سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

کاروان‌های دریایی کمک به غزه

undefined
جنگ 12 روزه

جنگ 12 روزه

undefined
فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

فراز و فرود مناسبات ترکیه و عربستان

undefined
طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

تندروهای صهیونیست‌ باد کاشتند پس طوفان درو می‌کنند!
گاه‌شمار جنگ غزه

گاه‌شمار جنگ غزه

undefined
توافق صلح ایران و عربستان

توافق صلح ایران و عربستان

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
New node

New node

تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

New node

New node

سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
alwaght.net
مصاحبه
گفتگو با کارشناس مسائل عراق

شگفتی‌های انتخابات پارلمانی عراق

سه شنبه 14 آبان 1404
شگفتی‌های انتخابات پارلمانی عراق
انتخابات پیش روی عراق، لحظه‌ای تعیین‌کننده برای حفظ یکپارچگی این کشور، تقویت جایگاه شیعیان در ساختار قدرت و تداوم نقش محوری عراق در محور مقاومت در برابر طرح‌های آمریکایی-صهیونیستی است.

 

الوقت- یک هفته مانده تا مهمترین رویداد سیاسی سال جاری در عراق، این کشور صحنه رقابتهای شدید انتخاباتی و تبلیغات نامزدها در ششمین دوره انتخاباتی پارلمانی است. برای بررسی بیشتر تحولات مربوط به انتخابات، الوقت؛ با سینا علیزاده، کارشناس مسائل عراق به گفتگو نشسته است. 

 

ابتدا لطفا مقداری درباره اهمیت انتخابات این دوره و تفاوت‌های آن با ادوار گذشته بفرمایید. ارزیابی شما از فضای سیاسی عراق در آستانه انتخابات پارلمانی ۲۰۲۵ چیست؟

علیزاده: در ابتدا برای درک اهمیت انتخابات عراق باید قانون جدید انتخاباتی مورد بررسی قرار گیرد. در این میان، مهمترین مولفه‌‌ای که در آرایش سیاسی و ترکیب بازیگران مهم به نظر می‌رسد، نوع ائتلافها است. نظام انتخاباتی عراق مبتنی سیستم تناسبی «سانت لیگو» است که باید در ذیل قانون انتخابات برگزار شود.

بعد از اعتراضات سراسری در سال 2019 که منجر به برکناری دولت عادل عبدالمهدی شد و طی آن قانون جدید انتخابات تصویب شد. این قانون جدید که مورد تایید نمایندگان مستقل بود روند ائتلافها و تعداد کرسیها را تغییر داد. تفاوتی که انتخابات  2021 با انتخابات فعلی دارد این است که لیست انتخاباتی آن زمان لیست باز بود و انتقال پذیری آرا برقرار نبود و مستقل‌ها وزن بیشتری داشتند و متعاقب آن وزن سیاسی احزاب و ائتلافهای بزرگ کاهش پیدا کرده بود.

بر اساس نتیجه انتخابات 2021، مستقل‌ها 54 کرسی کسب کردند و دیگر جریانهای سیاسی نیز در رقابت درون حزبی با اینکه آرای زیادی کسب کردند اما باتوجه به شیوه جدید انتخاباتی، نتوانستند وارد پارلمان شوند.  

بعد از انتخابات 2021 بن‌بست سیاسی رخ داد و اختلافات در بیت شیعی به وجود آمد و حتی شبه کودتایی در خیابانها از سوی برخی جریانهای سیاسی انجام شد. در نهایت مقتدی صدر 73 نماینده خود را از پارلمان خارج کرد و چارچوب هماهنگی از طریق ائتلاف با سایر احزاب کردی و شیعی و سنی توانست دولت السودانی را تشکیل دهد.

باتوجه به تجربه دور قبلی، در زمان برگزاری انتخابات استانی در 2023 قانون اصلاح شد. طبق این اصلاحات بر اساس آرای تناسبی تعداد حوزه انتخاباتی از 83 به 18 حوزه کاهش یافت و هر استان یک حوزه رای گیری خواهد بود و بنابراین در این دور از انتخابات افراد مستقل وزن چندانی نخواهند داشت و قدرت اصلی در دست احزاب سنتی خواهد بود. همچنین شخصیتهای بزرگی مانند محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق، نوری مالکی و محمد الحلبوسی می‌توانند نقش مهمی در کسب کرسی‌ها ایفا کنند.

