سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

بازسازی غزه؛ چالش‌ها، مخاطرات و سناریوها

undefined
طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

طالبان و پاکستان؛ از هم‌پیمانی تا دشمنی

undefined
کاروان‌های دریایی کمک به غزه

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

undefined
جنگ 12 روزه

جنگ 12 روزه

undefined
گاه‌شمار جنگ غزه

گاه‌شمار جنگ غزه

undefined
توافق صلح ایران و عربستان

توافق صلح ایران و عربستان

undefined
طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

تندروهای صهیونیست‌ باد کاشتند پس طوفان درو می‌کنند!
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
New node

New node

تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

New node

New node

سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
alwaght.net
مقاله

تروریستی‌خواندن اخوان‌المسلمین؛ معماری سیاسی آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه‌ جدید

سه شنبه 18 آذر 1404
تروریستی‌خواندن اخوان‌المسلمین؛ معماری سیاسی آمریکا و اسرائیل برای خاورمیانه‌ جدید
تصمیم کاخ سفید برای تروریستی‌خواندن برخی شاخه‌های اخوان‌المسلمین، تنها یک اقدام حقوقی یا امنیتی نیست؛ بلکه بخشی از معماری جدید سیاسی و امنیتی خاورمیانه است که آمریکا و اسرائیل در همکاری با برخی دولت‌های عربی طراحی می‌کنند.

 

الوقت- تصمیم اخیر دولت آمریکا به ریاست دونالد ترامپ برای قرار دادن چندین شاخه از اخوان‌المسلمین در فهرست سازمان‌های تروریستی، موجب شده تا در روزهای گذشته مجموعه‌ای از رویدادهای زنجیره‌ای به شکل اعمال محدودیت‌ها بر نیروهای وابسته به شبکه جهانی اخوان در کشورهای مختلف به وقوع بپیوندد.

در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ابتدا کویتی‌ها به استقبال این دستورالعمل رفتند و روزنامه رسمی کویت حکم جدیدی را منتشر کرد که بر اساس آن، تابعیت شیخ «طارق محمد الصالح السویدان» از شیوخ طرفدار جریان اخوان المسلمین لغو می‌شود.

در یمن اندکی بعد از این تصمیم می‌توان شاهد بود که تحولات در استان حضرموت و المهره به زیان حزب اخوانی اصلاح به وقوع پیوست و حتی رسانه بلقیس نیوز که بازوی رسانه‌ای این حزب در تحولات یمن بود متوقف شد.

در سودان، که گفته می‌شود ارتش به رهبری ژنرال البرهان با همکاری اخوانی‌ها دولت خارطوم را مدیریت می‌کنند، نگرانی درباره امکان دامنگیر شدن تبعات تصمیم جدید آمریکا بر مناسبات ارتش و این گروه تشدید شده است.

در پاکستان نیز، به عنوان یکی دیگر از کشورهای اسلامی محل حضور چهره‌های اخوانی، نشستی با حضور رهبران سازمان بین‌المللی این گروه در حاشیه کنفرانس عمومی جماعت اسلامی پاکستان، شاخه محلی اخوان المسلمین، در لاهور برگزار شده است تا به بررسی ابعاد و تبعات و راه‌کارهای مواجهه با آن بپردازد.

این رویدادها و پیگیری اهداف کاخ سفید نشان می‌دهد که این تصمیم نه‌تنها جنبه امنیتی و حقوقی دارد، بلکه در لایه‌های زیرین خود بازتاب‌دهنده مجموعه‌ای از تحولات سیاسی، اهداف راهبردی، فشارهای منطقه‌ای و رقابت‌های ایدئولوژیک است که در سال‌های پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شدت یافته‌اند.

