الوقت- عادیسازی روابط ترکیه و اسرائیل در شرایط فعلی را میتوان از ابعاد گوناگون مورد واکاوی و تحلیل قرار داد که هر کدام بر دیگری ارجحیت خاصی دارند. پس از آنکه جنگنده سوخو 24 روسیه توسط جنگنده ترکیه مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد، پوتین رسماً اقتصاد ترکیه را هدف قرار گرفت. کارت اول پوتین بیرون کشیدن تمامی اتباع روسی مقیم ترکیه بود که میتوان آنرا خروج مهرههای مسکو از شطرنج اقتصادی – توریستی آنکارا قلمداد کرد. در گام بعدی محدودیت و پس از آن ممنوعیت سفر به ترکیه از تمامی نقاط فدراسیون روسیه را شاهد بودیم.
کارت دوم مرد شماره یک کرملین ممنوعیت ورود تجار و به دنبال آن کالاهای تولید ترکیه به داخل خاک سرزمین تزارها بود. این کالاها را مواد غذایی،کشاورزی،لبنیات، حبوبات و حتی پوشاک تشکیل میدادند. از این منظر یکی از دلایلی که اردوغان با اسرائیل پیمان آشتی را امضاء کردند این بود که وی به دنبال یک راه میانبر برای پر کردن گوشهای از خلاء اقتصادی کشورش میگشت. البته باید به صورت صریح و بیپرده گفته شود که ترکیه در طول مدت قطع روابطش با اسرائیل که به دلیل کشته شدن 10 نفر از فعالان حقوق بشر این کشور در کشتی مرمره به دست نظامیان رژیم صهیونیستی صورت گرفته بود؛ به هیچ وجه روابط اقتصادی خود با تلآویو را زیر سوال نبرد. حتی آمارها نشان دهنده این هستند که سطح مناسبات اقتصادی در سال 2010 میان دو کشور رقمی در حدود 2 میلیارد دلار بوده که در سال 2016 به رقمی معادل 4.5 میلیارد دلار رسیده است.
ممکن است مناسبات اقتصادی دو طرف با یکدیگر فراز و نشیب خاصی را تجربه کرده باشد اما بر طبق آمار به هیچ وجه این رابطه کاملاً قطع نشده است و حادثه مذکور که در سال 2010 رخ داده بود تنها بر روابط سیاسی طرفین تاثیرگذار بود. لذا با تمامی این تفاسیر همگان میدانند که قطع روابط سیاسی و حتی نظامی دو کشور با یکدیگر تاثیر مستقیم بر داد و ستدهای اقتصادی و مالی دارد. از این جهت است که ترکیه علاوه بر اسرائیل با مقامات ریاض و کشورهای حاشیه خلیج کانال ارتباطی احداث کرد تا بتواند عواقب اقتصادی مه ناشی از تحریمهای روسیه بود را جبران کند.
در محور سیاسی باید بگوییم که ترکیه اولین کشور مسلمانی بود که در ماه مارس 1949 موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت که البته در آن زمان انتقادهایی از سوی کشورهای مسلمان نسبت به این موضوع صورت گرفت. از این جهت دو کشور در طول این سالها به عنوان متحد استراتژیک منطقهای یکدیگر شناخته میشدند که پس از حادثه مرمره این اتحاد به مدت شش سال در محیط سیاسی به پایین تر سطح کشیده شد. به گونهای که سطح مناسبات دیپلماتیک از سطح سفیر به سطح کاردار تنزل پیدا کرد اما وابستههای سیاسی طرفین در آنکارا و استانبول و از طرف دیگر در اورشلیم و تلآویو مستقر بودند.
اما اوج درگیری سیاسی و مخدوش شدن روابط را باید سخنرانی نمادین اردوغان در اجلاس داووس (شش سال گذشته) دانست که رسماً در جلوی دیدگان "شیمون پرز" رژیم صهیونیستی را رژیم کودک کش نامید و در ادامه نظامیان اسرائیل را زندان بانهای غزه خواند. در همان لحظه خیلی از مقامات کشورهای اسلامی و اروپایی در پوست خود نمیگنجیدند و لب به تحسین رجب طیب اردوغان گشودند. دیری نگذشت که عیار سخنان اردوغان ماه به ماه و حتی روز به روز عریانتر میشد و تا جایی پیش رفت که اکثر رسانهها از تاکتیکی بودن سخنان اردوغان در داووس تیتر زدند. در آن حالت مصر میانه خوبی با ترکیه نداشت و سایر کشورهای اسلامی هم کم و بیش به انتقاد از اردوغان پرداختند.
