الوقت: بهمدت چند قرن، امپراطوری عثمانی بر نواحی وسیعی از مرزهای اروپا تا بالکان و منطقه شامات حکومت میکرد. این امپراطوری در برگیرنده اقوام، نژادها، زبانها و فرهنگهای مختلف در زیر سایهی دین اسلام و خلیفه عثمانی بود. با وجود تنوعات چشمگیر در ساختار دموگرافی ساکنان امپراطوری تحت لوای خلیفه عثمانی، اما واقعیت آن است که ثباتی خاص بر نواحی تحت کنترل عثمانیها تا زمان فروپاشی (بعد از جنگ جهانی اول) حاکم بود.
فروپاشی امپراطوری عثمانی سبب ایجاد ساختاربندی جدیدی در خاورمیانه شد که اساس آن بر مبنای اختلافات نژادی و هویت قومی بود. واقعیت این است که دولتهای مسلمان جدیدی در مرزهای عثمانی سابق، در راستای منافع قدرتهای غربی پیروز در جنگ جهانی اول بهویژه انگلستان و فرانسه ایجاد شدند. در آن برههی زمانی خواستههای جناحهای دخیل در نقشه جدید خاورمیانه، نه بر اساس توافق، بلکه بر مبنای سرکوب مخالفان طرح مورد نظر غرب بود. این امر لایههای پنهان از تفرقه را در درون مرزهای خارومیانه موجب شده است که در سالهای پایانی قرن بیستم (1990 جنگ اول خلیج فارس) و دهه دوم قرن بیست و یکم (سالهای بعد از 2010) دردورهای از آشوب و منازعه را در منطقه در نتیجه آن شاهد بودهایم. در این میان، ظهور دو دولت- ملت عراق و سوریه در نتیجه توافقات انگلستان و فرانسه بسیار حائز اهمیت است. در همین ایام گروهی از ترکها در سال 1917 بنیانهای دولتی جدید به نام ترکیه را بهعنوان میراثدار امپراطوری عثمانی طرحریزی نمودند. همچنین، انگلستان هم وعده ایجاد دولتی به نام اسرائیل را در محدوده سرزمینی فلسطین به یهودیان جهان داد و این وعده را در سال 1948 تحقق بخشید که در آینده خارومیانه زمینهساز بحرانهای متعدد شد.
در میانه این موضوعات، مهمترین مساله مرتبط با تقسیم و پیکربندی سرزمینهای امپراطوری عثمانی در ارتباط با تعیین سرنوشت ولایت موصل در عراق بود. ولایت موصل شامل استانهای موصل، کرکوک ، اربیل و سلیمانیه امروزی در شمال عراق میشد و از نظر دارا بودن منابع عظیم نفتی بهشدت مورد توجه انگلستان و حاکمان جدید ترکیه بود. در نهایت، بعد از مذاکرات و تلاشهای بی سرانجام مقامات دولت ترکیه، کشور عراق که تحت قیمومیت انگلستان قرار داشت تحت حمایت جامعه ملل، تملک ولایت موصل سابق را به دست آورد. از آن زمان تا کنون، شاهد دورههایی از اتحاد و ستیز میان کشورهای منطقه بودهایم؛ اما هیچ کدام از اینها موجبات فروپاشی نظم خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول و بازگشت به حدود سرزمینی امپراطوری عثمانی را بهوجود نیاورده است. در واقع، مرزهای مصنوعی و اجباری خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی این حقیقت را بازنمایی میکنند که هر گونه تلاش برای تغییر آنها فقط با ضرب شمشیر و ریختن خون ممکن است.
در راستای همین اصل، میتوان واقعیتهای سیاسی امروز و آینده سیاسی کشورهای عراق و سوریه را مورد بازخوانی قرار داد. داعش بهعنوان نیرویی که از میانههای سال 2014 قصد بر هم ریختن حدود سرزمینی نظم خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول را داشته است، با مخالفت گستردهی نیروهای داخلی، قدرتهای منطقهای و بینالمللی مواجه شده است. در شرایط کنونی جنگ حکومتهای مرکزی دمشق و بغداد را میتوان در راستای تلاش برای حفظ خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی مورد تحلیل قرار داد. برای نمونه اگر آینده سیاسی عراق را بر اساس تجزیه این کشور به دو دولت - ملت سنی و شیعه و یا به سه دولت کرد، شیعه و سنی تصور نماییم؛ بدون تردید باید در انتظار منازعاتی شدید و خونین میان واحدهای سرزمینی جدید باشیم. در ارتباط با آینده سوریه هم همین اصل صدق میکند. تصور تجزیه سوریه به چند واحد سرزمینی کوچکتر در آینده، بدون شک با دورهای گستردهتر از منازعه و خونریزی همراه خواهد بود. هر چند به نظر میرسد که حفظ ساختار خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی به واقعیتی نهادینه در خاورمیانه تبدیل شده است که هر گونه تلاش برای تغییر در آن بدون خونریزی و منازعات وسیع ممکن نیست؛ اما باور داشتن به این امر هم که حفظ پیکربندی خارومیانه کنونی همچنان ممکن است میتواند بسیار خوشبینانه باشد. واقعیت این است که در خارومیانه نظمی پساسایکس- پیکو ای در راه است؛ اگر چه با جنگ و خونریزیهای تمام عیار هم باشد.
آرمان سلیمی (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)