سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

undefined
جنگ 12 روزه

جنگ 12 روزه

undefined
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

undefined
طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

تندروهای صهیونیست‌ باد کاشتند پس طوفان درو می‌کنند!
گاه‌شمار جنگ غزه

گاه‌شمار جنگ غزه

undefined
توافق صلح ایران و عربستان

توافق صلح ایران و عربستان

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
New node

New node

تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

New node

New node

سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
alwaght.net
خبر

سید الحوثی: ای کاش رهبران عرب مانند رئیس‌جمهور کلمبیا موضع‌ می‌گرفتند

پنج شنبه 11 مهر 1404
سید الحوثی: ای کاش رهبران عرب مانند رئیس‌جمهور کلمبیا موضع‌ می‌گرفتند
رهبر انصارالله یمن با تمجید از مواضع رئیس‌جمهور کلمبیا در حمایت از ملت فلسطین، گفت: طرح به اصطلاح صلح ترامپ به نتانیاهو ارائه شد تا او تغییرات بیشتری به آن اضافه کند تا طرحی کاملاً مطابق با خواسته‌های اسرائیل شود. طرح آمریکایی-اسرائیلی هرگز شامل حاکمیت فلسطینی بر نوار غزه نبوده است.

به گزارش الوقت،  «سید عبدالملک بدرالدین الحوثی» رهبر انصارالله یمن روز پنجشنبه درباره تحولات مرتبط با جنگ نسل‌کشی علیه غزه و رویدادهای منطقه‌ای و بین‌المللی سخنرانی کرد.

سید الحوثی در ابتدای این سخنرانی گفت: در آستانه تکمیل دو سال کامل از تهاجم و پس از پایان هشتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل و در حالی که خشم جهانی به اوج خود رسیده، دشمن اسرائیلی همچنان به نسل‌کشی علیه مردم فلسطین ادامه می‌دهد. دشمن اسرائیلی به مشارکت و حمایت آمریکا و بی‌عملی وحشتناک رژیم‌های عربی و اسلامی وابسته است. در طول هفته گذشته بیش از ۲۵۰۰ شهید و زخمی شدند که بیشترشان زنان و کودکان هستند.آوارگان، غیرنظامیان و کسانی که همچنان در محله‌های محاصره‌شده شهر غزه گرفتار هستند نیز هدف قرار گرفتند.

رهبر انصارالله یمن با بیان اینکه «دشمن اسرائیلی همچنان از گرسنگی به‌عنوان ابزاری در نسل‌کشی مردم فلسطین استفاده می‌کند»، گفت: دشمن اسرائیلی به تخریب برج‌ها و خانه‌های باقی‌مانده ادامه می‌دهد و تلاش می‌کند تمام محله‌های مسکونی را نابود کند تا دیگر برای زندگی مناسب نباشند. دشمن اسرائیلی به جابه‌جایی اجباری مردم به مناطق ناامن و فاقد هرگونه امکانات زندگی ادامه می‌دهد. کودکان در نوار غزه یا شهید شده‌اند، یا گرسنه‌اند، یا زیر تهدید بمباران‌های اسرائیلی قرار دارند.

 

دشمن اسرائیلی به هدف قرار دادن زنان و کودکان افتخار می‌کند

او با بیان اینکه «دشمن اسرائیلی به هدف قرار دادن زنان و کودکان افتخار می‌کند و روش‌هایش در حمله به آن‌ها وحشیانه، پست و همراه با لذت بردن از جنایت و نمایش قدرت علیه آن‌هاست»، گفت: صحنه‌های غزه فراتر از توصیف و بیان است و پیگیری آنچه در غزه رخ می‌دهد برای زنده نگه‌داشتن حس مسئولیت و درک اهمیت موضع‌گیری ضروری است. نادیده گرفتن اتفاقات غزه به معنای انکار انسانیت و حقایق مهم منطقه ماست که تأثیر خود را بر واقعیت‌های ما تحمیل می‌کند و مسئولیت‌هایی را به دنبال دارد. بی‌توجهی نمی‌تواند تبعات این جنایات را از امت ما دور کند و دنبال کردن اتفاقات برای توجه، همدلی و احساس مسئولیت مداوم نسبت به رنج زنان و کودکان غزه اهمیت دارد.

