اتحادیه اروپا دومین بازیگر قدرتمند فرامنطقه ای در آسیای
مرکزی و خزر به شمار می رود. به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری های
آسیای مرکزی و قفقاز در کانون توجه کشورهای اروپایی قرار گرفتند. اروپاییان به این
امر واقف بودند که همجواری با جمهوری های تازه استقلال یافته یک امتیاز ژئوپلیتیکی
محسوب شده و قابل چشم پوشی نیست. این واقعیت ژئوپلیتیکی می توانست به به عنوان یک
چالش و هم یک فرصت برای اروپا مطرح گردد. طبیعی ترین و منطقی ترین راه برای تعامل
با جمهوری های آسیای مرکزی و خزر از سوی اروپا، حرکت در مسیری بود که نهایتا با
انجام اصلاحات عمیق در حوزه های مختلف اقتصادی ، سیاسی، اجتماعی، زیست محیطی و
امنیتی، کشورهای آسیای مرکزی و خزر را به شرکای همگون و هم پیمانان پایدار برای
اروپا تبدیل نماید.
تلاش
اتحادیه اروپا بیشتر در بهرهبرداری از ظرفیتهای اقتصادی منطقه به ویژه موضوع
انرژی است آنها تلاش دارند تا با کمک گیری از منابع انرژی منطقه و انتقال آن به
اروپا از تسلط و انحصار روسیه بر انرژی منطقه کاسته و بتوانند در رابطه با روسیه
با دست بازتری گفت و گو کنند. بعضی از کشورهای اروپایی وارد همکاریهای دو جانبه
با کشورهای منطقه شدهاند که نمونه آن همکاریهای آلمان با قزاقستان به علت وجود
تعداد بالای آلمانی در این کشور است.
از مهمترین دلایل حضور اروپایی ها نیاز روزازون قاره اروپا
به انرژی، به ویژه گاز مصرفی است. در حقیقت، به دنبال بروز مشکلات سیاسی بین اروپا
و روسیه، سیاست مداران اروپایی در پی تنوع بخشی به منابع تامین انرژی هستند تا
بتوانند در مقابل بهره گیری روسیه از انرژی به عنوان اهرم فشار مقاومت نمایند. از
این رو، منابع عظیم انرژی آسیای مرکزی و خزر، مورد توجه جدی اروپاییان قرار دارد.
سرمایه گذاران کشورهای اروپایی که عمدتا در طرح های اقتصادی منطقه و به ویژه در
طرح های مربوط به نفت و گاز وارد شده اند عموما از کشورهای انگلستان، فرانسه ،
آلمان، هلند، نروژ و اتریش می باشند. این کشورها با تشویق شرکتهای نفتی خود برای
حضور فعال در منطقه با ارسال کمکهای فنی و اقتصادی و حمایت از کشورهای قزاقستان،
آذربایجان و ترکمستان جهت اخذ کمک های فنی و مالی از سازمان های بین المللی به
دنبال جلب اعتماد آنها می باشند. ظاهرا قریب به اتفاق کشورهای اروپایی تنها در طرح
های اقتصادی وارد شدهاند، لیکن کسب موقعیت سیاسی و اعمال نفوذ در این جمهوری های
نوپا که طالب حمایت های سیاسی و اقتصادی خارجی می باشند می تواند بخشی از اهداف
استراتژیک کشورهای اروپایی برای حضور در این منطقه باشد. شرکتهای اروپایی در
سالیان بعد از فروپاشی شوروی بزرگترین قراردادهای مشارکت در اکتشاف و تولید نفت
را در دریای خزر با کشورهای ساحلی امضا کرده اند. این مسائل از ان جهت در پیش
گرفته شد که کشورهای اروپایی درصدد بودند وابستگی خود را به منابع انرژی روسیه
کاهش دهند. به هرحال مهمترین اهداف و منافع اروپا در منطقه آسیای مرکزی و خزر را
می توان به شرح زیر برشمرد:
1.
یافت جایگزین
برای نفت دریای شمال، پیش بینیها نشان میدهد ذخایر نفت دریای شمال به تدریج رو
به پایان گذارد و از این رو اروپاییان، حوزه خزر را که احتمالا دارای ذخایری در
حدود منابع دریای شمال است، به دیده یکی از منابع جانشین می نگرند.
2.
گسترش نفوذ سیاسی
د رمنطقه، اروپاییان از طریق سرمایه گذاری در پروژه های نفتی این منطقه، ضمن بهره
برداری اقتصادی و تامین انزی برای آینده، بسترهای مناسبی برای گسترش نفوذ خود
ایجاد کرده اند تا در مقابل مناطقی مانند خاورمیانه که دارای چالش های سیاسی
متعددی است جایگزین مناسبی را برای تامین انرژی خود فراهم سازند.
3.
اتحادیه اروپا
در قالب استراتژی گسترش ناتو به سوی شرق اهداف سیاسی مهمی را در این منطقه پیگیری
می کند. چرا که هنوز اتحادیه اروپا و بویژه آمریکا از قدرت روسیه جهت به خطر
انداختن منافعشان در منطقه اسیای مرکزی، قفقاز و خزر بیم دارند و کوشش می نمایند
که با حضور قدرتمند و فعال در این مناطق مانع از همگرایی کشورهای این حوزه با
روسیه گردند.