الوقت- تحولات اخیر مربوط به فعالسازی «مکانیسم ماشه» و بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران بار دیگر تفاوتهای بنیادین در تفسیر حقوقی توافق هستهای و ضمائم آن میان قدرتهای شرق و غرب را آشکار کرده است.
با فرارسیدن تاریخ انقضا توافق هستهای سال 2015 میان ایران و پنج کشور عضو دائم شورای امنیت به اضافه آلمان، کشورهای اروپایی تحت فرمان آمریکا ادعا میکنند که میتوانند از حق خود برای بازگرداندن تمام محدودیتهای بینالمللی یا همان مکانیسم ماشه استفاده کنند. از دید غرب، تکیه بر بندهای مرتبط با سازوکار بازگشتپذیری تحریمها نه تنها مشروعیت دارد بلکه ضمانتی است برای جلوگیری از نظام عدماشاعه تسلیحات هستهای.
در مقابل، مسکو و پکن با استناد به مفاد برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، این دیدگاه را از لحاظ حقوقی نامعتبر میدانند. مقامات روس و چین بارها تأکید کردهاند که کشورهای اروپایی اختیار بازگرداندن تحریمها را ندارند، چرا که خروج آمریکا از توافق و عمل نکردن تروئیکای اروپا به تعهداتش، تمام تعهدات اولیه را نقض کرده و چنین حقی دیگر قابل اعمال نیست. به اعتقاد مسکو و پکن، این مکانیزم تنها زمانی معتبر است که همه طرفها عضو فعال توافق هستهای باشند و اقدام اخیر سوءاستفاده از قواعد حقوقی محسوب میشود.
این اختلاف فاحش میان تفسیر غرب و شرق نشان دهنده شکاف عمیق در ارزیابی مشروعیت اقدامات بینالمللی و پیچیدگی وضعیت دیپلماتیک پیرامون برنامه هستهای ایران است. تضاد شدید دیدگاههای ایران و روسیه و چین با کشورهای غربی در شورای امنیت نشان داد که تفاوتها در تفسیر حقوق بینالملل و منافع راهبردی، وحدت جهانی را با چالش جدی مواجه میسازد.
مکانیسم ماشه بخشی از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است که در سال ۲۰۱۵ برای اجرایی کردن برجام به تصویب رسید هدف از طراحی این مکانیسم، ایجاد یک ابزار بازدارنده بود تا در صورت نقض "اساسی" تعهدات از سوی ایران، تحریمهای شش گانه شورای امنیت (قطعنامههای ۱۶۹۶، ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۹۲۹) به طور خودکار بازگردند. بنابراین با پایان دوره توافق هستهای، غربیها با توسل به بندهای جنجالی برجام، دوباره مسیر قبلی تقابل با ایران را در پیش گرفتهاند.
دست خالی غرب در اجماع سازی علیه ایران
قبل از امضای برجام در سال ۲۰۱۵، شرایط بینالمللی به نحوی بود که آمریکا توانست با تهدید خواندن فعالیت هستهای برای صلح و امنیت بینالمللی، اجماع گستردهای علیه تهران ایجاد کند. در آن دوره، شش قطعنامه شورای امنیت با رأی مثبت اکثریت اعضا به تصویب رسید و فشارهای دیپلماتیک و تحریمها مسیر سیاستهای واشینگتن را تسهیل کرد.
با این حال، بیش از یک دهه از آن زمان گذشته و تحولات جهانی و تغییر موازنه قدرت شرایط را دگرگون کرده است. اکنون غرب دیگر توان تحمیل اجماع جهانی علیه ایران را ندارد و فشارهای یکجانبه کارایی سابق را از دست داده است. اولین نشانه این تحول در جلسه اخیر شورای امنیت مشاهده شد، جایی که شکافهای عمیق میان دیدگاههای اعضای دائم و غیردائم آشکار شد. این رخداد نشان میدهد که شورای امنیت امروز صحنهای برای تقابل دو رویکرد متفاوت است و دیگر نمیتوان به آسانی جهان را علیه تهران بسیج کرد.
غربیها زیر تعهداتشان در برجام زدند
دلیل دیگری که در غیرقانونی بودن اقدامات غرب علیه ایران میتوان به آن اشاره کرد نقض تعهد فاحش این کشورها در توافق هستهای بود. با امضای برجام فشارها علیه ایران به طور قابل توجهی کاهش یافت و انتظار میرفت که همه طرفها به تعهدات اعلانی خود عمل کنند. ایران به تمامی تعهدات خود پایبند بود و در چارچوب توافق گام برداشت اما آمریکا با خروج یکجانبه از برجام به هیچ تعهدی عمل نکرد.
پس از آن، اروپاییها نیز با وجود اقدامات نمایشی عملاً اقدام مؤثری برای بهرهمندی تهران از مزایای توافق انجام ندادند. حتی ایران یکسال فرصت داد تا تروئیکای اروپایی جور خروج واشینگتن از توافق را بکشد و در نهایت سازوکاری مانند «اینستکس» طراحی شد که این برنامه نیز اجرایی نشد.