سید الحوثی در ادامه گفت: پیش‌زمینه‌هایی که جنایتکاران صهیونیست را شکل می‌دهند، ریشه در مبانی فکری و عقیدتی دارد. درباره مسجدالاقصی، دشمنان صهیونیست همچنان به هتک حرمت آن ادامه می‌دهند و این روزها به‌صورت فشرده، از جمله با انجام مراسمات خود، حرمت این مسجد را نقض کرده‌اند. دشمنان در کرانه باختری اشغالی به تمام اشکال تخریب و هدف‌گیری ادامه می‌دهند. دشمنان در کرانه باختری حتی بادیه‌نشینان را در مناطق چراگاه‌هایشان با انواع تجاوزات هدف قرار می‌دهند. دشمنان به جابه‌جایی اجباری از اردوگاه‌های کرانه باختری در راستای تغییر جغرافیایی این منطقه ادامه می‌دهند. جنایات آدم‌ربایی، شکنجه و آزار زندانیان در کرانه باختری نیز همچنان ادامه دارد.

رهبر انصارالله یمن در ادامه و با برشمردن جنایات رژیم صهیونیستی گفت: دشمنان در حال قانونی‌سازی کشتار اسرا هستند و برخی اسرا تحت شکنجه به شهادت رسیده‌اند. دشمن اسرائیلی تنها به کشتار اسرا بسنده نمی‌کند، بلکه تلاش دارد جنایات خود علیه اسرا را قانونی جلوه دهد. جنایت، جنایت است و نمی‌توان آن را قانونی کرد.

 

اسرائیل در اعلام طرح ترامپ بندهایی را برای خلع سلاح مقاومت گنجانده است

او درباره طرح به اصطلاح صلح آمریکا نیز گفت: طرح به اصطلاح صلح ترامپ به نتانیاهوی جنایتکار ارائه شد تا او تغییرات بیشتری به آن اضافه کند تا طرحی کاملاً مطابق با خواسته‌های اسرائیل شود. طرح آمریکایی-اسرائیلی هرگز شامل حاکمیت فلسطینی بر نوار غزه نبود و آن‌ها تلاش کردند هیئتی اجرایی متشکل از آمریکایی‌ها، بریتانیایی‌ها و دیگران تشکیل دهند. پیشنهاد ترامپ حتی شامل مقامات فلسطینی نبود و حتی عنوان دولت فلسطینی را، حتی در سطح ظاهری که برخی کشورهای غربی آن را به رسمیت شناخته‌اند، قبول نکرد.

سید الحوثی با اشاره به اینکه «آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها به رسمیت شناختن دولت فلسطینی توسط برخی کشورهای اروپایی را انکار می‌کنند»، گفت: آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها تلاش می‌کنند نوار غزه را به منطقه‌ای بدون حفاظت تبدیل کنند که عاری از هرگونه حضور مقاومتی و مبارز برای مردم فلسطین باشد.

رهبر انصارالله یمن با تاکید بر اینکه «اسرائیل در اعلام طرح ترامپ بندهایی را برای خلع سلاح مقاومت و تبعید مبارزان از نوار غزه گنجانده است»، گفت: اعلام طرح آمریکایی پس از خشم و نارضایتی جهانی از وحشی‌گری، تجاوز و نسل‌کشی که دشمن اسرائیلی با مشارکت آمریکا علیه مردم فلسطین انجام می‌دهد، صورت گرفت. حجم جنایات یهودیان صهیونیست با مشارکت آمریکا در نوار غزه علیه مردم فلسطین، به سطحی وحشتناک، هولناک و شرم‌آور برای همه جوامع انسانی رسیده و به‌عنوان جنایت قرن و عصر شناخته می‌شود. بسیاری از رهبران و نخبگان در کشورهای مختلف جهان درباره نسل‌کشی و گرسنگی دادن به کودکان شیرخوار تا حد مرگ توسط دشمن اسرائیلی سخن می‌گویند.

