الوقت_ نشست نوبتي شوراي وزراي امور خارجه كشورهاي مستقل مشترك المنافع (جامعه همسود) متشكل از كشورهاي آذربايجان، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، مولداوي، روسيه، تاجيكستان، تركمنستان، اوكراين و ازبكستان در شهر بيشكك (پايتخت قرقيزستان) در روز جمعه 14 فرورين/ 3 آوريل برگزار شد. در اين نشست، توسعه همكاري بين كشورهاي مشتركالمنافع در حوزههاي امنيت و مسائل انساندوستانه و همكاري در حوزه فرهنگ در سالهاي 2016-2020 مورد تأييد قرار گرفت.
زمينه اصلي تشكيل جامعه كشورهاي مستقل مشترك المنافع را بايد در تحولات آغازين اوراسيا پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي جستجو نمود. در هشتم دسامبر سال 1991 رؤساي جمهور فدراسيون روسيه، بلاروس و اوكراين در ويسكوسياخ در بلاروس با هدف جلوگيري از بحران شديد اقتصادي، اجتماعي و بشري و تامين همگرايي ميان كشورهاي اين حوزه توافق نامه اي را مبني بر تاسيس جامعه كشورهاي مستقل مشترك المنافع امضاء نمودند.
21 دسامبر همان سال در آلماتي قزاقستان، سران يازده جمهوري مستقل مشترك المنافع سابق، پروتكلي بر اين توافق نامه امضا كردند كه در آن ذكر شده بود جمهوري آذربايجان، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان ، قرقيزستان ، مولداوي، فدراسيون روسيه، تاجيكستان، تركمنستان، ازبكستان، اوكراين به صورت متساوي الحقوق يك جامعه مستقل كشورهاي همسو را به وجود خواهند آورد. در دسامبر 1993 گرجستان نيز به جمع اين كشورها پيوست. كشورهاي حوزه بالتيك يعني استوني، ليتواني و لتوني از عضويت در اين جامعه سرباز زدند و بدين ترتيب، جامعه كشورهاي مستقل مشترك المنافع با عضويت 12 جمهوري از مجموع 15 جمهوري اتحاد جماهير شوروي سابق شكل گرفت. اين سازمان طي اين مدت، فراز و نشيب هاي متعددي را پشت سر گذاشته است. در واقع، همـه آن عواملـي كـه موجب شكل گيري و دوام جامعه همسود بوده اند، به تدريـج در حـال رنــگ باختن هستند: نــظام هاي حــكـومتـي و حـكام بـه جــامانده از دوران كمونيسم كم كم عرصـه را ترك مي كنند؛ ساختارها و ترتيبات اقتصادي، ارتباطي و سياسي فرسوده شده و روابط كشورهاي عضـو با جهان خارج روند فزاينده اي را پيموده است؛ احساس فزاينده ملت هاي منطقه بر افزايش خطر روسيه و به موازات آن نقش يافتن مردم در سرنوشت سياسي خود، نمونه هاي بارزي از روندهاي واگرايانه در جامعه همسود بوده است. علاوه بر اين عوامل، برخي عوامل ديگر نيز در تضعيف جامعه همسود مؤثر بوده اند. نخست پيمان ناتو بود كه از سال 1994 در قالب ترتيباتي چون «طرح مشاركت براي صلح»، اقدامات واگرايانه را تقويت نمود. شكل گيري سازمان همكاري گوام ميان كشورهاي گرجستان، اوكراين، آذربايجان و مولداوي در سال 1997 و با تشويق و همكاري آمريكا نيز در تضعيف جامعه همسود مؤثر بوده است.
آخرين ضربه مهم به انسجام جامعه كشورهاي مستقل مشترك المنافع را هم بايد رويارويي نظامي دو كشور عضو يعني روسيه و گرجستان در اوت 2008 دانست . حمله نظامي دولت گرجستان به مناطق جدايي طلب آبخازيا و اوستيايي جنوبي، مداخله نظامي و مستقيم روسيه را در پي داشت كه نتيجه آن شكست گرجستان و استقلال دو فاكتور اين منطقه (تجزيه 20 درصد خاك گرجستان) بود. اين امر جدا از آن كه قطع روابط ديپلماتيك مسكو- تفليس را در پي داشت، موجب خروج رسمي گرجستان از جامعه كشورهاي مستقل مشترك المنافع در اكتبر 2009 نيز گشت.
در نتيجه، علي رغم امضاي توافق نامه هاي متعدد در نشست اخير وزراي خارجه در بيشكك و تلاش فراوان مسكو براي احيا و تداوم فعاليت جامعه كشورهاي مستقل مشتركالمنافع، بايد پذيرفت كه اين سازمان منطقهاي با چالشهاي ساختاري فراواني مواجه است كه طي دو دهه اخير موجب كاهش ضريب نفوذ و افزايش واگرايي آن در فضاي ژئوپلتيكي اوراسيا گشته است. چنان كه «مارس ساريف» تحليلگر قرقيز، با تاكيد بر تشريفاتي بودن نشست اخير، تصريح كرد: «سازمان كشورهاي مستقل مشتركالمنافع نقش عمدهاي در تحولات اين حوزه ايفا نميكند و شوراي كشورهاي مستقل مشتركالمنافع تنها ميتواند به عنوان عرصهاي براي روشن شدن مواضع تركمنستان، ازبكستان و كشورهاي ديگر در خصوص اتحاديه اقتصادي اوراسيا مطرح باشد.