به طور مثال در حوزه بغداد فرض می‌گیریم که السودانی یک میلیون رای کسب کند و با 100 هزار رای، وارد پارلمان خواهد شد و 900 هزار رای باقی مانده او به سایر نامزدهای لیست السودانی انتقال می‌یابد و افرد ته لیست که رای کمتری دارند می‌توانند وارد پارلمان شوند. بنابراین، ممکن است در لیست یک ائتلاف دیگر که سرلیست آن از السودانی رای کمتری داشته باشد، افراد با وجود آرای بیشتر نتوانند وارد پارلمان شوند و این قانون ملاک این دوره از انتخابات خواهد بود.

انتخابات عراق در همه دوره‌‌ها حائز اهمیت است، چون وزن سیاسی جریانها را مشخص می‌کند و تاثیر به سزایی در روند تصمیمات سیاسی، اقتصادی و امنیتی این کشور دارد. این دور از انتخابات که پس از تحولات دو سال اخیر در غرب آسیا انجام می‌شود اهمیت دوچندانی دارد. الآن در آستانه انتخابات، فشارهای سیاسی آمریکا به دولت عراق به ویژه علیه گروههای مقاومت افزایش یافته است، تا جایی که جلوی تصویب قانون حشدالعبی گرفته شده و تعدادی از گروهها و رهبران مقاومت تحریم شدند.

همه این عوامل تداعی کننده اهمیت وجود گروههای مقاومت در عراق است و به همین دلیل مقامات ارشد واشینگتن هشدار می‌دهند که حشدالشعبی باید منحل شود و سلاح تنها در اختیار دولت قرار گیرد. حتی اخیرا ادعا کرده‌اند که حشدالشعبی نباید در انتخابات حضور پیدا کنند و سعی دارند با این تهدیدات مقاومت عراق را تضعیف کنند. بنابراین، انتخابات از این جهت مهم است که اگر جریانی مخالف مقاومت روی کار آید در این صورت فشارها در پارلمان علیه گروههای مقاومت افزایش خواهد یافت و این دور انتخابات برای مقاومت اهمیت زیادی دارد.

 

نسبت به انتخابات گذشته در سال ۲۰۲۱، چه تفاوت‌هایی در نحوه تبلیغات، شعارها و گفتمان‌های انتخاباتی مشاهده می‌شود؟ حضور نیروهای مستقل و جوان در فهرست‌های انتخاباتی تا چه حد جدی و تأثیرگذار است؟

علیزاده: در هر دوره شاهد یک گفتمان مسلط در انتخابات بودیم مثلا در دوره پساداعش، گفتمان امنیتی و مقابله با تروریسم غالب بود و در این فضا، ائتلاف «الفتح» وابسته به مقاومت در ادوار قبلی توانست کرسی‌های بیشتری را کسب کند. الآن گفتمان غالب، توسعه و پیشرفت و سازندگی است و شعارهای نامزدها در چارچوب گفتمان ملی‌گرایی و توسعه قرار دارد و پرچمدار این گفتمان نیز السودانی است. به نظر می‌رسد در این انتخابات با توجه به لیستی که السودانی داده کرسی‌های بیشتری را کسب خواهد کرد.  

 

گفته می‌شود رقم بسیار هنگفت ۹ میلیلرد دلار در این انتخابات خرج شده است. چقدر این ارقام واقعی است و چنین هزینه‌ای از کجا نشات می‌گیرد و تاثیراتی میتواند در انتخابات داشته باشد؟

علیزاده: بر اساس گزارشها هزینه این دور از انتخابات بالاست و رقم 9 میلیارد دلاری اختصاص یافته هم نزدیک به واقعیت است و  پولهای کثیفی که از سوی برخی قدرتهای خارجی وارد عراق می‌شود برای خرید و فروش آراء و حتی شخصیتها و نمایندگان خرج می‌شود و بر اساس گزارش کارشناسان این دوره پرهزینه‌ترین دوره بوده است. این پولهای خارجی نیز باتوجه به قانون جدید انتخاباتی بر نتایج انتخابات تاثیر خواهد گذاشت. به طور مثال، دادن پول به رئیس قبایل برای رای دادن به لیستهای خاص سبب می‌شود تا مهره‌های مورد نظر خارجی‌ها کرسی بیشتری را کسب کنند.  