او در ادامه تصریح کرد: شیوه سرکوب کامل غیرنظامیان در نوار غزه به حدی رسیده که دولت‌ها و رژیم‌ها را به‌خاطر سکوتشان در برابر این جنایات و ستمگری شرمسار کرده است. حتی دولت‌هایی که بیشترین همکاری را با دشمن اسرائیلی دارند، مجبور شده‌اند به‌صورت ظاهری به رسمیت شناختن دولت فلسطینی را اعلام کنند تا نارضایتی از حجم ستمگری و جنایات صهیونیستی را نشان دهند. خشم جهانی و نارضایتی در سراسر جهان از طریق فعالیت‌های مستمر و بسیار مهم در اروپا، آمریکا، استرالیا و نقاط مختلف جهان، فشار مداومی را برای حمایت از مردم فلسطین و مظلومیت آن‌ها و فشار بر دولت‌ها و رژیم‌ها ایجاد کرده است.

 

واشنگتن از تبدیل شدن اعتراضات به اقدامات عملی می‌ترسد

سید الحوثی ادامه داد: فعالیت‌ها علیه دشمن اسرائیلی در برخی کشورها، مانند ایتالیا، در حال افزایش است و شامل کارگران بنادر، اتحادیه‌ها و سطح مردمی می‌شود. فعالیت‌های مردمی در برخی کشورهای اروپایی، رژیم‌ها را برای اتخاذ مواضع سیاسی تحت فشار قرار داده و شرمسار کرده است.

رهبر جنبش مقاومت یمن با بیان اینکه «یکی از روش‌هایی که آمریکایی‌ها از آغاز تهاجم اسرائیلی به کار برده‌اند، دور زدن افکار عمومی جهانی در هنگام اوج گرفتن اعتراضات علیه تجاوز است»، گفت: هنگامی که وجهه آمریکا به‌دلیل خشم مردمی در کشورهای مختلف خدشه‌دار می‌شود، واشنگتن از تبدیل شدن این اعتراضات به اقدامات عملی می‌ترسد و از طریق گام‌هایی که به‌ظاهر برای حل رنج مردم فلسطین است، به دور زدن این فشارها می‌پردازد. اقدامات آمریکایی معمولاً به شکلی آشکار، پست و توهین‌آمیز به مردم فلسطین آسیب می‌رساند، همان‌طور که در مورد پل دریایی اتفاق افتاد.

او با اشاره به طرح دولت بایدن درباره پل دریایی گفت: این طرح تحت عنوان ارسال کمک به مردم فلسطین، از یک سو در خدمت اهداف آمریکایی بود و از سوی دیگر برای ظاهرسازی در ارسال کمک‌ها طراحی شده بود. بعداً برای مردم آشکار شد که پل دریایی صرفاً یک عملیات فریب و تلاشی بی‌فایده برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت بود.

سید الحوثی ادامه داد: هنگامی که وضعیت گرسنگی در نوار غزه به سطوحی بسیار وحشتناک رسید، آمریکایی‌ها به سمت چیزی به نام مؤسسه انسانی غزه حرکت کردند. مؤسسه انسانی غزه عنوانی بسیار فریبنده است که برای جهانیان آشکار شد که ابزاری برای کشتار و نقض کرامت مردم فلسطین است.

رهبر انصارالله یمن با بیان اینکه «اقدامات آمریکایی همیشه در خدمت دشمن اسرائیلی و در چارچوب مشارکت با آن برای هدف قرار دادن مردم فلسطین انجام می‌شود»، گفت:  طرح ترامپ به نتانیاهو ارائه شد تا او تغییرات بیشتری در آن اعمال کند تا به طرحی کاملاً اسرائیلی تبدیل شود. نتانیاهوی جنایتکار اعتراف کرد که طرح ترامپ شامل خواسته‌های اسرائیل در نوار غزه است. ترامپ جنایتکار نیز درباره طرح خود در راستای خدمت به اسرائیل سخن گفت و به اقداماتی که قبلاً انجام داده، مانند به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت این رژیم، اشاره کرد.

