ابزاری از جایزه نوبل برای پیشبرد اغراض سیاسی و جبههسازی تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی، آنهم در دورانی که کشور با جنگ ترکیبی با محوریت پروپاگاندای سیاسی و جنگ رسانهای دشمنان مواجه است، دیگر رنگی برای جامعه بین المللی نداشته و اندک آبرو و اعتباری که این جایزه در سالهای دور کسب کرده بود اکنون با این انتخابهای مغرضانه کاملاً از دست رفته است.