منطقه غرب آسیا در یکی از حساس‌ترین مقاطع ژئوپولیتیکی خود پس از جنگ غزه قرار دارد لذا اعلام این تصمیم درست پس از سفر محمد بن‌سلمان به آمریکا، نشان‌دهنده پیوند آشکار میان تحرکات دیپلماتیک ریاض، تلاش‌های واشنگتن برای بازسازی نظم منطقه‌ای مطلوب خود، و پروژه بزرگ عادی‌سازی روابط میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی است. به نظر می‌رسد که کاخ سفید این بار تصمیمی اتخاذ کرده که نه تنها ماهیت امنیتی دارد بلکه مستقیماً در خدمت معماری سیاسی جدیدی است که واشنگتن و تل‌آویو برای آینده خاورمیانه طراحی کرده‌اند؛ معماری‌ای که یکی از اهداف اصلی آن، تضعیف و حذف نیروهای اسلام‌گرا – به‌ویژه اخوان‌المسلمین – از معادلات سیاسی و اجتماعی منطقه است.

 

اخوان المسلمین چگونه جهانی شد؟

اولین تلاش‌ها برای گسترش اخوان المسلمین در خارج از مصر در دهه 1930 آغاز شد. این گروه دانشجویان عرب و آفریقایی را که در دانشگاه مصر (که اکنون دانشگاه قاهره است) و دانشگاه الازهر تحصیل می‌کردند، برای انتقال ایده‌های خود به کشورهایشان جذب کرد. حسن البنا، بنیانگذار اخوان المسلمین، همچنین فرستادگانی را به کشورهای عربی مانند سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و سایر کشورها فرستاد تا بذر اخوان المسلمین را در خاک آن کشورها بکارد. فعالیت‌های این گروه ابتدا در قالب صرفاً کارهای تبلیغات مذهبی بود و با این شعار که هدف آن بازگرداندن ارزش‌های اسلامی به جوامع مسلمان است.

تا سال ۱۹۳۵، اخوان المسلمین موفق شده بود در ۱۱ شعبه در مصر و خارج از کشور، از جمله شعبه‌هایی در جیبوتی، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و سایر کشورها، حضور پیدا کند و روزنامه اخوان المسلمین که در آن زمان توسط این گروه با همین نام منتشر می‌شد، بازوی رسانه‌ای این سازمان بود.

ایده حسن البنا این بود که گروهش ابتدا تحت پوشش کار تبلیغی و فعالیت‌های عام المنفعه گسترش یابد، سپس به اقدامات سیاسی روی آورد و نیز در نهایت نفوذ در حکمرانی و حتی به دست گرفتن حکومت بود. در دهه 1940 اخوان المسلمین موفق شده بود که گروه‌های سازمانیافته را در کشورهای متعدد عربی تشکیل دهد و لذا برای مدیریت و هماهنگی کار در شاخه‌های خارجی اخوان المسلمین «اداره ارتباط با جهان اسلام» را تأسیس کرد. این اداره هسته اولیه «سازمان بین‌المللی اخوان المسلمین» بود که دهه‌ها بعد با گسترش اخوان المسلمین تشکیل شد.

این گروه به ترتیب در سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۶۵ با رژیم ناصری درگیر شد و ممنوع الفعالیت اعلام شد. بسیاری از رهبران آن از کشور گریختند و به دیگر کشورهای اسلامی منطقه و حتی کشورهای اروپایی، ایالات متحده و سایر کشورهای قاره آمریکا گریختند. از جمله آنها می‌توان به سعید رمضان، داماد حسن البنا و دیگران اشاره کرد. پایه‌گذاری شعبه های محلی اخوان المسلیمن در پاکستان که توسط شیخ ابوالعلاء المودودی تأسیس شده بود، حزب اسلامی (پاس) در مالزی و حزب رفاه به رهبری نجم‌الدین اربکان در ترکیه از تأثیرات این موج بود.

اکنون گفته می شود که شورای جهانی این سازمان متشکل از 30 عضو است که نماینده سازمان‌های به رسمیت شناخته شده اخوان المسلمین در کشورهای مختلف هستند

 

انگیزه‌های راهبردی کاخ سفید: از عادی‌سازی تا مهندسی آینده غزه

۱ آینده غزه و فشار لابی صهیونیستی

از زمان آغاز جنگ غزه و به ویژه پس از شکست‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر، تل‌آویو تلاش کرده است تا توجه آمریکا و غرب را از بحران‌های داخلی اسرائیل منحرف و روی تهدیدهای منطقه‌ای متمرکز کند.