 

هیئت صلح، هیئتی برای مصادره حقوق فلسطینی‌هاست

او با بیان اینکه «به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل از خطرناک‌ترین و بدترین اقداماتی بود که ترامپ علیه مسئله فلسطین و کل امت اسلامی مرتکب شد»، گفت: در چارچوب خدماتی که آمریکا به اسرائیل ارائه می‌دهد، تلاش می‌کند حقوق فلسطینی‌ها را به‌صورت آشکار مصادره کند و حتی نپذیرفت که غزه تحت مدیریت مقامات فلسطینی باشد. در سطح جهانی پذیرفته شده که ملت‌ها حق تعیین سرنوشت خود را دارند، پس چگونه حق مردم فلسطین در نوار غزه برای اداره خودشان سلب می‌شود؟

سید الحوثی در ادامه گفت: اینکه ترامپ در رأس چیزی باشد که به آن «هیئت صلح» می‌گویند، در واقع هیئتی برای مصادره حقوق فلسطینی‌هاست؛ این نام واقعی آن است که برای تثبیت سیطره اسرائیل طراحی شده است. تحت عنوان قیمومیت بریتانیا، این کشور بر فلسطین مسلط شد، آن را به صهیونیست‌های یهودی تحویل داد، آن‌ها را برای اشغال توانمند کرد و به آن‌ها سلاح داد. بریتانیا مردم فلسطین را سرکوب و آزار کرد تا جایی که صهیونیست‌های یهودی به سطحی رسیدند که اطمینان حاصل شد قادر به تسلط بر فلسطین هستند.

رهبر جنبش مقاومت یمن در ادامه سخنرانی خود افزود: آمریکایی‌ها می‌خواهند مردم فلسطین در غزه را از تمام حقوقشان و هر ابزاری که برای دفاع از حقوق خود دارند محروم کنند. آمریکا تلاش می‌کند رژیم‌های عربی را در استخدام امنیتی برای خدمت به دشمن اسرائیلی درگیر کند. ترامپ به‌صراحت گفت که رژیم‌های عربی باید مسئولیت خلع سلاح جنبش حماس، گردان‌های القسام و گروه‌های فلسطینی را بر عهده بگیرند. ترامپ می‌خواهد اعراب نقش کثیف خلع سلاح مردم فلسطین را بر عهده بگیرند، که این اقدامی بسیار پست در هدف قرار دادن مردم فلسطین است.

او با بیان اینکه «ترتیبات اعلام‌شده توسط ترامپ در چارچوب تغییر خاورمیانه و قرار دادن اسرائیل به‌عنوان نماینده آن در منطقه اعلام شده است»، گفت: رویکرد آشکار آمریکا وقتی از تغییر خاورمیانه سخن می‌گوید، تغییر واقعیت منطقه به نفع دشمن اسرائیلی و به هزینه آزادی، استقلال، کرامت، دین و حقوق ملت‌های عرب و مسلمان است. ترامپ در سخنرانی دیگری تأکید کرد که برای بازگرداندن هژمونی آمریکا بر جهان تلاش کرده است. آمریکا و اسرائیل با هم برای تسلط بر دیگر ملت‌ها و کشورها حرکت می‌کنند، اما بزرگ‌ترین آسیب‌دیده از این امر، امت اسلامی ماست.

 

آمریکا طمع زیادی به ذخایر عظیم و منابع نفتی بزرگ ونزوئلا دارد

سید الحوثی با اشاره به این نکته که «بسیاری از کشورها در موضع مخالفت و رقابت قرار دارند، مانند چین، روسیه و کشورهای دیگری مانند کوبا، کره شمالی و ونزوئلا که برای خودشان آزادی را به دست آورده‌اند»، گفت: آمریکا طمع زیادی به ذخایر عظیم ونزوئلا و منابع نفتی بزرگ آن دارد.

