الوقت- پس از آنکه در سخنرانی اخیر کم جونگ اون رئیس دولت کره شمالی سیگنالهای مثبتی از سوی پیونگ یانگ برای آغاز مذاکره و کاهش تنش با کره جنوبی مشاهده گردید و ناظران بینالمللی آن را نشانه عدم تمایل پیونگ یانگ به افزایش سطح تنشها با غرب بویژه آمریکا پس از اعمال تحریمهای اقتصادی جدید شورای امنیت تحلیل کردند، اینکه واکنش سران کاخ سفید به این ابراز تمایل کره ای ها چگونه خواهد بود محل گمانهزنی قرار گرفت چرا که پیشتر در ماه دسامبر وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد آماده مذاکره بدون پیش شرط با کره شمالی است.
با این وجود امروز سیگنال متفاوتی از سوی واشنگتن ارسال شده و نيکي هيلي نماينده آمريکا در سازمان ملل متحد اعلام کرده است که توقف آزمايش هاي هسته اي کره شمالي اولين پيش شرط براي مذاکره آمريکا با حکومت پيونگ يانگ است و مقامات کره شمالي بايد پيش از هر گونه مذاکره، آزمايشهاي هسته اي خود را متوقف کنند و همزمان آمریکا ناو هواپیمابر یو اس اس کارل وینسون را به شبهجزیره کره اعزام کرد.
این کنش امریکا البته واکنش کره شمالی را نیز به دنبال داشته است. روزنامه رودونگ سینمون، ارگان وابسته به حزب کارگر کره شمالی در این زمینه با بیان این که نیروهای امپریالیستی تحت رهبری آمریکا به صورت خشونت آمیزی استقلال کشورهای دیگر را زیر پا میگذارند و آرامش ساکنان آنها را به یغما میبرند، اعلام کرد که اوضاع امروز بینالملل نیازمند یک جهان بدون توازن است که در آن توطئههایی برای دخالت در امور داخلی کشورهای مستقل طرح میشود. از نظر پیونگ یانگ، ریشههای نظم نامتوازن بین المللی تحت رهبری آمریکا هم اکنون توسط کره شمالی به تزلزل در آمده و ما به عنوان یک کشور استراتژیک نوین با ظرفیتهای اتمی خود آمریکا را تهدید میکنیم.
بر این اساس باید گفت جدیدترین تحولات در شبه جزیره کره طی روزهای اخیر از سوی طرفین درگیر، رویکردهایی توام با همکاری و تهدید را نشان داده است. در شرایطی که کره جنوبی به عنوان یکی از طرفین اصلی دعوا طی روزهای آتی در آستانه برگزاری مسابقات المپک زمستانی قرار دارد می کوشد تا دست کم طی این مدت محدود سیاستهایی را در پیش گیرد که آرامش بر فضای منطقه حاکم شود تا از یک طرف سلامت مسابقات تضمین شود و از طرف دیگر شاید نوعی دیپلماسی ورزشی بتواند به تنش ها در شبه جزیره کره با پیونگ یانگ پایان دهد.
بدیهی ترین نکته ای که درباره بحران در شبه جزیره کره باید بدان اشاره کرد این است که کره شمالی روند کسب قدرتی را از سالها پیش آغاز کرده است که این روند در حال تکمیل است، بنابراین نه کره جنوبی، نه ژاپن و نه حتی آمریکا نمی توانند در مسیر این قدرتمند شدن مانع ایجاد کنند، چه این که بر اساس قانون اساسی کره شمالی، این کشور باید به عنوان قدرتی هسته ای شناخته شود تا با ایجاد نوعی بازدارندگی هرگونه تهدید علیه پیونگ یانگ را خنثی کند. در تازهترین اظهارات از ایندست، «کیمجونگ اون» رهبر کرهشمالی، اعلام کرده است که هدف کشورش این است که «قویترین قدرت هستهای در جهان باشد.»
با توجه به این واقعیت میتوان دو فرضیه برای پیش شرطگذاری مقامات آمریکایی در نظر گرفت. فرضیه نخست آن است که ایالات متحده نرمش کره شمالی را در نتیجه سیاست تهاجمی و افزایش فشارهای وارده از سوی دولت ترامپ بر علیه کره شمالی بویژه در همسو کردن چین و روسیه برای اجرای سرسختانه تحریم های شورای امنیت قلمداد کرده و بر آن است تا با پیگیری همین رویکرد، در نهایت کره شمالی را وادار به تسلیم و پذیرش خلع سلاح هسته ای کند. لذا بر اساس این رویکرد نتیجه مذاکرات در هر صورت باید به خلع سلاح اتمی کره شمالی بیانجامد و واشگتن این واقعیت را پیش از هرگونه مذاکره به پیونگ یانگ یادآوری میکند. این فرضیه اگرچه با رویکرد اعلامی ترامپ حتی پیش از ورود به کاخ سفید کاملا مطابقت دارد اما واقعیت آن است که این فرضیه طرفداران کمی دارد چنانکه مایک پمپئو رئیس سازمان اطلاعات آمریکا امروز اعلام کرد که امیدوار به حل بحران از طریق راه های دیپلماتیک نیست.
در اینجا فرضیه دوم را باید مطرح کرد که همانا تلاش آمریکا برای تداوم بحران در شرق آسیا و بهرهگیری از این موضوع برای افزایش حضور نظامی در این منطقه و مقابله جویی با روند قدرتگیری چین به عنوان مهمترین چالش برای تداوم هژمونی ایالات متحده در آینده می باشد. بر اساس این رویکرد می توان مشاهده کرد که با وجود آگاهی مقامات کاخ سفید از اینکه پیش شرط گذاری برای آغاز مذاکرات با کره شمالی موجب طرد مذاکره از سوی پیونگ یانگ خواهد شد، تنها چند روز پس از اعلام آمادگی رهبر کره شمالی برای مذاکره، کاخ سفید رویکرد ناسازنده در پیش می گیرد و همزمان ناو جنگی خود را به شبه جزیره ارسال می کند.
اما این که چرا این منطقه از جهان تا این اندازه در سیاست بین الملل دارای اهمیت شده است را باید به رقابت های ژئواستراتژیک بین قدرت های بزرگی نظیر چین و ایالات متحده مرتبط دانست. در هر حال شرق و شمال شرق آسیا مبدا زایش های استراتژیک در نظم بین الملل اینده است و طبیعی است که بخش زیادی از تمرکز استراتژیک آمریکا بر این منطقه قرار خواهد گرفت. از طرف دیگر نیز چین به عنوان قدرتی در حال رشد روز به روز رشد و نفوذ بیشتری را در جهان کسب می کند بنابراین این امر موجب تعارض بین منافع رو به رشد پکن از یک طرف و منافع ایالات متحده از طرف دیگر می شود. نکته دیگر در رابطه با چرایی حمایت چین از کره شمالی است که باید گفت پیونگ یانگ متحد استراتژیک پکن است و این پشتیبانی از این کشور مطمئنا سودهایی برای چینی ها دارد.
علاوه بر این باید در نظر داشت که با توجه به وضعیت خاص نظم جهانی و قرار داشتن این نظم در شرایط گذار و همچنین تحولاتی که در ژئوپلتیک آسیا در حال وقوع هست از دست دادن کره شمالی یک باخت استراتژیک بزرگ برای چین خواهد بود و بعید است که چین مرتکب چنین خطای استراتژیکی شود.