کابینه نتانیاهو ابتدا با امید به نابودی حماس و به تبع آن تغییر بنیادین وضعیت سیاسی و امنیتی و حتی دموگرافی غزه (کوچاندن مردم)، جنگ تمام‌عیار و فاجعه‌باری را علیه این باریکه آغاز کرد. اما پس از دو سال جنایت ارتش صهیونیستی در غزه، حماس نه تنها نابود نشده که حتی ارزیابی‌های نهادهای اطلاعاتی صهیونی از بازیابی سریع توانمندی‌های این گروه و کنترل مجدد آن بر غزه حکایت دارد.

در همین ارتباط زکی بنی ارشید، کارشناس عرب در گفتگو با تارنمای «قدس پرس» گفت که تصمیم برای طبقه‌بندی شاخه‌های اخوان المسلمین در درجه اول «در پاسخ به فشار اسرائیل و لابی صهیونیستی در ایالات متحده» و به عنوان بخشی از یک معامله سیاسی مرتبط با جنگ علیه غزه بوده است.

بنی ارشید معتقد است که رویکرد آمریکایی-صهیونیستی به دنبال «ایجاد خاورمیانه‌ای جدید عاری از نیروهای زنده تغییر» است، به ویژه پس از وقایع ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که به گفته او «توانایی مقاومت، ضعف اسرائیل و میزان حمایت این گروه از پایداری مردم فلسطین در جنگ» را آشکار کرد.

مع‎‌الوصف رژیم اکنون برای در دست داشتن مدیریت روند تحولات پس از آتش‌بس، بویژه در بحث دوران گذار و کنترل سیاسی و امنیتی آینده غزه و مسئله بازسازی، خواهان حفظ فشار بر غزه و مقاومت در برابر فشارها و تلاش‌های بین‌المللی برای اجرای روند آتش‌بس است. در این شرایط تروریستی اعلام شدن اخوان المسلمین در منطقه با هدف توجیه و مشروعیت بخشی به تداوم جنایات اسرائیل و تداوم محاصره و پایان دادن به تمامی روزنه‌های بقای سیاسی و نظامی حماس است.

تل‌آویو در پی ایجاد ساختار سیاسی‌ای در غزه است که نه تنها وابستگی‌اش به اسرائیل بالا باشد، بلکه هیچ ارتباطی با حماس یا سایر شبکه‌های اخوانی نداشته باشد.

در چنین شرایطی، آمریکا با تروریستی‌خواندن شاخه‌های اخوانی، عملاً راه را برای 1- حذف هرگونه مشارکت اخوانی در ساختارهای آینده غزه، 2- فشار به قطر و ترکیه برای کاهش حمایت از این جریان، و 3- محدود کردن فضای سیاسی حماس هموار می‌کند.

در این راستا لابی‌های صهیونیستی در آمریکا از طریق کنگره و نهادهای امنیتی تلاش کرده‌اند تا برای فشار مضاعف بر حماس فضای تصمیم‌گیری واشنگتن را به سمت «امنیتی‌سازیِ سیاسی اسلام» و به‌ویژه ساختارهای اخوانی سوق دهند.

برای مثال یک تحلیل مختصر توسط مایکل جاکوبسون و متیو لویت از موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن بیان می‌کند که دولت ترامپ باید هرگونه نهاد وابسته به اخوان المسلمین را که از حماس حمایت کرده‌اند، از نزدیک بررسی کند. در سال ۲۰۱۵، بریتانیا گزارشی منتشر کرد که اخوان المسلمین را به «پرورش و حمایت عمدی، آگاهانه و آشکار» حماس، از جمله تسهیل بودجه آن، متهم می‌کرد. این گزارش همچنین مدعی پیوندهای مداوم بین شاخه‌ها و سازمان‌های حماس و اخوان المسلمین در سراسر خاورمیانه بود.

پروپاگاندای رژیم صهیونیستی نیز در این زمینه حمایت‌های خارجی اخوانی‌ها را عامل قدرت و توانمندی‌های نظامی و مالی حماس دانسته است. به عنوان مثال، چند ماه پیش، کابینه صهیونیستی مدعی یافتن  اسنادی در تونل‌های حماس شد که به ادعای این رژیم ثابت می‌کند میان حماس و کنفرانس مردمی فلسطینیان در خارج از کشور ارتباط مستقیمی وجود داشته است.