رهبر انصارالله یمن در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: در باور صهیونیستی که آمریکا و اسرائیل بر اساس آن در چارچوب طرح صهیونیستی خود عمل می‌کنند، هرگز نباید اجازه داد که اعراب به ابزاری برای فشار بر مردم فلسطین و مقاومت و مبارزان آن تبدیل شوند. نظام‌های عربی و اسلامی نباید برای فشار آوردن و اجرای طرح ترامپ که حقوق فلسطینی‌ها را مصادره می‌کند و برای تثبیت سیطره اسرائیل طراحی شده، اقدام کنند. فشارهای عربی و اسلامی بر مقاومت فلسطین خیانت و خدمت به دشمن اسرائیلی و استخدام برای منافع آن است. مردم فلسطین ملتی آزاد هستند و گروه‌های مبارز آن‌ها تصمیمات خود را با پایبندی به اصول و حقوق مشروع و اصیل مردم فلسطین اتخاذ می‌کنند.

او با بیان اینکه «تلاش‌های آمریکا و اسرائیل این است که مردم فلسطین، مقاومت و مبارزان آن‌ها در گروه‌هایشان بین ادامه نسل‌کشی و اشغال یا تسلیم شدن مخیر شوند.»، گفت: این عنوان که حماس و جنبش‌های فلسطینی طرح صلح را نپذیرفته‌اند، فریب آمریکایی است. برادران مجاهد ما در فلسطین به اصول خود و حقوق ثابت و عادلانه مردم فلسطین پایبند هستند و پاسخ‌های گروه‌های فلسطینی در چارچوب گام‌های حکیمانه‌ای است که روش‌های فریبکارانه و دور زدن دشمن را خنثی می‌کند.

 

اعراب به ابزاری برای فشار بر گروه‌های فلسطینی تبدیل نشوند

سید الحوثی تاکید کرد: آنچه برای ما مهم است این است که اعراب و برخی رژیم‌های اسلامی به ابزاری برای فشار بر گروه‌های فلسطینی تبدیل نشوند، بلکه باید در کنار آن‌ها بایستند. باید در کنار گروه‌های فلسطینی ایستاد تا فریب آمریکایی-اسرائیلی افشا شود و بر حقوق مشروع مردم فلسطین تأکید گردد و به اصول ثابت که نباید از آن‌ها دست کشید، پایبند ماند. اگر دولت‌ها، رژیم‌ها و ملت‌های امت ما به اطاعت از آمریکا و اسرائیل روی آورند، نتیجه ناگزیر آن خسارتی بسیار سنگین خواهد بود. آنچه آمریکا و اسرائیل در طرح صهیونیستی خود دنبال می‌کنند، مصادره آزادی و کرامت این امت، محو هویت اسلامی آن، اشغال سرزمین‌هایش، بردگی و تحقیر آن است.

رهبر انصارالله یمن همچنین گفت: با وجود طولانی شدن مدت محاصره، کشتار و تجاوز، مجاهدان در نوار غزه همچنان به عملیات قهرمانانه خود در اکثر محورهای نبرد ادامه می‌دهند.

 

پایگاه مردمی مقاومت در لبنان، وفاداری خود را ثابت کرد

او در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: مراسم بزرگداشت شهادت شهید اسلام و انسانیت، سید حسن نصرالله (رضوان الله علیه) در لبنان، بزرگ و افتخارآمیز بود. این مراسم عظیم و حضور گسترده مردمی در لبنان، پایگاه مردمی مقاومت، وفاداری و پایداری آن را ثابت کرد. شعار «ما بر عهد خود هستیم» در سایه جنایات اسرائیلی و فشارهای آمریکایی و برخی رژیم‌های عربی، معنای بزرگ و بسیار مهمی دارد. پایگاه مردمی مقاومت در لبنان، با وجود فداکاری‌های عظیم، وفاداری خود را ثابت کرد و ارزش‌های والا را تجسم بخشید.

سید الحوثی درباره اوضاع سوریه نیز گفت: تاکتیک اسرائیلی در جنوب سوریه با هدف تثبیت سیطره است و صرفاً حوادث معمولی نیست. اصرار دشمن اسرائیلی بر یورش‌های روزانه، ایجاد موانع و تجاوزات در جنوب سوریه، با هدف تثبیت سیطره است. برای اولین بار، یکی از صهیونیست‌ها در کنیسه‌ای در قلب دمشق شیپور نواخت، اقدامی که نشان‌دهنده عمق نفوذ به داخل پایتخت است.