 

مهم‌ترین ائتلاف‌ها و جریان‌های سیاسی حاضر در این دوره چه گروه‌هایی هستند و آیا شگفتی خاصی در شکل‌گیری ائتلاف‌ها در این دور مشاهده می‌شود؟

علیزاده: در مورد مهم‌ترین ائتلافها، در بیت شیعیان السودانی با ائتلاف «دولت بازسازی و توسعه»، نوری المالکی با ائتلاف «دولت قانون»، عمار حکیم با «تیار الحکمه» و لیست مستقل هادی العامری با شاخه سیاسی «سازمان بدر»، الصادقون به رهبری قیس الخزعلی از جمله لیستهای اصلی هستند که در بسیاری از استانها کاندیدا دارند.

همچنین، ائتلافهای منطقه‌ای نیز در برخی استانها وجود دارد یا ائتلافی در یک استان که محل منازعه است مانند کرکوک، ائتلافهایی مانند «نینوا اولا» تشکیل شده است، یا استاندار واسط با ائتلاف «واسط اجمل بالخدمات» مستقل وارد انتخابات شده است. از جمله ائتلافهای دیگر می‌توان به ائتلاف مدنی مانند «البدیل» اشاره کرد که غربگرا و ضد ایران است.

در حوزه سنی ائتلافهای اصلی شامل ائتلاف «التقدم»، به رهبری الحلبوسی، ائتلاف «السيادة» به رهبری خمیس الخنجر و ائتلاف «العزم» به رهبری مثنی السامرائی، ائتلاف «تفوق» ابراهیم جبوری و ائتلاف القیاده، به رهبری محمودالمشهدانی است.

درباره شگفتی این دور از انتخابات می‌توان به ائتلاف السودانی اشاره کرد که در انتخابات قبلی تنها 2 کرسی کسب کرد ولی  در بین مردم و به ویژه در شهرک صدریه بغداد پایگاه مردمی بیشتری دارد. می‌توان گفت نوعی همپوشانی بین طرفداران مقتدی صدر و السودانی وجود دارد و مورد تایید صدر هم هست.  

السودانی در مبارزه با فساد نقش مهمی داشت و در جامعه عراق به عنوان یکی از پاکدست‌ترین افراد شناخته می‌شود. السودانی در این دور ائتلافی تشکیل داده و گفتمان توسعه خود را طی سه سال گذشته فعال کرده و زیرساختهای زیادی در  عراق بنا کرده و بنابراین کارنامه نسبتا موفقیتی از خود ارائه داده است. السودانی در لیست خود با 54 نماینده فعلی پارلمان در کنار شخصیتهایی مانند فالح الفیاض و احمد الاسدی و جریان مدنی ایاد علاوی و سایر افراد ائتلافی قدرتمند تشکیل داده و یکی از شگفتی‌های انتخابات خواهد بود و می‌تواند کرسی‌های بیشتری را کسب کند.

شگفتی دیگر حضور الحلبوسی در حوزه انتخابیه بغداد است، او در ادوار قبلی از حوزه انتخابیه الانبار ثبت نام کرده بود اما این بار از حوزه بغداد نامزد شده و می‌تواند با کسب آرای اکثر سنی‌ها در پایتخت کرسی‌های بیشتری را کسب کند و شاید بتواند به عنوان نفر دوم و یا سوم از حوزه بغداد انتخاب شود.

شگفتی سوم، احتمال از دست دادن تعدادی کرسی جریانهای شیعی است. باتوجه به با تحریم انتخابات از سوی جریان صدر و تعداد دیگری از جریانهای سیاسی مدنی، مشارکت کاهش خواهد یافت و این مسئله در بین شیعیان تاثیر خود را خواهد گذاشت و نتیجه آن در بغداد ملموس خواهد بود. در اقلیم کردستان نیز برخی احزاب کُرد خواستار تحریم انتخابات شده‌اند و لذا در این منطقه نیز مشارکت تا حدودی کاهش خواهد یافت.

در مقابل، بین جریانهای سنی مذهب شاهد افزایش مشارکت خواهیم بود و این بی‌ارتباط با تحولات اخیر منطقه نیست. با توجه به سقوط نظام بشار اسد و روی کار آمدن جریانهای سنی در سوریه، اهل سنت عراق نیز به دلیل نزدیکی جغرافیایی و سایر مولفه‌ها از نظام سنی سوریه تاثیر می‌پذیرد و این مسئله در افزایش مشارکت سنی‌ها تاثیر مثبتی خواهد گذاشت. همچنین تصویب قانون عفو عمومی، توسط نمایندگان اهل سنت که طی آن بیش از 35 هزار نفر از زندانیان با جرایم مختلف آزاد شدند کمک شایانی برای افزایش مشارکت در بین سنی‌ها خواهد داشت. این زندانیان آزادی خود را مدیون سران کنونی سنی در پارلمان هستند و این فضایی برای مشارکت بیشتر ایجاد کرده است. هر چند ممکن است که در روزهای آینده اتفاقات خاصی رخ دهد که مشارکت در سراسر عراق افزایش یابد اما تا این لحظه فضای مشارکت کاهشی است.

