سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
خبر

رئیسی: روابط راهبردی ایران و سوریه ادامه پیدا خواهد کرد

چهارشنبه 13 ارديبهشت 1402
رئیسی: روابط راهبردی ایران و سوریه ادامه پیدا خواهد کرد
رئیس‌جمهور با اشاره به تجربه‌ای که ایران در قدرتمند و نفوذناپذیرشدن دارد، گفت: تجربه ایران در قدرتمند و نفوذناپذیر شدن، می‌تواند برای ملت‌های دیگر درس باشد.

به گزارش الوقت، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در آستانه سفر به سوریه که نخستین سفر رسمی یک مقام عالی خارجی به سوریه بعد از حدود ۱۳ سال جنگ داخلی در این کشور است، در گفت‌وگویی مفصل با شبکه تلویزیونی المیادین به تشریح اهداف این سفر و نیز روابط و مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی پرداخت.

متن کامل این گفت‌وگو به شرح زیر است؛

جمهوری اسلامی ایران کشوری محوری در منطقه است که در مخالفت با استکبار و امپریالیسم پیشتاز بوده و مدافع سرسخت استقلال واقعی خود است. نبردهای سیاسی خود را با حکمت و درایت به پیش برده، با عقلانیت و منطق برای تأمین منافع خود مذاکره می‌کند و در چالش‌ها به پشتوانه مردمی خود تکیه دارد و نظام سیاسی خود را با انتخابات دمکراتیک اداره می‌کند.

جنابعالی فعالیت‌های سیاسی و مدیریتی خود را با مبارزات انقلاب و از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کردید و تجربیات ارزنده‌ای از فعالیت در بخش‌های مختلف قوه قضائیه و آستان قدس رضوی اندوختید و پس از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری حالا رئیس جمهور هستید.

این اولین گفت‌وگوی یک رئیس جمهور ایران پس از بیش از ۱۰ سال با یک رسانه عرب‌زبان است. با توجه به سوابق طولانی مدیریتی در جمهوری اسلامی بفرمائید چه عناصری در این نظام وجود دارد که آن را اینچنین از داخل توانمند ساخته که همواره توانسته در برابر توطئه‌ها و جنگ مقاومت کند؛ رهبری نظام یا مردم یا کدام عامل دیگر اینچنین باعث قدرت نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت آن شده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

توفیقی است برای بنده که بتوانم در این ساعت با مردم عزیز عرب سخن بگویم. از دست‌اندرکاران شبکه المیادین که زمینه این ارتباط را فراهم کردند، قدردانی می‌کنم.

درباره سوالی که جنابعالی مطرح کردید که رمز موفقیت جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف چه بوده است، بنده رمز موفقیت جمهوری اسلامی را اولاً در ارتباط با دین و دین‌مداری مردم و ارتباط با خدا می‌دانم. مردم ما خدا باور هستند و این اعتقادشان به خدا رمز اقتدار آنهاست. ایمان به خدا به انسان قدرت می‌دهد. خداوند قدرت دارد و اگر کسی دل به او داد، صاحب قدرت می‌شود و اگر از او ترسید، از هیچ‌کس جز او ترسی نخواهد داشت. اگر کسی به خدا اعتماد کرد، یقین بداند او مظهر همه توانایی‌ها و قدرت‌هاست.

امام خمینی (ره) در ابتدای پیروزی انقلاب به ملت ایران فرمودند به ۲ اصل اساسی توجه کنند، یک اتکال به خدا و دو اعتماد به نفس و اعتماد به داشته‌های خودشان. لذا رمز اول در موفقیت نظام جمهوری اسلامی و مردم عزیزمان را در اتکال به خدا و ایمان می‌بینم که قدرت‌آفرین است.

نکته دوم که باید به آن توجه کرد، موضوع اعتماد به نفس و داشته‌های خودمان است. مردم ایران به این باور رسیدند که می‌توانند روی پای خود بایستند و برای اداره امور خود استقلال داشته باشند و متکی به بیگانگان نباشند. این اعتماد به خود و اعتماد به داشته‌های خود در باور ملت ایران نهادینه شد و این خود رمز قدرت دیگری در ملت ما است.

باور داشتن به قدرت و توانایی که در فرد فرد ملت و در جمیع امت اسلامی وجود دارد، خود رمز و عنصر مهمی است که بدانیم یکی از مؤلفه‌های مهم اقتدار، خودباوری و اعتقاد به خود و داشته‌های خود است.

نکته سوم نقش رهبری و هدایت رهبری در دوره امام بزرگوارمان، امام خمینی (ره) و بعد از ایشان در دوره جانشین به حق ایشان، امام خامنه‌ای (حفظه‌الله تعالی) است. انصاف آن است که آنچه مردم، نظام و کشور را در عرصه‌های مختلف، علیرغم همه فراز و فرودها هدایت کرد و برای کشور اقتدار آفرید، رهبری و ولایت است. امروز مردم ما متوجه شدند که این نظام، خیمه‌ای است که عمود آن ولایت است؛ آنکه خیمه را برپا داشته، ولایت و امامت است و لذا به آن اعتقاد و باور دارند.

