الوقت- اگر در تقسیمات مطالعات منطقه ای؛ شمال آفریقا را از خاورمیانه جدا کنیم، کشورهای شمال آفریقا را بیشتر می توان با سه جریان جامعه شناسی عمده شناخت: جریان های اسلام گرا در مصر، ساختار قومی و قبیله محور در لیبی و غرب گرایی فراگیر در هویت عمومی مردم در تونس و مغرب .
در میان این کشورها اما این تنها لیبی می باشد که گرایش عمده و مسلط درآن ناشی از ساختار قومی و قبیله ای موجود می باشد، برخلاف همسایگان شرقی و غربی خود که دارای جریانات فکری فراقومی می باشند. در حقیقت لیبی بیش از مصر، تونس و الجزایر در شمال آفریقا به مناسبات قومی و قبیله ای در ساختار اجتماعی خود پایبند مانده است. به نحوی که در دوره های زمانی خاص نیز جریانات فکری فراقومی توانسته اند در لیبی رشد و گسترش یابند و حتی به حالت جریان مسلط درآیند، مسئله ای که باوجود ساختار موزاییکی و قومی لیبی کمتر امکان پذیر به نظر می رسد. این وضعیت در مورد جنبش سنوسی در لیبی بطور کامل قابل اطلاق می باشد و در حالی که لیبی در قرن نوزدهم کشوری کاملا قبیله ای و قومی باقی مانده بود، در میانه این قرن شاهد شکل گیری و رشد جریان فکری اسلامی می باشیم که خود را با عنوان جنبش سنوسیه معرفی می کرد. در عین حال نمی توان از بسترها و زمینه های منجر به شکل گیری جنبش سنوسی در لیبی بی توجه بود .
باید در نظر داشت که خواستگاه اولیه سنوسیه مرتبط با مناطق شرقی لیبی و بصورت خاص در ایالت سرینایکا می باشد. اگر میانه قرن نوزدهم را حدفاصل زمانی رشد و توسعه سنوسیه بدانیم، این دوره زمانی همزمان با تحولات قابل توجهی در لیبی می باشد. در این زمان لیبی یکی از ایالات امپراطوری عثمانی می باشد، اما وجود حاکمیت های محلی و جنبش های گریز از مرکز بویژه در طرابلس به عنوان ایالت غربی و فزان به عنوان ایالت جنوبی لیبی باعث نگرانی روز افزون باب عالی دستگاه عثمانی شده است. همزمان اما در ایالت شرقی لیبی یا همان سرینایکا که محل مناسبی برای رشد و فعالیت جنبش های دینی شده است، این تحرکات روزافزون سنوسی ها می باشد که با هدف دستیابی به عدالت اجتماعی نگرانی خلافت عثمانی را دوچندان ساخته است. مسئله عدالت و برابری اجتماعی در لیبی که در این زمان توسط سنوسی ها در شرق لیبی دنبال گردید، تا سال های بعد و حتی در دوره معاصر به یکی از اصلی ترین خواسته های زیربنایی سایر جنبش های اعتراضی در لیبی تبدیل گردید و باعث شد تا جنبش سنوسی در لیبی به عنوان یکی از پیشگامان مسئله برابری اجتماعی در شمال آفریقا شناخته شود، مسئله ای که گاهی بنیان های فکری سنوسی را به گرایشات چپ گرایانه نزدیک می نماید .
نام سنوسی برای این جنبش برگرفته از نام موسس آن سید محمد بن علی سنوسی می باشد. محمد سنوسی روحانی مسلمانی بود که در قرن نوزدهم رسالت دینی خود را پالایش دین اسلام از باورهای نادرست و زنده کردن اصول و بنیان های دینی اسلام می دانست. تاکید بر بازگشت به اصول اولیه دینی و حذف عقاید غلط دینی مسلمانان در اندیشه های محمد سنوسی باعث مشابهت و نزدیکی اهداف این روحانی با محمدبن عبدالوهاب در سعودی شد .
محمد سنوسی یا سنوسی کبیر آن گونه که طرفدارانش به او می گفتند، در مکه به تحصیل دینی پرداخت و در آن جا با تشکیل گروه هایی از مسلمانان داوطلب به عنوان هسته مرکزی آموزش های دینی و با نام زاویه، تلاش کرد تا با فرستادن این گروه ها در میان قبایل مسلمان، و فراخواندن آنان به برادری اسلامی، به آموزش دینی قبایل بدوی بپردازد. این سال ها همزمان با تصرف و خلع ید حکومت های محلی در غدامس توسط سربازان عثمانی در سال 1843 بود و همزمان با حذف دولت های محلی توسط دولت عثمانی، محمد سنوسی در سرینایکا در نزدیکی منطقه جبل الاخضر اقدام به برپایی و ساختن نخستین خانقاه خود با نام زوایه البیدا نمود. تاکید و توجه به مفهوم برادری و برابری در میان مسلمانان یا آن گونه که پیروان محمد سنوسی با نام اخوان همدیگر را فرامی خواندند، باعث گسترش و فراگیری آموزه های سنوسیه در خارج از منطقه سرینایکا گردید و خانقاه های جدید سنوسیه در طرابلس و حتی خارج از لیبی در دارفور سودان و ودای و بورنو نیز برپا تاسیس شد، هرچند هسته مرکزی و رهبری جنبش سنوسیه همچنان در میان قبایل اصلی سرینایکا قرار داشت .
صرف نظر از تاکیدی که جنبش سنوسیه در ابتدای شکل گیری بر بازگشت به اصول بنیادین و اصلی اسلام داشت، بدون تردید آن چه در ادامه توانست جنبش سنوسیه را به سرعت به یک جنبش فراگیر و در حال رشد در شمال آفریقا تبدیل گرداند، تاکید و توجهی بود که این جنبش بر مفهوم برادری اسلامی دنبال می کرد. این مسئله از طرف دیگر نشان دهنده وجود شکاف های عمیق میان مردمان بومی و دولت های حاکم وقت در آن منطقه داشت و موقعیت بسیار مناسبی را در اختیار جنبش سنوسیه درجهت گسترش و توسعه مفاهیم مورد نظر خود قرار داد .