الوقت_ نگاه چین به آسیای مرکزی مبتنی بر فرصت همراه با تهدید است. در حالی که منابع انرژی آسیای مرکزی و بازارهای منطقه دو فرصت جدی برای توسعه صنعتی و اقتصادی چین محسوب می شوند رشد اسلامگرایی درکنار مرزهای غربی چین در ایالت مسلماننشین سینکیانگ میتواند تهدیدی جدی برای این کشور قلمداد شود.
چين انگيزههاي گوناگوني در آسياي مركزي دارد و يك سياست مبتكرانه براي تعامل در منطقه اتخاذ كرده است. چين، روسيه و چهار كشور آسياي مركزي- ازبكستان، تاجيكستان، قرقيزستان و قزاقستان- در سال 2001 بعد از الحاق ازبكستان به گروهي كه به عنوان شانگهاي 5 شناخته ميشد، سازمان همكاري شانگهاي را بنا نمودند.
چين در تلاشهاي خود براي مدرنيزه كردن تصوير روابط چين و آسياي مركزي بر توسعه و اصلاحات اقتصادي تاكيد دارد و در حقيقت نوعي سياست درهاي باز را دنبال كرده است. بدين دليل يك فضاي منطقهاي و بينالمللي صلحآميز با ثبات و پايدار به يك ضرورت تبديل شده است و اين امر سياست روابط حسن همجواري را تشويق كرده است.
براي قرنها يك روند فشرده از همكاري فرهنگي، علمي و اقتصادي ميان مردم چين و آسياي مركزي به ويژه از طريق جاده ابريشم وجود داشته است. در حال حاضر اين كشور با سه جمهوري قزاقستان، قرقيزستان و تاجيكستان داراي مرز مشترك به طول بيش از 2800 كيلومتر است. پكن با توجه به خلاء قدرت پيش آمده پس از فروپاشي شوروي به دليل برخورداري از منافع گسترده اقتصادي، ملاحظات و دغدغههاي امنيتي و سياسي در حوزه مسائل قومي، مذهبي و نظامي به ويژه حضور امريكا در منطقه و گسترش ناتو به شرق توجه ويژهاي به منطقه آسياي مركزي، چه به صورت دو جانبه و چندجانبه در قالب سازمان همكاري شانگهاي نشان داده است.
از سويي ديگر چين داراي پوياترين اقتصادهاي جهاني است و پيش بيني ميشود تا سال 2020 به اقتصاد اول جهان تبدیل شود. توسعه اقتصادي سريع چين طي دو دهه گذشته موجب افزايش سريع تقاضا براي انرژي به ويژه نفت شده است، به نحوي كه از سال 1993 چين به عنوان يك كشور مهم واردكننده انرژي محسوب ميشود. با توجه به اين نياز و نزديك بودن چين به آسياي مركزي اين كشور به عنوان يكي از بازارهاي اين حوزه محسوب ميشود. بر اين اصل برنامههاي وسيعي براي پيوستن چين به اين حوزه وجود دارد كه ساخت خط لولهاي از شرق قزاقستان تا منطقه سينكيانگ در غرب چين از جمله همين موارد است. اين كشور دومين مصرفكننده نفت و سومين وارد كننده نفت ميباشد. مصرف روزانه چين بر اساس آمارهاي سال 2010، 8627 هزار بشكه بوده است. در همين سال 3790 هزار بشكه در روز توليد داشته است و 4837 هزار بشكه در روز نيز نفت وارد كرده است. اين در حالي است كه چين از سال 1992 علاوه بر گسترش همكاريهاي اقتصادي و بازرگاني با جمهوريهاي منطقه در زمينه حمل و نقل شروع به سرمايهگذاري عظيمي در اين منطقه نموده است. چين در سال 1992 راهآهن معروف به پل دوم آسيا- اروپا (راهآهن ماورا سيبري كه پل اول به شمار مي رود) را از ارومچي به گذرگاه مرزي آن در مرز قزاقستان متصل ساخت و براي اولين بار دسترسي كشورهاي آسياي مركزي را به سواحل اقيانوس آرام متصل نمود و تا اندازهاي از معضل ژئوپلتيكي محصور بودن اين كشورها در خشكي كاست. از انگيزههاي اصلي حضور چين در منطقه ميتوان به سوء ظن چينيها به حضور ناتو و روند گسترش آن به شرق و نياز روز افزون به منابع انرژي و نيز استفاده از قابليت معبري خود در برون روفت كشورهاي منطقه به ويژه در آسياي مركزي از تنگني دسترسي به آبهاي بينالمللي اشاره کرد.
علاوه براین دغدغه های امنیتی چین سبب شده است تا چین دست به یک سری اقدامات بزند و با امضا موافقت نامه های مختلف با کشورهای آسیای مرکزی حمایت این دولتها را از جداییطلبان سین کیانگ از میان ببرد و ازطرف دیگر با حمایت سیاستهای امریکا در افغانستان توانست اسلامگرایی افراطی نشات گرفته از افغانستان را تحت کنترل درآورد. همچنانکه دغدغههای چین سبب شد تا در نیمه دهه 1370 با روسیه و جمهوریهای منطقه پیمان شانگهای و بعدها سازمان شانگهای را شکل دهد که برای چین مسائل امنیتی به ویژه مرزی در درجه نخست اهمیت را داشت زیرا نگرانی مرزهای غربی همواره ذهن هیات حاکمه پکن را به خود متمرکز کرده بود اما اهداف چین در آسیای مرکزی را باید با اولویت اقتصادی در نظر گرفت که این اولویت توانسته چین را به بزرگترین شریک تجاری منطقه تبدیل کند. بنابراین چین درکنار این اولویت اقتصادی نگاه امنیتی نیز به آسیای مرکزی دارد که مساله تحریک مسلمانان سینکیانگ و حضور نیروهای فرامنطقهای به ویژه امریکا از مهمترین آنها هستند.