 

۲تلاش ترامپ برای تکمیل طرح عادی‌سازی

ترامپ در دوره جدید خود در کاخ سفید بار دیگر پروژه «توافق‌های ابراهیم» را به اولویت سیاست منطقه‌ای تبدیل کرده است. شرط اصلی کشورهای عربی برای پیشبرد این پروژه، تضعیف کامل اخوان‌المسلمین و حذف جریان‌های حامی مقاومت از صحنه سیاسی منطقه است.

در همین رابطه زکی بنی ارشید معتقد است که واشنگتن به دنبال «تسلیم کردن منطقه و آماده کردن آن برای تکمیل فرآیندهای عادی‌سازی و تحمیل توافق‌نامه‌های ابراهیم» است و خاطرنشان می‌کند که این تصمیم «گروه‌های حامی مقاومت، در رأس آنها حماس، حزب‌الله و اخوان المسلمین» را هدف قرار می‌دهد.

اخوان‌المسلمین از دهه‌ها پیش در کشورهای عربی مانند اردن، کویت، مغرب، تونس و یمن از پایگاه اجتماعی قدرتمندی برخوردار است. ترامپ با قرار دادن شاخه‌های اخوانی در لیست تروریستی، به‌نوعی در حال پاک‌سازی فضای سیاسی کشورهای عربی از مخالفان عادی‌سازی است.

این تصمیم به‌ویژه با سفر بن‌سلمان – که اخیراً وارد مرحله حساسی از مذاکرات پشت‌پرده با آمریکا درباره عادی‌سازی با اسرائیل وارد شده – پیوند مستقیم دارد. ریاض، همانند ابوظبی، یکی از مخالفان ایدئولوژیک اخوان‌المسلمین است و از هر اقدام بین‌المللی برای تضعیف دید‌گاه‌ حامی فلسطین استقبال می‌کند.

نقش اماراتی‌ها در این زمینه حتی پررنگ‌تر از عربستان است. به طور مثال انور قرقاش، مشاور رئیس امارات در مصاحبه‌ای با شبکه «سی‌ان‌ان» از آن استقبال کرد و درباره تأثیر این تصمیم بر پرونده سودان گفت: «فکر می‌کنم تصمیم یا اقدام رئیس‌جمهور ترامپ برای تروریستی اعلام کردن «اخوان المسلمین» تصمیمی استراتژیک، شجاعانه و تاریخی است، زیرا یکی از ریشه‌های اصلی افراط‌گرایی را هدف قرار می‌دهد.»

 

3تلاش برای مهار اسلام سیاسی به عنوان رقیب تمدنی و ایدئولوژیک

از نگاه‌ دولت ترامپ، اسلام سیاسی – به‌ویژه نسخه اخوانی آن – مهم‌ترین ایدئولوژی رقیب ایالات متحده در جوامع عربی و اسلامی است. برخلاف جنبش‌های تندرو مانند داعش که ماهیت امنیتی دارند، اخوان‌المسلمین به‌دلیل ساختار اجتماعی، سیاسی و شبکه‌های گسترده مالی، رقیبی بلندمدت و پایدار محسوب می‌شود.

بنابراین، این تصمیم تنها یک اقدام امنیتی نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بلندمدت برای «حذف رقیب ایدئولوژیک آمریکا» و تقویت نسخه مورد حمایت واشنگتن و رژیم‌های عربی از اسلام – یعنی اسلام غیرسیاسی و غیرمداخله‌گر – است.

 

پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی

اعلام تحریم‌ها علیه اخوان‌المسلمین تنها یک تصمیم یکجانبه نیست و بر سیاست‌های متحدین آمریکا در قبال این گروه سایه خواهد انداخت.

کشورهایی چون مصر، امارات و عربستان سعودی که سال‌هاست رابطه‌ای خصمانه با این جریان دارند، از تحریم‌ها استقبال می‌کنند و آن را در راستای «ضرورت مهار افراط‌گرایی سیاسی – مذهبی» می‌دانند. این کشورها معتقدند که اخوان‌المسلمین نه یک جریان صرفاً مذهبی، بلکه شبکه‌ای سیاسی با توان بسیج اجتماعی خطرناک است که در صورت نادیده گرفتن، می‌تواند ثبات داخلی آنها را تهدید کند. از این رو، تحریم‌های جدید فرصت تازه‌ای برای تقویت سیاست سرکوب و محدودسازی اخوان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی آنها فراهم می‌کند.

