الوقت- دخالت عربستان در بحرین یکی از مهمترین عواملی است که تاکنون مانع از وقوع انقلاب در کشور بحرین شده است. عربستان بر این باور است که هرگونه تغییر در بحرین منجر به تغییر در عربستان به ویژه مناطق شرقی این کشور به دلیل همگونیهای موجود بین این دو منطقه خواهد شد. «احساء» و «قطیف» که دو استان شرقی عربستان هستند، اکثرا خویشاوندند و هر تغییری که در بحرین ایجاد شود، بر این دو منطقه عربستان تاثیر خواهد گذاشت.
نزدیکی بحرین به عربستان موجب شده ریاض توجه خاصی به تحولات این کشور داشته باشد. ناآرامی و تنش در بحرین به راحتی به سرزمین عربستان تسری مییابد. در همین راستا حاکمان بحرین همیشه از حمایتهای عربستان استقبال کردهاند. یعنی عربستان در ساختار امنیت ملی خود بحرین را جزو پیکره خود تلقی میکند.
بحرین در منطقه روابط ویژهای با عربستان دارد. حکومت این جزیره کوچک در اقتصاد و امنیت کاملا متکی به عربستان و کمکهای همسایه بزرگ خود است. خاندان حاکم آلخلیفه، در اصل از قبایل ساکن سرزمین نجد واقع در عربستان سعودی هستند. همچنین پیوند سببی آلخلیفه با آلسعود ( ازدواج شیخ حمدبن عیسی آل خلیفه با دختر امیرعبدالله بن عبدالعزیز آلسعود پادشاه عربستان) این مناسبات را به اوج رسانیده است. این مناسبات باعث شده عربستان توجه ویژهای به بحرین داشته باشد و با کمکهای بلاعوض به بحرین، افزایش سهم نفت بحرین در حوزه مشترک نفتی ابوسعفه و احداث پل ارتباطی 25 کیلومتری در سال 1986 با هزینه معادل 600 میلیون دلار نفوذ زیادی در خاندان حکومتی بحرین پیدا کند. به سخنی دیگر میتوان گفت همسانی فرهنگی و مذهبی، پیوستگی و مجاورت سرزمینی و بیعدالتی منطقهای و مذهبی از جمله عواملی است که در اثرگذاری انقلاب بحرین به عربستان میتواند مهم باشند.
مقامات و رسانههای بحرینی و سعودی تلاش کردند قیام مردمی را وابسته به خارج نشان دهند. طبق گزارشها و شواهد عینی، نیروهای موسوم به «ضدشورش» اقدام به چسباندن تصاویر سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان و نیز پرچمهای این حزب در مناطق مختلف بحرین کردند تا وانمود کنند قیام مردم بحرین از خارج هدایت میشود. همچنین تلاشهای بسیاری از سوی رژیم آلخلیفه و رسانههای عربی صورت گرفت تا قیام مردم بحرین به عنوان جنبشی فرقهای و شیعی مطرح شود و این تلقی مطرح شد که شیعیان با حمایت ایران در پی تسلط بر منطقه خلیجفارس هستند. نکته دیگری که باید به آن توجه شود، تهدیدی است که از ناحیه تحولات بحرین و در سایه بیداری اسلامی متوجه عربستان سعودی میباشد. آلسعود تحولات بحرین را منشاء خطر برای مناطق شرقی خود میداند، لذا با انگیزه جلوگیری از انتقال موج تحولات به منطقه شرقیه و همچنین ارسال پیام تهدید جدی به آن مناطق، با حمایت نظامی، امنیتی و اقتصادی از بحرین وارد عمل شده است. عدم توجه به مطالبات مردم و اتخاذ راهکار نظامی شرایط را پیچیده نموده است. عربستان از بحرین برای سیاستهای تقابلی خود با جمهوری اسلامی استفاده کرده و طرح مباحث طایفهای (شیعه و سنی) و ایرانی – عربی را از طریق همین کشور دامن میزند. مقامات آلسعود همیشه عنوان کردهاند که آنها از روی کار آمدن یک دولت شیعی در بحرین مخالف هستند. شاید دلیل آن مربوط به همسایگی دو کشور باشد که عربستان ترس از آن دارد که شیعیان این کشور هم از آنها متاثر شوند. پس مشخص میشود که دلیل حمایت آلسعود از دولت بحرین به خاطر پایداری و محکم شدن حکومت خودشان در عربستان است.