 

 نقش چارچوب هماهنگی (الإطار التنسیقی) در این انتخابات چگونه ارزیابی می‌شود؟ آیا می‌توان انتظار داشت در این انتخابات یکپارچگی درونی خود را حفظ کند؟

علیزاده: در حال حاضر شاهد اختلافاتی در داخل چارچوب هماهنگی هستیم اما امیدواریم که این اختلافات ظاهری باشد نه عمیق. در ادوار قبلی شاهد رقابت در داخل بیت شیعی و ائتلاف در خارج از خانه بودیم اما در این دوره رقابت در خارج از چارچوب هماهنگی هم وجود دارد. برخلاف دوره‌های قبلی که شیعیان یک لیست واحد می‌دادند و اتحاد در حوزه‌های استانی داشتند این بار چند لیست مجزا داده‌اند.

برای اینکه در چارچوب هماهنگی همگرایی پس از انتخابات ایجاد شود، به مولفه‌های زیادی بستگی دارد. اگر هر عضو  چارچوب هماهنگی پیروزی قاطع کسب کند مانند جریان صدر در دور قبل، این اختلافات بیشتر خواهد شد. باتوجه به فشارهای خارجی در شرایط کنونی چارچوب هماهنگی این احساس خطر را دارد که بن‌بست سیاسی پس از انتخابات چه خسارتهایی را برای شیعیان خواهد داشت. از اینرو، اگر رهبران چارچوب هماهنگی به این باور برسند که منافع ملی و شیعه را بر منافع فردی رجحان دهند می‌توانند یکپارچگی را حفظ کنند.  

 

مهمترین چهره‌های مطرح برای تصدی عنوان نخست وزیری کدامند و پیشبینی شما از کسانی که شانس اصلی را دارند چیست؟ وضعیت بقای نخست‌وزیری سودانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

علیزاده: برای پست نخست وزیری نام افرادی مانند السودانی، نوری مالکی، عبدالامیر شمری، وزیر کشور فعلی عراق، عثمان غانمی، وزیر کشور سابق عراق، اسعد الایدانی، استاندار بصره و چند شخصیت دیگر مطرح است. در مورد بقای السودانی فعلا نمی‌توان اظهارنظر کرد اما تجربه‌ گذشته نشان داد که فردی مانند مصطفی الکاظمی بدون هیچ کرسی در پارلمان نخست وزیر شد و السودانی نیز تنها با دو کرسی نخست وزیر شد ولی حیدرالعبادی با کسب 40 کرسی نتوانست نخست وزیر شود و ممکن است السودانی پدیده انتخابات باشد اما کسب کرسی بیشتر به منزله نخست وزیر شدن نیست. به نظر نمی‌رسد السودانی در خارج از چارچوب هماهنگی شیعی بتواند نخست‌وزیر شود و برای بقای خود باید با این ائتلاف هماهنگ باشد.

 

صدر همچنان بر طبل تحریم می‌کوبد. اساسا جنس بازی سیاسی صدر چیست و به دنبال چیست؟ آیا تداوم پافشاری او بر این موضع با اقبال گسترده مردمی مواجه خواهد شد؟ 

تحریم انتخابات توسط جریان ملی شیعی مقتدی صدر، نه به معنای کناره‌گیری از سیاست، بلکه نشان‌دهندۀ اتخاذ یک استراتژی تأثیرگذاری از خارج نظام رسمی است. مهمترین محور کنشگری این جریان پس از انتخابات، استفاده از بسیج مردمی و فشار خیابانی در کنار سرمایه‌گذاری بر شبکه‌های اجتماعی، خیریه‌ها، مؤسسات دینی و ساختارهای محلی برای تقویت حمایت وفادارانه از هسته اصلی هواداران خود (پایگاه شیعه فقیر و شهرک صدر) خواهد بود.

مقتدی صدر با دوری از فرآیند تشکیل دولت و حفظ وجهه «اپوزیسیون ضدفساد»، خود را در جایگاه «ناجی» ملی قرار می‌دهد تا از طریق قدرت بسیج هوادارانش (به‌ویژه در زمان بحران‌های سیاسی یا نارضایتی عمومی و کاهش مشروعیت نظام سیاسی و یا کاهش قیمت نفت و بحران اقتصادی و...)، دولت و پارلمان جدید را تحت فشار دائمی قرار دهد و برای کسب امتیازات سیاسی از ابزار خیابان استفاده کند.