این روند به نوعی دستآویز کردن مساله فلسطین و همچنین حادثه کشتی مرمره که عنوان «ناوگان آزادی» بر آن اطلاق شده بود را به تصویر کشید و همگان تازه درک کرده بودند که اسلامگرایان عدالت و توسعه همانند اسرائیل و کشورهای غربی تنها به دنبال تامین منافع حزبی خود و نه منافع ملی هستند. چراکه اردوغان از همین راه و با برجسته کردن مساله غزه و فلسطین توانست از طرفداران «آک پارتی» رای مورد نیازش را اخذ کند و بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند.
حالا بعد از سپری شدن شش سال از تیرگی این روابط، طرف ترک و اسرائیلی به برقراری مجدد رابطهشان با یکدیگر پرداختهاند. اما این سری عنصر سومی در این سناریو نهفته است که گویا حکم شاهرگ این صلح نامه سیاسی را دارد که نامش "حماس" است.
گِرو کشی نتانیاهو بر سر پرونده عادیسازی روابط به جایی رسید که حماس به عنوان یک مهره قمار در میان سیاستهای آنکارا و تلآویو از سویی به سوی دیگر پاس داده شد تا ترکیه با حداکثر تعهدات و حداقل خواستهها امضاء کننده اوراق برقراری رابطه مجدد شود. اینکه اسرائیل صراحتاً از ترکیه میخواهد که حماس تنها در داخل خاک ترکیه به انجام فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک بپردازد در معنای عام کلمه به نوعی حصر این جنبش و در معنی خاص هدف قرار دادن مقاومت فلسطین است.
دلیل خواسته اسرائیل کاملاً مشخص است. صهیونیستها به رویکرد قدیمی خود یعنی خلق و توزیع بحران معتقد هستند و از این جهت ترجیح میدهند برای تکمیل این پروژه دشمنان خود را به حاشیه برانند و در این اثناء هیچ پیمانکاری بهتر از اردوغان در اختیار نتانیاهو نیست. در مقابل اسرائیل ساخت پروژههای عمرانی مانند نیروگاه برق را به عنوان یک بسته پیشنهادی به ترکیه ارائه داد که طرف تُرک در پوست خود نمیگنجد و به این پیشنهاد پاسخ مثبت داده است. چراکه اردوغان علاوه بر سودای احیاء خلیفهگری عثمانی در عوالم خود قصد دارد تا رهبری جریان حمایت از فلسطین را بر عهده بگیرد. موضوعی که مصر و خیلی از کشورهای دیگر این تفکر را دنبال میکنند تا بتوانند با استفاده ابزاری از آن به جهت افزایش پرستیژ بینالمللی خود بهره ببرند.
از سمتی دیگر عذرخواهی ترکیه از مقامات روسیه را شاهد بودیم. به نظر میرسد ترکیه در هفته گذشته و همچنین در روزهای آتی قصد دارد همانند یک ماراتن خبری در راس اخبار جهان باشد. از سویی به عادی سازی روابط با اسرائیل میپردازد که احتمال میرود مقامات آنکارا قصد دارند از تلآویو برای موضوع پیوستن به اتحادیه اروپا تا حدی بهره ببرند و از سمتی دیگر به دلیل انزواء ناشی از برخورد نادرست با همسایگان و پیچیدهتر شدن وضعیت پرونده سوریه؛ به عذرخواهی از مسکو پرداخته است تا بتواند مقدمات گفتگوهای بعدی در بحث انرژی و برگشتن به چرخه صادرات محصولات خود را عملیاتی سازد.
فرجام سخن:
باید توجه داشت که برخورد ترکیه با مساله حماس در ارتباط با عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند یک هشدار بسیار جدی نه تنها برای کشورهای همسایه و جهان اسلام باشد بلکه امکان دارد که هر روز شاهد تغییر موضع آنکارا و حزب عدالت و توسعه در برخورد با متحدانش باشیم. به بیانی شیواتر ترکیه به دلیل اینکه در عرصه سیاست بینالملل اکثراً برخورد پرخاشگرایانه ناشی از هیجان را طی کرده است، هر روز در قبال کوچکترین مسائل سیاسی روز ممکن است که تغییر موضع بدهد و حتی زیر تمامی قول و قرارهای نوشته و نانوشته خود بزند. البته مقامات آنکارا و شخص اردوغان برای پاسخ به این مساله با کپیبرداری از مدل مسکو راساً اعلام میکنند که کشورشان تنها به دنبال کسب منافع ملی است؛ نه یک یارکشی جاه طلبانه.
فرشاد گلزاری