الوقت- خاورمیانه در طول دهه های گذشته از ناامن ترین و بی ثبات ترین مناطق در میان مناطق مختلف جهان بوده است. در حالیکه دولتهای اغلب مناطق جهان قادر به ایجاد نوعی از نظم امنیتی منطقه ای مبتنی بر مشارکت و همکاری بازیگران درون منطقه بوده اند خاورمیانه در تحقق چنین امری ناکام مانده است.
موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خاورمیانه باعث توجه و مداخله قدرتهای بزرگ بین المللی به این منطقه شده و در نتیجه نقش آفرینی قدرتهای بیرونی به عنوان عامل مداخله گر بیرونی باعث ناکامی تلاشهای درونی برای ایجاد امنیت مبتنی بر مشارکت بازیگران بومی در منطقه شده است.
خاورمیانه و خلیج فارس در طول قرون متمادی شاهد حضور قدرتهای استعمارگر اروپایی در منطقه بوده است و در دوره جنگ سرد این منطقه به یکی از مناطق اصلی رقابت بین دو ابرقدرت یعنی آمریکا و اتحاد شوروی تبدیل شد. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد نیز آمریکا تلاش کرد تا در راستا سیاستهای جهانی خود مبنی بر ایجاد نظام تک قطبی در سطح جهانی به عنوان تنها ابرقدرت به عنوان قدرتی هژمونیک در منطقه خاورمیانه نقش آفرینی کند و حمله به عراق در سال 2003 از اقدامات مهم آمریکا برای تحقق این امر بود.
با این حال گذشته از تلاش و سیاست قدرتهای بزرگ برای حضور و نقش آفرینی در خاورمیانه، نوع سیاستها و اقدامات دولتهای منطقه نیز در این خصوص تاثیرات اساسی داشته است. در دهه 1970 نوعی قطب بندی مبتنی بر همکاری با دو ابرقدرت خاورمیانه را تحت تاثیر خود قرار داده بود. در حالی که دولتهایی مانند ایران و عربستان سعودی به عنوان متحدین آمریکا در منطقه عمل می کردند، دولتهای دیگر مانند عراق و مصر به عنوان متحدین اتحاد شوروی محسوب می شدند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این کشور رویکرد کاملا متفاوتی را در این خصوص در پیش گرفت و در چهارچوب شعار "نه شرقی نه غربی" بر عدم وابستگی به دو ابرقدرت و لزوم تامین امنیت منطقه از سوی بازیگران بومی منطقه تاکید کرد. این رویکرد در طول دهه های گذشته از سوی جمهوری اسلامی ایران تداوم یافته است و ایران همواره بر نظام امنیتی مشارکتی و بومی با همکاری بازیگران منطقه ای تاکید کرده است. اما در سوی دیگر اغلب بازیگران عربی و به خصوص کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس خواستار مداخله قدرتهای بزرگ در امنیت منطقه بوده و به ویژه حضور آمریکا را به عنوان تضمین کننده امنیت خود تلقی کرده و امکانات لازم برای حضور آمریکا در منطقه را فراهم ساخته اند. این رویکرد و هنجار برون گرایی به معنای استقبال و توجه به قدرتهای بزرگ فرامنطقه ای برای تامین منطقه همچنان به اشکال مختلف در سیاست کشورهای عربی خلیج فارس تداوم یافته است.
در حالی که در سالهای اخیر بحرانهای منطقه ای به شدت افزایش یافته و خاورمیانه شاهد بحرانهای گوناگون در حوزه های مختلف از جمله سوریه، عراق و یمن است کشورهای منطقه از همکاری و هماهنگی لازم برای حل بحرانها ناتوان بوده اند. یکی از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در این خصوص را می توان تداوم هنجار برونگرایی در بین برخی از بازیگران منطقه ای دانست. تاکید بر بهره گیری ظرفیت سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ مانند آمریکا از سوی کشورهایی مانند عربستان سعودی برای حل بحران در سوریه و یمن از مهمترین نمودهای تداوم چنین هنجاری است. این در حالی است که دولت اوباما با طرح سیاست تمرکز بر شرق و مهار دولتهای نوظهور مانند چین تمایل کمتری به مداخله نظامی مستقیم و یکجانبه گرایانه در منطقه از خود نشان داده است. بر این اساس همزمان این کشورها تلاش کرده اند تا خود را به قدرت بیرونی دیگری مانند روسیه نزدیک کنند تا بتوانند اهداف و سیاستهای خود در منطقه را با حمایت و همکاری بازیگران فرامنطقه ای پیش ببرند.
در مجموع در حالی که حل و فصل بحرانهای منطقه و بهبود امنیت خاورمیانه مستلزم همکاری بازیگران بومی و تکیه بر ظرفیتها و راه حلهای درون منطقه ای بیشتر است، تداوم هنجار برون گرایی و تاکید بر اقدامات قدرتهای بیرونی و عدم توجه به همکاریها و ظرفیتهای درون منطقه نه تنها نمی تواند کمک چندانی به حل بحرانها نماید، بلکه گسترش بحرانها و شدت گرفتن منازعات را در پی خواهد داشت.