در اردن، حزب جبهه عمل اسلامی با وجود وضعیت قانونی خود به عنوان یک حزب دارای مجوز، با چالش وجودی روبرو است.

محمد خیر الجروان، محقق اردنی و استاد روابط سیاسی و بین‌الملل در دانشگاه یرموک، معتقد است که اردن از جمله کشورهایی خواهد بود که بیشترین تأثیر را از تصمیم ترامپ خواهد پذیرفت، زیرا اخوان المسلمین اردن در آوریل ۲۰۱۵ پس از متهم شدن به ایجاد هسته‌های مسلح، رسماً ممنوع اعلام شد.

از زمان ممنوع شدن این گروه، دولت هرگونه ارتباط احتمالی بین حزب جبهه عمل اسلامی و سازمان ممنوعه اخوان را زیر نظر داشته است، که این امر آن را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید اقدامات قوی و روشنی را برای جداسازی سازمانی و سیاسی خود از اخوان المسلمین در تمام سطوح اتخاذ کند.

در این زمینه مشخص است که منافع رژیم صهیونیستی برای افزایش فشار بر اردن در نظر گرفته شده است. اردن در طول جنگ غزه در کنار مصر به شدت با ایده کوچاندن فلسطینیان مخالفت کرده و خواهان افزایش دسترسی مردم به کمک‌های بشردوستانه و مخالفت با اقدامات تجاوزکارانه ارتش و راهبرد امنیتی‌سازی رژیم در کرانه باختری بوده است. به نظر می‌رسد که تل‌آویو از نقش‌آفرینی اخوانی‌های اردن در قاچاق سلاح به کرانه باختری نگران بوده و خواهان کنترل بیشتر از سوی دولت اردن است.

در مقابل، کشورهای دیگری مانند قطر و ترکیه با نگرانی به این روند نگاه می‌کنند. برای این دولت‌ها، اخوان‌المسلمین صرفاً یک جریان مذهبی یا سیاسی نیست، بلکه بخشی از معماری نفوذ منطقه‌ای آنها محسوب می‌شود. قطر در دو دهه گذشته بر ایجاد شبکه‌های رسانه‌ای و سیاسی همسو با اخوان تکیه کرده و ترکیه نیز در سال‌های اخیر اخوان را به‌عنوان بخشی از ائتلاف سیاسی و فرهنگی خود در جهان عرب تعریف کرده است. بنابراین، این دو کشور تحریم‌ها را تهدیدی علیه موازنه منطقه‌ای تلقی می‌کنند؛ موازنه‌ای که آنها تلاش کرده بودند در برابر بلوک امارات – مصر – عربستان به‌تدریج تثبیت کنند.

در سطح بین‌المللی تصمیم آمریکا بر سیاست‌های داخلی اروپا نیز ممکن است تأثیرگذار باشد. حضور اخوان المسلمین در اروپا از اوایل دهه ۱۹۶۰ باآغاز تأسیس شرکت‌ها، مزارع و مؤسسات انتفاعی «بسیار بزرگ»، به‌ویژه در آلمان، اتریش، بریتانیا و فرانسه بوده است.

اخوان‌المسلمین در برخی جوامع مهاجر نقش واسط فرهنگی و اجتماعی داشته و حذف کامل آن ممکن است خلأهای اجتماعی ایجاد کند یا مسیر افراط‌گرایی را از حالت سیاسی به حالت زیرزمینی و خشونت‌آمیز سوق دهد.

در مجموع، تحریم‌ها نه تنها یک اقدام حقوقی، بلکه یک رویداد ژئوپلیتیکی محسوب می‌شوند که اتحادها، رقابت‌ها و توازن‌های منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار داده‌اند. این واکنش‌های گوناگون نشان می‌دهد که اخوان‌المسلمین همچنان یکی از جدی‌ترین موضوعات اختلاف‌انگیز در جهان عرب است و هرگونه سیاست‌گذاری درباره آن پیامدهای چندلایه در سطح منطقه‌ای و جهانی خواهد داشت.