 

موضع رئیس‌جمهور کلمبیا بسیار شرافتمدانه است

رهبر انصارالله یمن به حمایت از مردم غزه در دیگر نقاط جهان اشاره کرد و گفت: تظاهرات در ایتالیا مهم است، زیرا برخی اعضای دولت ایتالیا با منطق صهیونیستی ظاهر می‌شوند. یکی از شرافتمندانه‌ترین مواضع بین‌المللی، موضع رئیس‌جمهور کلمبیاست که از اکثر رهبران عرب و مسلمان پیشروتر است. مواضع اکثر رهبران عرب و مسلمان به سطح مواضع رئیس‌جمهور کلمبیا که خواستار تشکیل ارتش برای آزادسازی فلسطین و قطع همه روابط با دشمن اسرائیلی شد، نرسیده است. ای کاش رهبران عرب در سطح مواضع رئیس‌جمهور کلمبیا بودند که از انگیزه وجدان انسانی حرکت کرد. مشکل در جهان عرب، فقدان وجدان انسانی، انگیزه دینی، قومی، ملی و اخلاقی است و وضعیت وحشتناکی از بی‌عملی وجود دارد.

او تصریح کرد: کارگران بنادر و اتحادیه‌های کارگری در ایتالیا موفق شدند از صادرات محموله سوخت به دشمن جلوگیری کنند، در حالی که کشتی‌ها از چهار کشور عربی و یک کشور اسلامی هر هفته به بنادر دشمن اسرائیلی می‌روند. اسلوونی رسماً با تصمیم دولتی ورود جنایتکار نتانیاهو به خاک خود را ممنوع کرد، که نشانه‌ای از همبستگی و تعامل جهانی است.

 

ناوگان صمود حجت را بر همه تمام کرد

سید الحوثی به کاروان شکستن محاصره غزه اشاره کرد و گفت: «ناوگان صمود» یکی از اشکال برجسته، نمادین و مهم همبستگی با غزه است. اقدام گروهی از فعالان برای شکستن محاصره نوار غزه، چندمین تلاش همبستگی با غزه است. با وجود خطرات بزرگ، فعالان برای شکستن محاصره نوار غزه حرکت می‌کنند. دشمن اسرائیلی، مانند دفعات قبل، به ناوگان صمود حمله کرد، فعالان را ربود و کمک‌ها را مصادره کرد. فعالان و همبستگان در ناوگان صمود موفق شدند دشمن اسرائیلی را رسوا کنند و توجه جهان را به رنج مردم فلسطین جلب کنند. فعالان ناوگان صمود تمام تلاش خود را برای جلب توجه جهان به کار می‌گیرند تا حجت را بر امت و دیگرانی که اطراف فلسطین هستند و نظاره‌گر گرسنگی مردم فلسطین‌اند، تمام کنند.

 

عملیات ما در دریا خسارات اقتصادی بزرگی برای دشمن اسرائیلی به دنبال داشته است

رهبر جنبش مقاومت یمن به عملیات‌های ارتش این کشور در حمایت از غزه اشاره کرد و گفت: در نبرد «فتح موعود و جهاد مقدس» عملیات نظامی ادامه دارد. عملیات جبهه یمن در این هفته با ۱۸ موشک و پهپاد انجام شد. عملیات جبهه یمن در این هفته شامل اهدافی در عمق فلسطین اشغالی متعلق به دشمن اسرائیلی، برخی در دریا و برخی برای مقابله با دشمن اسرائیلی بود. عملیات یمن در دریا برای جلوگیری از حرکت کشتی‌هایی است که قانون منع تردد به دشمن اسرائیلی را نقض می‌کنند. پنج‌شنبه گذشته، یک کشتی متخلف از قانون منع تردد به دشمن اسرائیلی هدف قرار گرفت و تعداد کشتی‌های هدف‌گذاری‌شده در عملیات پشتیبانی به ۲۲۸ کشتی رسید، که عدد مهمی است و نشان‌دهنده جدیت، اثربخشی و تأثیر موضع یمن و در عین حال تأثیر آن بر دشمن اسرائیلی است.