بنابراین، در واکنش به بدعهدی غرب، تهران به تدریج تعهدات خود را کاهش داد تا عدم توازن در اجرای توافق جبران شود. با توجه به این واقعیت، مقصر اصلی وضعیت کنونی خود غربیها هستند و منطق حقوقی حکم میکند که طرفی که نقض عهد کرده نمیتواند به اعتبار همان معاهدهای که آن بیاعتبار کرده مجدداً استناد کند.
این روند نشان میدهد که بازگشت تحریمها نتیجه مستقیم بدعهدی و کمکاری طرفهای غربی است نه عدم پایبندی تهران به توافق. عدم پایبندی غرب به تعهدات برجامی نشان میدهد که این کشورها از لحاظ قانونی حق متهم کردن ایران را ندارند و همانطور که سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران گفته «مکانیسم ماشه هیچ الزام حقوقی ندارد و باطل است و باید فورا لغو شود».
لازم به ذکر است که امروز عمر برجام عملاً به پایان رسیده و غربیها که توان اعمال فشارهای گذشته را از دست دادهاند تلاش میکنند به هر نحو ممکن این توافق را زنده نگه دارند تا کماکان ابزار فشار بر برنامه هستهای ایران را حفظ کنند. با این حال، ایران با ملغی شدن برجام هیچ تعهدی به اجرای بندهایی که از سوی غرب نقض شده ندارد و دیگر موظف به پایبندی به مفاد توافق نیست.
اتهامزنی مکرر غربیها به تهران درحالی است که ایالات متحده در میانه مذاکرات غیرمستقیم با ایران، رژیم صهیونیستی را به انجام حملات نظامی علیه تهران تشویق کرد و حتی در جنگ 12روزه به کمک متحد خود شتافت و حملات به تأسیسات هستهای نیز در همین چارچوب انجام شد که نشان داد دولت آمریکا نه تنها به توافق برجام اعتنایی ندارد بلکه حتی به مسیر دیپلماسی نیز باور ندارد. بر همین اساس، ادعای اخیر مقامات کاخ سفید مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ارادهای برای توافق ندارد بیش از آنکه واقعیت داشته باشد تلاشی برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر سیاستهای تقابلی خود آمریکاست.
الزامآوری ضعیف برای نظام بینالملل
با اینکه واشینگتن و متحدانش مدعی هستند که همه کشورها باید به سازوکار تحریمهای ضدایرانی ملحق شوند اما شرایط جهانی و دیدگاهها کشورها نسبت به دوران امضای برجام به طور چشمگیری تغییر یافته است.
روسیه و چین به صراحت اعلام کردهاند که مکانیسم ماشه غیرقانونی است و هیچ تعهد حقوقی برای اجرای تحریمهایی که غرب اعمال کرده ندارند. از طرفی، تلاش غرب برای سوق دادن جهان به سوی پیوستن به کارزار فشار حداکثری علیه تهران نیز با استقبال اندکی مواجه شده است. بسیاری از کشورها نه تنها به این کمپین نپیوستهاند بلکه مخالفت خود را با تحرکات اخیر ابراز کردهاند.
این روند بیانگر آن است که ابزارهای سنتی غرب، از تطمیع مالی گرفته تا تهدید به انزوا کارایی گذشته را ندارد. بنابراین، فعالسازی مکانیسم ماشه بیشتر جنبه سیاسی و نمادین دارد و بازتابی از کاهش نفوذ غرب و تغییر موازنه قدرت در نظم جهانی چندقطبی است. همانطور که پس از جنگ اوکراین بسیاری از کشورها از پیوستن به تحریمهای ضدروسی خودداری کردند و با عضویت در بلوکهای اقتصادی نوظهوری مانند «بریکس» نشان دادند که دیگر تمایلی به تبعیت از سیاستهای واشینگتن و بروکسل ندارند.
اختلاف شدید بر سر فعال شدن اسنپ بک و سپس عدم تصویب قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین با ۹ رأی مخالف در برابر 6 رأی موافق و ممتنع، بیشتر بیانگر عمق شکافها در شورای امنیت است تا قدرت تحریمها. وقتی نهادی که مسئولیت تنظیم نظم بینالمللی را برعهده دارد خود گرفتار اختلافات داخلی باشد، چگونه میتواند ادعای الزامآوری برای دیگر کشورها داشته باشد؟
در واقع، رأیگیری اخیر نمادی از رقابت فزاینده شرق و غرب است. چین و روسیه، با مخالفت آشکار با سازوکار ماشه نه تنها از مواضع تهران حمایت کردند بلکه از این فرصت برای به چالش کشیدن هژمونی غرب در نهادهای بینالمللی بهره بردند. در سوی دیگر، کشورهای غیردائم که معمولاً در معرض فشارهای سنگین دیپلماتیک غرب قرار داشتند، با اتخاذ مواضع مستقل نشان دادند که فضای جهانی در حال گذار به مرحلهای تازه است.
بهطور کلی، ناکامی غرب در ایجاد اجماع جهانی علیه ایران در شورای امنیت نشان داد که هر طرحی برای نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شانس موفقیت چندانی ندارد. از اینرو، بازگشت تحریمها نه به دلیل نقض تعهدات ایران، بلکه محصول فشارهای سیاسی و رقابتهای ژئوپولیتیکی است که علاوهبر فقدان مشروعیت حقوقی، فضای دیپلماسی را تیره و بیاعتمادی به سیاستهای غرب را عمیقتر خواهد کرد.