 

تأثیر محدود تحریم‌ها بر ساختار شبکه‌ای، مالی و سازمانی اخوان‌المسلمین

تحریم‌های اخیر تنها یک فشار سیاسی ساده نیستند؛ آنها در عمل ضربه‌ای مستقیم بر شریان‌های حیاتی اخوان‌المسلمین وارد می‌کنند. اخوان طی دهه‌ها توانسته بود شبکه‌ای گسترده از مؤسسات خیریه، انجمن‌های فرهنگی، صندوق‌های قرض‌الحسنه، سازمان‌های آموزشی و رسانه‌ای ایجاد کند که به‌طور هوشمندانه در کشورهای مختلف پراکنده شده‌اند. این شبکه‌ها نه صرفاً ابزار تبلیغاتی، بلکه ستون‌های مالی و لجستیکی اخوان بودند؛ ستون‌هایی که امکان تأمین منابع، گردش پول، جذب نیرو و مدیریت عملیات اجتماعی-سیاسی را برای این جریان فراهم می‌کردند. تحریم‌ها این شبکه را با چالش بی‌سابقه‌ای روبه‌رو کرده‌اند.

یکی از مهمترین اهداف این تحریم‌ها، محدود شدن گردش مالی و دشوار شدن انتقال سرمایه میان زیرمجموعه‌های اخوان است. آمریکا در تلاش است تا مؤسسات اقتصادی وابسته به اخوان در حوزه‌های تجارت، خدمات، پیمانکاری یا حتی آموزش خصوصی، تحت فشار قانونی قرار گرفته‌ و بانک‌ها از همکاری با آنها امتناع مکنند. این موضوع به‌ویژه در کشورهای اروپا و شمال آفریقا که اخوان حضور ساختاریافته‌تری دارد، اثرگذار خواهد بود. در نتیجه، اخوان با خطر از دست دادن شفافیت داخلی، پراکندگی منابع و افزایش هزینه‌های عملیاتی مواجه می‌شود.

با این حال اعمال فشار مالی تحریم‌ها بر اخوان فلج کننده نخواهد بود. شبکه‌های اخوان به سه منبع اصلی تأمین مالی متکی هستند. اول، کمک‌های مالی افراد و جوامع، از جمله زکات، صدقه و حق عضویت ماهانه اعضای جوامع مسلمان - پوشش قانونی که به چالش کشیدن آن دشوار است. دوم، سازمان‌های خیریه و مراکز اسلامی. این مؤسسات در اروپا و آمریکا مالک املاک و مستغلات، مدارس، مراکز اجتماعی، مساجد و شرکت‌های خدماتی کوچک هستند. این دارایی‌ها درآمد ثابتی ایجاد می‌کنند که در داخل کشور سرمایه‌گذاری مجدد می‌شود.

منبع سوم، شرکت‌های کوچک و متوسط، به ویژه در زمینه‌های آموزش خصوصی، رستوران‌های حلال، تجارت مواد غذایی، شرکت‌های مسافرتی، انتشارات و رسانه‌ها هستند.

کارشناسان معتقدند که  این سازمان «قادر به سازگاری» است زیرا ساختار مالی آن غیرمتمرکز است و به یک خزانه‌داری مرکزی واحد وابسته نیست.

این سازمان که یک قرن کامل را پشت سر گذاشته و از آزار و اذیت، فرار اعضا و کاهش بودجه در مصر، سوریه، اردن، سودان و جاهای دیگر جان سالم به در برده است، ممکن است بار دیگر از طریق شبکه‌های جایگزین، نام‌های جدید و بودجه داخلی کوچک‌تر اما مخفی‌تر، در تطبیق با شرایط جدید موفق شود. 

از منظر سازمانی نیز ممکن است این تحریم‌ها موجب ایجاد شکاف و سردرگمی در برخی شاخه‌های اخوان شود. ساختار اخوان که زمانی به دلیل «تمرکز بر انضباط تشکیلاتی» شناخته می‌شد، اکنون با وضعیتی روبه‌روست که در آن برخی اجزا قادرند فعالیت کنند، برخی نیمه‌فعال‌اند و برخی کاملاً در وضعیت مخفی قرار گرفته‌اند.