او در ادامه تصریح کرد: در سطح جهانی این موضوع شناخته شده است که عملیات ما در دریا نتایج مهمی در اختلال بندر ام‌الرشراش (ایلات) و خسارات اقتصادی بزرگی برای دشمن اسرائیلی به دنبال داشته است. جلوگیری از تردد دشمن اسرائیلی از دریای سرخ به باب‌المندب و خلیج عدن، موضعی با اهمیت استراتژیک بزرگ است که تمام جهان به آن اذعان دارد.

سید الحوثی در ادامه گفت: پس از تهاجم دشمن اسرائیل در روز پنج‌شنبه، ملت عزیز ما در روز جمعه با حضوری میلیونی، عظیم، افتخارآمیز و بزرگ به خیابان‌ها آمد. فعالیت‌های مستمر برای بسیج عمومی در انواع مختلف ادامه دارد، از جمله دوره‌های نظامی، راهپیمایی‌های نظامی، مانورها و رزمایش‌های نظامی در چندین استان.

 

تجاوزات اسرائیل اراده ملت ما را نخواهد شکست

رهبر انصارالله یمن افزود: تهاجم اسرائیلی در هفته گذشته با حدود ۳۵ حمله، تأسیسات غیرنظامی را هدف قرار داد. تهاجم اسرائیلی هفته گذشته، مانند جنایات و تجاوزات قبلی دشمن اسرائیلی به کشور ما، اراده ملت ما را نخواهد شکست. ملت عزیز ما با موضع حق و بزرگ خود برای حمایت از مردم فلسطین، علیه دشمن اسرائیلی و علیه سرکوب امت حرکت کرد و به اهمیت و ضرورت این موضع از همه جوانب آگاه است. ملت ما به‌عنوان جهاد در راه خدا حرکت می‌کند؛ جهادی که به‌عنوان فریضه‌ای بزرگ و مقدس اسلامی که دستاوردهای بزرگی در دنیا و آخرت به دنبال دارد. موضع ما در چارچوب فطرت انسانی، ارزش‌های اخلاقی والا و موضعی آگاهانه و بالغ در برابر خطر دشمن صهیونیستی و طرح صهیونیستی است.

او همچنین گفت: هر رنج و زحمتی، چه در تظاهرات، چه در میدان نبرد در راه خدا، یا هر فعالیت و تلاشی در راستای خشمگین کردن کافران، نزد خداوند متعال ثبت می‌شود و فداکاری با جان، پیروزی بزرگی است. زیان واقعی در انتخاب تسلیم است که به سیطره دشمن، سرکوب کامل، بردگی، تحقیر، اهانت، نسل‌کشی و غارت منجر می‌شود. زیان واقعی در همکاری با دشمن از طریق اقدامات خود، پرداخت پول یا مشارکت در ظلم به امت است که گناه و جرمی بزرگ است که مستحق خشم خدا می‌شود.

سید الحوثی در بخش پایانی سخنرانی خود، مردم یمن را به حضور در تجمع حمایت از مردم فلسطین در روز حمعه دعوت کرد و گفت: باید به راه خود ادامه دهیم و برای ارتقا و ساخت توانمندی‌های نظامی و پایه‌های وضعیت اقتصادی خود بر اساس مواجهه با چالش‌ها و خطرات تلاش کنیم. باید به‌صورت مستمر حرکت کنیم، زیرا در موضع درست قرار داریم که بازتاب جهانی دارد و تأثیر واقعی، قطعی، آشکار و واضحی بر دشمن ما، دشمن خدا و دشمن انسانیت دارد.

تگ ها :

سید الحوثی ترامپ اسرائیلی عرب رئیس‌جمهور کلمبیا

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

آخرین تصویر از شهید سیدحسن نصرالله

آخرین تصویر از شهید سیدحسن نصرالله