الوقت_در طی سال های اخیر اسرائیل به صورت خزنده در حال افزایش حضور خود در منطقه آسیای مرکزی و خزر بوده است. سیاست های اسرائیل در این منطقه را می توان در راستای دکترین بن گورین، تحت عنوان اتحاد با پیرامون به منظور شکستن حلقه محاصره کشورهای مخالف اسرائیل در منطقه، حمایت از یهودیان ساکن منطقه، جلب همکاری و حمایت کشورهای منطقه در مجامع بین المللی، واگرایی در روابط کشورهای حوزه آسیای مرکزی و خزر با ایران و نیز اعمال فشار بر محیط پیرامونی و امنیت ملی ایران تفسیر کرد. دراین میان، پیشروی اسرائیل در زمینه های مختلف در کشورهای آسیای مرکزی تا حدود زیادی ناشی از این واقعیت است که اسرائیل این کشورها را قانع کرده است که راه رسیدن به کمک های غرب از تل آویو می گذرد . این جمهوری ها نیز هرچند موافق سیاست های اسرائیل نیستند، اما همکاری با اسرائیل را پذیرفته اند تا از این طریق به کمک های مالی ، اقتصادی و فنی غرب دست یابند.
اهداف و انگیزه هایی که موجب شده است تا اسرائیل در میدان و عرصه رقابت بر سر نفوذ در منطقه آسیای مرکزی تلاش نماید عبارتند از:
ترس از دسترسی دشمنان اسرائیل در خاورمیانه به سلاح ها و فناوری های هسته ای،
سرنوشت یهودیان منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، یکی از انگیزه های اسرائیل برای برقراری روابط با کشورهای منطقه، ایجاد شبکه های لازم در این کشورها برای خارج کردن یهودیان از منطقه در شرایط اضطراری است،
ترویج تفکرات صهیونیستی، اسرائیل با بهره گیری از اقلیت یهودی ساکن در این جمهوری ها، از آنان به عنوان اهرم نفوذ آن کشور برای ترویج اندیشه های صهیونیستی استفاده می کند،
توسعه پیوندهای اقتصادی، گسترش روابط اقتصادی با کشورهای منطقه بویژه در بخش کشاورزی، آبیاری، مدیریت، آب و کشت پنبه در سرلوحه اقدامات اسرائیل در منطقه قرار دارد، اسرائیل می کوشد از مجرای روابط اقتصادی و تجارت، روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را توسعه داده و به تدریج عمق استراتژیک خود را در منطقه افزایش دهد،
تلاش برای جلب همکاری جمهوری های منطقه در مجامع بین المللی، در این زمینه جلب حمایت کشورهای منطقه در سازمان های بین المللی برای کاهش فشار علیه اسرائیل و رفع بحران مشروعیت بین المللی آن، جلوگیری از تشکیل جبهه ضد اسرائیلی در منطقه، گسترش سطح تماس با کشورهای اسلامی و تامین مواضع دیپلماتیک یکنواخت کشورهای منطقه در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل و فرایند صلح خاورمیانه از انگیزه های دیگر اسرائیل می باشد،
تحکیم بیشتر روابط با آمریکا از طریق پیوند با کشورهای منطقه و عمل کردن به عنوان سرپل، در این روابط آمریکا و اسرائیل که از دید برخی صاحبنظران گمان می رفت با حذف رقیب دوران جنگ سرد آمریکا، از نظر نظامی و سیاسی زیر سوال برود نه تنها خللی وارد نیامد، بلکه با شکل گیری روابط اسرائیل با جمهوری های منطقه در بستر خاورمیانه بزرگ، اهمیت اسرائیل برای امریکا به عنوان متحد استراتژیک قوت بیشتری یافته است. به نظر می رسد اسرائیل بر سر تسلط بر آسیای مرکزی و قفقاز سه هدف خاص را نیز دنبال می کند:
الف: تحت الشعاع قرار دادن بعد عربی خاورمیانه و تبدیل آن به خاورمیانه بزرگتری که به جای مرزهای شمالی ایران به مرزهای جمهوری های منطقه و روسیه متصل است،
ب: امکان کوچاندن یهودیان مقیم در منطقه به اسرائیل،
ج: همجواری این منطقه با ایران از بعد استراتژیک برای اسرائیل حائز اهمیت ویژه است. رهیافت عملگرایانه ای که اسرائیل در قبال این کشورها اخذ کرده، آنها را متقاعد نموده است که اسرائیل می تواند به عنوان یک کشور دموکراتیک با مهارتهای بالای تکنولوژیک، در تبدیل این جمهوری ها به کشورهای مدرن و توسعه یافته موثر باشد.