در کنار اهرم فشار خیابان، جریان صدر به صورت غیرمستقیم از طریق نفوذ در ساختارهای دولتی و لابی‌گری غیررسمی به کنشگری ادامه خواهد داد. هواداران و کادرهای صدر در لایه‌های میانی نهادها همچنان اهرم فشار خواهند بود. همچنین، صدر تلاش خواهد کرد تا با تمرکز بر تقویت پایگاه مذهبی و اجتماعی، مشروعیت خود را فراتر از سیاست‌های حزبی(تثبیت خود به‌عنوان یک مرجع دینی مهم و ملی در عراق در پسا آیت الله سیستانی) تثبیت کند و با تکیه بر گفتمان ملی‌گرایی عراقی و ضدیت با نفوذ خارجی، به‌ویژه انتقاد آزادانه از گروه‌های مسلح غیردولتی، رهبری فراجناحی خود را در صحنۀ سیاسی عراق حفظ نماید.

جریان صدر جریان ریشه دار و مهم عراق و شیعه است و لذا حفظ و بازگشت این جریان کمک شایانی به کیان شیعه خواهد داشت و در نقطه مقابل طرد این جریان مطلقا به ضرر کیان شیعی است

 

 در آستانه انتخابات، تا چه اندازه شاهد دخالت یا تأثیرگذاری بازیگران خارجی مانند آمریکا، و کشورهای عربی و ... هستیم؟

علیزاده: در مورد دخالت و نفوذ قدرت‌های خارجی در این دور از انتخابات، شاهد هستیم که ترکیه، قطر، امارات و آمریکا با انتقال پولهای کلان به عراق در پی تاثیرگذری بر نتایج آن به نفع خودشان هستند. در مورد آمریکا به طور خاص می‌توان گفت که عراق به شکل ساختاری در اشغال آمریکا قرار دارد و ساختارهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی این کشور تحت سلطه واشینگتن است و به همین دلیل با اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی به دولت بغداد در روند سیاستهای کلان عراق تاثیر می‌گذارد.

الآن با روی کار آمدن دونالد ترامپ، توازنی که قبلا بین عراق و آمریکا وجود داشت از بین رفته، و شعار دولت ترامپ این است که «یا با ما یا علیه ما». در چارچوب این گفتمان، عراق باید روابط خود را با ایران کنار بگذارد و برای رسیدن به این هدف، به تحریم اقتصادی و تهدیدات امنیتی متوسل شدند تا روابط بغداد و تهران را برهم بزنند.  

تمام کارکنان عراق حقوق‌بگیر دولت هستند و بر اساس برآوردها حدود 5 میلیارد دلار حقوق به کارکنان دولت پرداخت می‌شود و همه این مبالغ از طریق فروش نفت انجام می‌شود که آنهم اول به بانک فدرال رزرو آمریکا منتقل می‌شود و از آنجا به صورت ماهانه به عراق سرازیر می‌شود. بنابراین، می‌توان گفت اگر اهرم اقتصادی بر علیه عراق فعال شود و دلارها منتقل نشود، شاهد افزایش قیمت دلار در برابر دینار خواهیم بود و این مسئله بحران اقتصادی را تشدید خواهد کرد. از اینرو، هر شخصیتی که در عراق نسخت وزیر شود با دولت آمریکا همکاری خواهد کرد.

در مجموع، انتخابات پیش روی عراق، لحظه‌ای تعیین‌کننده برای حفظ یکپارچگی این کشور، تقویت جایگاه شیعیان در ساختار قدرت و تداوم نقش محوری عراق در محور مقاومت در برابر طرح‌های آمریکایی-صهیونیستی است. ناکامی نیروهای مقاومت در این انتخابات ممکن است عراق را به دام سلطه آمریکا و متحدانش بیندازد، زمینه‌ساز پیشبرد پروژه «اسرائیل بزرگ» شود، محاصره ایران را تشدید کند و پیوندهای محور مقاومت را سست نماید. آمریکا با بهره‌گیری از ابزارهای سیاسی، اقتصادی و انتخاباتی در پی تضعیف مقاومت است.

 

تگ ها :

عراق انتخابات چارچوب هماهنگی سنی شیعیان آمریکا صدر مشارکت

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

برگزاری رزمایش نیروهای مرزبانی عراق در مرز سوریه

برگزاری رزمایش نیروهای مرزبانی عراق در مرز سوریه