اراضی تحت کنترل جبهه النصره در سوریه می تواند جایگزین مناسبی برای ادامه فعالیت القاعده در منطقه قلمداد شود.
الوقت- جدال لفظی رهبران القاعده و داعش و تاختن بر مواضع و عملکردهای طرف مقابل امر جدیدی نیست و آغاز آن به مخالفت الظواهری با تصمیم ابوبکر البغدادی در ادغام «جبهه النصره» و «دولت اسلامی در عراق» و تأسیس گروه داعش باز میگردد. الظواهری پیش تر هم تاکید داشت که فعالیتهای «دولت اسلامی عراق» باید فقط به عراق منحصر شود، اما این موضوع برای سرکرده داعش خوشایند نبود، به صورتی که البغدادی، در نواری صوتی اعلام کرد که با درخواست ایمن الظواهری، برای انحلال گروه داعش و جدایی از جبهه النصره مخالف است. مع الوصف در روزهای اخیر انتشار ویدوئویی از سخنرانی رهبر القاعده در ادامه ی انکار خلافت البغدادی مجدداٌ خبرساز شده است که از مباحث مطروحهی در آن به نظر میرسد همزمانی انتشار این سخنان با تحولات اخیر در عراق و سوریه تصادفی نبوده و میتواند به نوعی اعلام نقشه راه رهبران این گروه برای آینده قلمداد شود. رئوس این نقشه راه را میتوان در سه بُعد ارزیابی کرد.
1- سودای تأسیس خلافت
بخش مهمی از سخنان رهبر القاعده در این پیام به بیان ادله برای رد ادعای خلافت ابوبکر البغدادی اختصاص یافته است. وی با بیان اینکه «رسیدن به قدرت با شمشیر و توسل به زور، یک جرم و جنایت شرعی است»، تأسیس خلافت را تنها از دو راه «انتخاب یا جانشینی» میسر میداند و اضافه میکند که «انتخاب خلیفه نیز تنها با رضایت تمام مسلمانان صورت میگیرد». همچنین او در ادامه با آوردن مثالی تاریخی از صدر اسلام بر لزوم عدم بیعت با خلافت البغدادی تأکید میکند. الظواهری که خود را برای امر خلافت لایق تر از البغدادی می پندارد، خلافت بغدادی را خلافت انفجار، بمب و بمبگذاری معرفی کرده و از تلاش برای بازگشت بر شیوهی خلفای راشدین دم می زند. الظواهری تأکید می کند که بارها مخالفت خود را برای انجام عملیات در مساجد، حسینیهها و در میان غیر نظامیان را به رهبران داعش اعلام کرده است.
ایراد این سخنان در شرایطی که داعش قسمت وسیعی از اراضی تحت اشغال خود در عراق و سوریه را یا از دست داده و یا در حال از دست دادن است می تواند نشان دهنده ی خیز رهبران القاعده برای ارائه ی بدیل به بیعتکنندگان با داعش در سوریه و عراق باشد. بیعت کنندگانی که عمدتاٌ از عملکرد وحشت آفرین و خشونتبار داعش بویژه در قبال غیرنظامیان در مناطق تحت کنترل این گروه نارضایتی دارند. بر این اساس رهبران القاعده که در تمام دوران فعالیت خود هرگز نتوانسته بودند به موفقیت های داعش در تأسیس خلافت نائل آیند با بروز نشانههای اضمحلال این گروه شرایط را برای تأسیس خلافت خود محیا میبینند. تأکید الظواهری بر مسائلی مانند در اولویت بودن مبارزه با آمریکا و یا احقاق حق مسلمانان در مناطقی مانند غزه (مسئله فلسطین) و کشمیر و آسیای میانه به جای اختلافات داخلی جوامع مسلمین نیز در واقع در راستای کسب مشروعیت برای تأسیس خلافت عنوان میشود. در همین راستا سرکرده القاعده افزوده است: «هنگامی که غزه به وسیله بمبهای اسرائیلی میسوخت، ابوبکر البغدادی حتی با یک کلمه از آنها حمایت نکرد. او تمام توان خود را برای جذب مجاهدان به پیروی از خود متمرکز کرده بود تا پس از آن بدون مراجعه و نظر خواهی از هیچکدام از آنها، خود را به عنوان خلیفه منصوب کنم».
2- جذب نیرو و تجدید قوا
بدون تردید در میان گروههای سلفی برای عضوگیری و جلب حمایت های مالی رقابت وجود دارد. در سالهای اخیر القاعده در جلب جنگجو و منابع مالی از گروه داعش بسیار جا مانده بود و اکنون با تضعیف داعش در سوریه و عراق، این گروه و شاخهی سوری آن یعنی جبهه النصره امیدوار است که بتواند به عنوان جایگزین داعش در آینده به تقویت خود بپردازد. طبیعتا با نابودی داعش اعضای این گروه به سایر گروه های سلفی گرایش خواهند یافت و از این رو القاعده به دنبال جذب حداکثری این نیروهاست.
3- نقل مکان به سوریه
جنگ در سوریه این کشور را به بهشت تروریستها تبدیل کرده است. اولویتبندی میان تامین منافع بر مبارزه علیه تروریسم در میان کشورهای غربی و حامیان منطقهای آنها منجر به بعضاٌ امدادرسانی به این گروهها به طور مثال از سوی قطر و عربستان با هدف سرنگون کردن حکومت اسد به هر قیمتی شده بود. از سوی دیگر با هجوم ایالات متحده و ناتو به افغانستان با ادعای ریشه کن کردن تروریسم در این کشور، افغانستان و پاکستان برای فعالیت آزادانه رهبران القاعده ناامن شده است بهویژه اینکه دولت پاکستان از سوی ایالات متحده و دولت افغانستان برای محدود کردن فعالیت القاعده و ارائه اطلاعات از مکان رهبران این گروه به طور مرتب تحت فشار قرار میگیرد. از این رو اراضی تحت کنترل جبهه النصره در سوریه می تواند جایگزین مناسبی برای ادامه فعالیت این گروه در منطقه قلمداد شود.