بااین حال کارشناسان معتقدند که در این حوزه نیز تروریستی شدن اخوان المسلیمن تأثیر شگرفی بر ادامه فعالیت‌های این سازمان نخواهد داشت زیرا حضور مستقیم سازمانی این گروه تنها در تعداد محدودی از کشورهای عربی مانند مصر، اردن و سوریه سابق مشهود است، در حالی که در بقیه کشورها، این شبکه‌ها تحت نام‌های متعددی فعالیت می‌کنند.

در یمن حزب اصلاح، در عراق حزب اسلامی، در لبنان گروه اسلامی، در تونس جنبش النهضه، در مراکش حزب عدالت و توسعه، در ترکیه حزب عدالت و توسعه و در اروپا شوراهای اسلامی، مراکز آموزشی و انجمن‌های فرهنگی وجود دارند.

از سوی دیگر، تحریم‌ها اخوان را وادار کرده‌اند که مدل‌های جدیدی از فعالیت را توسعه دهد. یکی از این الگوها، حرکت به‌سوی شبکه‌سازی غیررسمی و غیرهرمی است؛ مشابه مدلی که برخی جریان‌های اخوانی در دهه‌های گذشته در دوران سرکوب در مصر و کشورهای عربی تجربه کرده‌اند. در این مدل، به‌جای تکیه بر ساختارهای کلاسیک و قابل رهگیری، سازمان به مجموعه‌ای از هسته‌های کوچک‌تر، انعطاف‌پذیرتر و کمتر قابل شناسایی تقسیم می‌شود که به‌طور مستقل منابع را مدیریت و برنامه‌های محلی را اجرا می‌کنند. این تحول، البته اگرچه امکان بقا را افزایش می‌دهد، اما خطر کاهش انسجام ایدئولوژیک و سیاسی را نیز به همراه دارد.

به‌طور کلی، تحریم‌ها اخوان‌المسلمین را وارد مرحله‌ای جدید کرده‌اند؛ مرحله‌ای که در آن باید میان «حفظ شبکه»، «افزایش انعطاف‌پذیری» و «جلوگیری از فروپاشی تشکیلاتی» توازن برقرار شود. اگرچه اخوان تجربه تاریخی گسترده‌ای در بقا تحت فشار دارد، اما این بار با تهدیدی مواجه است که هم‌زمان سیاسی، مالی، حقوقی و امنیتی است و چندین لایه از موجودیت سازمان را هدف گرفته است. آینده اخوان در گرو توان آن در تطبیق ساختاری با این شرایط جدید خواهد بود.

شکست این سیاست در مورد حماس و تلاش برای سد کردن تأثیرات آن بر سایر شاخه‌های ایدئولوژی اخوانی، حتی بیشتر از سایر شبکه‌های سازمان اخوان الممسلین است زیرا این گروه اکنون به جنبشی محبوب و الهام‌بخش در میان افکار عمومی مسلمانان و جنبش‌های آزادی‌خواهانه حتی در سطح بین الملل تبدیل شده است.

در همین ارتباط ابراهیم المدهون، نویسنده و تحلیلگر سیاسی در گفتگو با تارنمای قدس پرس معتقد است که: «حماس از چارچوب سازمانی فراتر رفته و به یک جنبش عربی و اسلامی محبوب تبدیل شده است که فراتر از جریان‌های سیاسی است، به ویژه پس از طوفان الاقصی».

او اضافه می‌کند که حمایت امروز از حماس «حمایت سازمانی نیست، بلکه یک حمایت عاطفی مرتبط با عدالت و آرمان فلسطین است، حمایتی که در برابر تأثیرپذیری از تصمیمات سیاسی خارجی مقاوم است».

 

تگ ها :

اخوان‌المسلمین آمریکا اسرائیل فهرست تروریستی‌ تحریم خاورمیانه معماری امنیتی نظم نوین عادی‌سازی توافق‌ ابراهیم مقاومت اسلام سیاسی حماس جنگ غزه امنیتی‌سازی رژیم‌های عربی ژئوپلیتیک

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

ترمیم اسکناس‌؛ شغل جدید در غزه

ترمیم اسکناس‌؛ شغل جدید در غزه