الوقت- متهم کردن یا نکردن داعش به حمله تروریستی روز شنبه 2 مرداد 95 به شرکت کنندگان راهپیمایی جنبش روشنایی افغانستان یک نتیجه گیری ساده انگارانه خواهد بود. مهم تر این است که باید سفارش کننده واقعی و طرف های دخیل و ذی نفع این جنایت شناسایی شوند.
تحلیل حادثه 23 ژوئیه بلافاصله توجه را به چند مورد جلب می کند:
- اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان تظاهرات جنبش روشنایی افغانستان از قوم هزاره بودند؛
-در میدان «دهمزنگ» حرکت تظاهرکنندگان در بسیاری از مناطق توسط گذاشتن کانتینرهای متعددی مسدود شده و گفته می شود که این اقدام به خاطر جلوگیری از رفتن تظاهرکنندگان به سوی «ارگ» صورت گرفته است. به این دلیل آمبولانس ها در پی انفجارات نتوانستند وارد میدان شوند و شهدا و زخمی ها ساعت ها بر روی زمین افتاده بودند؛
- رهبران حزب وحدت محمد محقق، سرور دانش (این دو نفر از همان ابتدا از جنبش روشنایی خارج شدند)، کریم خلیلی، صادق مدبر و دیگران که ضمن آمادگی به راهپیمایی از مردم دعوت پیوستن به آن را میکردند، در شب قبل از راهپیمایی با اشرف غنی و اطرافیان وی ملاقات کرده و از جانبداران جنبش روشنایی خواستند تا از راهپیمایی منصرف شوند و خود آنها نیز فردا در این برنامه حضور نیافتند؛
- چند دقیقه قبل از انفجار اول بخش اصلی ماشین های پلیس که کمربند امنیتی را تشکیل می دادند، محل را ترک کردند؛
- دقیقا قبل از وقوع انفجار توسط تلویزیون «آریانا» و سایر شبکه های پشتون زبان تحت کنترل اشرف غنی و اطرافیان وی تبلیغات بسیار فعال علیه این راهپیمایی صورت گرفت. صحبت های عابرینی را پخش میکردند که گویا بر اثر این راهپیمایی خیابان ها مسدود و شهر کابل فلج شده است؛
- افسران سطح رهبری پادگان کابل (احتمالا از حزب جماعت اسلامی تاجیک ها) به تظاهرکنندگان هشدار دادند که در نهادهای امنیتی اطلاع در خصوص آمادگی برای حمله تروریستی علیه آن ها وجود دارد. (برخی از منابع به دست داشتن برخی از مهره های پشتون و از جمله محمد حنيف اتمر اشاره کرده اند).
این نکته بسیار سمبولیک به نظر می رسد که در زمان حمله تروریستی به استثنای مسیر ورود به میدان عبدالعلی مزاری که در سال 1995 شهید شده بود، باقی همه خروجی های میدان ده مزنگ مسدود شده بودند.
بنابراین می توان این نتیجه گیری را داشت که «ارگ» عمدا به حمله تروریستی اجازه داد تا از طریق به اصطلاح غیرفعال کردن جنبش روشنایی افغانستان (ارعاب، سرکوبی و. . . ) به تائید نهایی مسیر پروژه «توتاپ» (به شکلی که خود اشرف غنی می خواهد) دست یابد (یعنی از طریق بامیان بلکه از طریق سالنگ). جدا از منافع کوتاه مدت این اقدام همچنین هدف ممانعت با توسعه مناطق سکونت هزاره ها را نیز دنبال می کند؛
- اقدامات تروریستی با انگیزه های قومی و مذهبی با هدف دامن زدن به اختلافات عمیق تاریخی بین پشتونها و هزارهها میباشد که به این دلیل اتفاق افتادن درگیریهای گسترده نیز بعید نخواهد بود. چنین سناریویی طی یک سال اخیر در شمال افغانستان بین تاجیکها و ازبکها دنبال شد که اشرف غنی با سکوت همراه با رضایت خود علاقه مندی اش را نسبت به افزایش چنین اختلافات که منجر به تقویت جایگاه پشتون ها خواهد شد، به نمایش گذاشت. (چرا که ژنرال دوستم علیه گروه های جنبش اسلامی از واحدهای ارتش و پلیس افغانستان استفاده کرد)؛
- کاهش فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جمعیت هزاره تبار در کل کشور؛ (این موضوع به دلیل نزدیکی نیروهای سیاسی هزاره به ایران مهم می باشد چرا که مورد تائید دولت کابل (دولت وابسته به آمریکا نمیباشد).