نوع حکومت در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس یک نوع حکومت عشیرهای و خاندانی است و با بافت اجتماعی و مسائل عصر جدید هماهنگی ندارد و طی سالیان اخیر نیز تحت فشار مردم کشورهایشان قرار داشتهاند. با توجه به این ویژگی این کشورها ترس آن دارند که با سقوط آلخلیفه حکومتهای آنها نیز سقوط کند و مانند مرضی مسری در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس گسترش یابد. (در این راستا میتوان گفت که از زمان شروع اعتراضات در بحرین عربستان به دنبال تقویت وضعیت سیاسی احزاب مد نظر خود در بحرین است. شاید این نوشته درست به نظر آید که آورده شود سیاست عربستان در بحرین این است که حکومتی ائتلافی تحت سیطره وهابیون افراطگرا وجود داشته باشد و در این زمینه آنها علنا در سرکوب شیعیان دست داشتند.
با این حال نیروهای عربستان و امارات، زیر چتر شورای همکاری خلیجفارس، وارد بحرین شده و به سرکوب معترضان پرداختند. در این میان سعودیها با تکیه بر رسانههای منطقهای خویش و در راستای توجیه مداخله سپرجزیره، بحرین را مورد تهدید مداخله ایران نشان میدادند و ورود نیروهای سپرجزیره به بحرین را بر این مبنا توجیه میکردند. این امر در راستای توجیه حقوقی ورود نیروها به بحرین صورت میگرفت، زیرا بنا بر اساسنامه سپرجزیره، اعضا تنها در برابر تهدید خارجی مجوز مداخله، به سود کشور مورد تهدید مییافتند. اما کویت اعلام کرد به دلیل عدم وجود تهدید خارجی، حاضر به اعزام نیرو نیست و قطر و عمان نیز در این مداخله شرکت نکردند. بدین ترتیب مبنای حقوقی مورد ادعای عربستان برای مداخله در بحرین، حتی از سوی اعضای شورای همکاری رد شد. با توجه به مطالبی که تاکنون آورده شد مشخص شد که نوع حکومت در عربستان پادشاهی مطلقه است، لذا موضوع دموکراسی و ترویج جنبشهای اجتماعی و انقلابی در میان کشورهای اسلامی به ناگاه، میتواند بر پیکره سیاسی عربستان تاثیر گذارد. در چنین شرایطی میتوان گفت که این کشور با تمام جنبشهایی که خواستار تحقق دموکراسی باشند مخالفت خواهد کرد.
در این خصوص، عربستان سعودی با سه هدف عمده به سرکوب حرکتهای مردمی بحرین به این کشور نیروی نظامی فرستاد: نخست، حفظ ثبات منطقه و جلوگیری از اشاعه این بیثباتی و حرکتهای مردمی به داخل عربستان؛ دوم اینکه بتواند ضمن حفظ روابط راهبردی با غرب نقش فعالتری در منطقه ایفا کند، و سوم جلوگیری از نفوذ احتمالی ایران بر اکثریت شیعه بحرین. در این راستا از یک طیف هم شاید بتوان اشاره کرد که عربستان سعودی به نوعی مجری برنامههای ایالات متحده و غرب در منطقه به شمار میرود. یعنی پس از ساقط شدن رژیم شاهنشاهی در ایران در بین کشورهای منطقه عربستان سعودی کشوری است که قابلیت این امر را دارد که بتواند برنامههای آمریکا را در منطقه عملی کند.
ریاض در قالب پیمان «سپرجزیره» تانکهای خود را برای کمک به سرکوب قیامهای مردمی روانه بحرین کرد؛ قیامهایی که از آن با تعبیر ناآرامیهای فرقهای و قومیتی یاد میکردند. اما به راستی چرا سعودیها و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس از این معترضان بیمناک شدند و این اعتراضات را به براندازی و آشوب تعبیر کردند، در صورتی که این اجتماعات مسالمتآمیز، به عنوان جنبش مدنی، هیچ نشانی از خشونت و خصومت نداشت؟ شاید آنها را یاد جنبشهای ملیگرایی در قرن گذشته میانداخت، زمانی که به دو کشور مراکش و اردن بر خلاف موقعیتهای جغرافیایی، اما بر اساس واقعیتهای سیاسی ناشی از انقلابهای منطقه، پیشنهاد ورود به بلوک قدرت خود را دادند. حتی کمک مالی به دولت جدید مصر و دیگر کمکهای مالی نشان از این دارد که سلطاننشینان قصد تثبیت و گسترش نفوذ خود در سراسر منطقه خاورمیانه را دارند و عربستان سردمدار این حرکات به شمار میآید.
آرام حسن زاد