پروژه «توتاپ» (ترکمنستان-ازبکستان-تاجیکستان-افغانستان-پاکستان) که از سوی بانک توسعه آسیا و پشتیبانی بانک جهانی و وزارت امور خارجه آمریکا تهیه شده است، با پروژه کاسا 1000 در همسویی قرار داشته و صادرات برق از ترکمنستان و ازبکستان به پاکستان و هند از طریق افغانستان را در نظر دارد. پروژه توتاپ ساخت خط اتقال برق در مسیر (از مرز) اندخوی-شبرغان-مزار شریف-کابل و افزایش ظرفیت خط انتقال بق از حیرتان- مزار شریف-پل خمری (سالنگ) به کابل و. . . را مورد توجه دارد.
برای پروژه خط انتقال برق از ترکمنستان مسیر شبرغان از طریق سرپل به بامیان و از آنجا به کابل وجود دارد. این مسیر توسط مهندسین آلمانی و شرکت مشاور «فیچنر» در نظر گرفته شده و در قیاس با سالنگ ارزان تر و امن تر دانسته می شود و در هزاره جات از حمایت های اجتماعی زیادی نیز بر خوردار می باشد (در استان های بامیان، وردک و سایر مناطق همجوار که عمدتا دارای جمعیت هزاره می باشند).
در پایان 2015 دولت کابل در یک جلسه غیر علنی بدون هیچ توضیحی تصمیم به ادغام خطوط برق از دو منبع یادشده (ترکمنستان و ازبکستان) از طریق مسیر سالنگ گرفت که بر این اساس رهبران حزب وحدت و برخی از دیگر سازمان های اجتماعی اقدام به تشکیل جنبش روشنایی افغانستان (با هدف حمایت از مسیر بامیان) کردند. همزمان از طریق رسانه های تحت کنترل (عمدتا برای مخاطبان پشتون و تاجیک در استانهایي که مسیر آلترناتیو و جایگزین در نظر گرفته شده است: بلخ، سمنگان، بغلان، پروان، ولایت کابل) تبلیغات گسترده ای علیه حزب وحدت و سایر احزاب و سازمان های هزاره صورت گرفت و آنها مقصر به خودخواهی و بی توجهی نسبت به منافع ملی دانسته شدند.
عملا پروژه توتاپ بسیار محدود بوده و در مجموع برای افغانستان دارای اهمیت محلی می باشد. اما برای هزاره جات که از منابع انرژی کاملا محروم می باشند، ساخت خط انتقال برق بسیار مهم است. در چهارچول پروژه آلمانی در مسیر توتاپ همچنین ساخت نیروگاه های حرارتی با استفاده از معادن زغال سنگ بامیان در نظر گرفته شده است که حتی می تواند میزان انتقال برق به کابل و سایر مناطق از طریق این خط را افزایش دهد.
در مجموع بحث مسیر خط انتقال برق توتاپ به شدت سیاسی (و تا حدود زیادی قومی) شده که در این راستا ابتکار عمل با دولت اشرف غنی می باشد. بنابراین می توان این احتمال را قوی دانست که کابل عمدا به دنبال تشدید وضعیت بین قومی در افغانستان می باشد. در این رابطه موضوع مهم جهت گیری به اصطلاح ایرانی جامعه هزاره دانسته می شود که از این موضوع نخبگان پشتون احساس ناراحتی زیادی دارند و مورد حمایت های آمریکا، غرب و کشورهای عربی نیز قرار می گیرند.
البته بحث دست داشتن داعش در حمله تروریستی کابل نیز مهم می باشد. بخش قابل توجهی از اقدامات قبلی داعش در افغانستان همچنین علیه هزاره ها انجام شده بود که بر این اساس می توان این فرضیه را نزدیک به حقیقت دانست که یک سفارش کننده ای وجود دارد که بر فعالیت های دولت کابل و ساختارهای افغانی داعش و همچنین حامیان ترکی ژنرال دوستم کنترل و مدیریت دارد.
بررسی مجموع تحلیلها از حادثه کابل نشون میدهدكه به سفارش یک سرویس خارجی، داعش دست به اقدام تروريستي زده است و احتمالا ساختارهای امنیتی دولتی سهلانگاري كرده و امنيت تظاهرات كنندگان را تامين نكردهاند. محکوم کردن حادثه توسط طالبان نيز نوعي مشروعيتدهي به خود بوده است. با تلفیقی از اسناد و استدلال ها، این بهترین تحلیل در حال حاضر است:
طرح: سرویس خارجی
عامل اجرایی: داعش بومی
وضعیت دولت افغانستان: عدم آگاهی یا احتمالا چشم پوشی