اگر شما عملکرد دشمن در برابر نظام جمهوری اسلامی را رصد کنید می‌بینید که تمرکز حملات او به همین رموز موفقیت ملت ایران است. می‌بینید که دشمن به ایمان مردم حمله می‌کند تا ایمان مردم و جوانان ما را سست کند، چون این رمز قدرت ماست. همچنین دشمن تلاش می‌کند به اعتماد به نفس و اعتماد مردم به داشته‌های خودشان و نیز ستون خیمه انقلاب که ولایت است، حمله کند؛ یعنی دقیقاً تمرکز دشمن بر حمله به عناصر قدرت ماست.

البته امروز در کشور ما، قدرت‌های بسیاری آفریده شده که آنها همه در پرتو این عناصر اصلی قدرت ملت ایران بوده است. مثلاً قدرت نظامی آفریده شده که البته در پرتو ایمان و اعتقاد به خدا و اعتماد به نفس بوده است.

یک زمانی کشور ما در جنگ ۸ ساله در مقابل رژیم صدام، خیلی در تهیه تجهیزات نظامی مشکل داشت، اما امروز به جایی رسیدیم که نه فقط در این زمینه خودکفایی پیدا کردیم، بلکه می‌توانیم به عنوان یکی از کشورهای مطرح در صنایع نظامی باشیم.

در صنعت هسته‌ای نیز کشور ما می‌تواند جزو کشورهای مطرح باشد و در صنایع دیگر و در علم و فناوری نیز همینطور؛ در همه این عرصه‌ها قدرت آفریده شده است، منتها تمام اینها در پرتو ایمان به خدا و اعتماد به نفس و در پرتو هدایت‌های رهبری بوده است.

اعتقاد و باورمان این است که تا وقتی این عناصر به عنوان رموز اصلی قدرت مورد توجه و تاکید ملت ما باشد که بحمدالله در این چهل و چند سال همواره بوده، از دشمن کاری برنمی‌آید. دشمن می‌خواهد اما نمی‌تواند در برابر ملت ایران کاری از پیش ببرد، چرا، چون اتصال قدرت جمهوری اسلامی به جایگاهی است که او منشأ همه توانایی‌ها و قدرت‌هاست و آن هم خداوند متعال است. منشأ قدرت در کشورمان ملتی است که به خداوند به عنوان منشأ همه قدرت‌ها باور دارد.

ملت ایران، همین ملتی هستند که در روزهای شکوهمند انقلاب اسلامی، در روزهایی مثل ۲۲ بهمن که سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است، در روزهایی مثل روز جهانی قدس که چندی پیش شاهد آن بودیم و امثال آن، در سراسر کشور، در شهر و روستا به خیابان آمد. اینها آن مؤلفه‌های قدرت در کشورمان هستند و نیز عنصر زعامت و رهبری که مؤلفه مهم قدرت در کشورمان است.

اینها عناصر قدرت در ایران اسلامی هستند و فکر می‌کنیم این تجربه‌ای که جمهوری اسلامی ایران در قدرتمند شدن و نفوذناپذیر شدن در مقابل هجمه‌های دشمن دارد، می‌تواند برای ملت‌های دیگر درس باشد.

جمهوری اسلامی ایران همواره اعلام کرده که خواهان روابط خوب با کشورهای همسایه از جمله کشورهای عربی همسایه است. این روابط مدتی با چالش‌هایی مواجه شد، اما پس از روی کار آمدن جنابعالی و با تلاش‌های دیپلماتیک، مذاکراتی در عراق با عربستان داشتید، ولی ناگهان در رویدادی فرامنطقه‌ای و جهانی شاهد توافق ایران و عربستان در چین بودیم. چه اتفاقاتی در پشت پرده رخ داد که ناگهان پس از مذاکرات با عربستان در عراق، شاهد توافق در چین بودیم؟

در پاسخ سوال جنابعالی باید عرض کنم، از ابتدای فعالیت دولت سیزدهم اعلام کردیم که سیاست خارجی ما بر محور توسعه سیاست همسایگی است و بنا داریم با کشورهای همسایه ارتباط و تعامل خوبی داشته باشیم و از ظرفیت‌های متقابل با کشورهای منطقه، در جهت ارتقای روابط در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی استفاده کنیم.

ما علاوه بر حسن همجواری با همسایگان که حوزه تمدنی ایران اسلامی است، نسبت به کشورهای منطقه نیز یک ارتباط برادری داریم و به ویژه کشورهای اسلامی جزو اولویت‌های ارتباطات ما هستند.

این سیاست را از ابتدا اعلام کردیم و بنای جمهوری اسلامی همواره این بوده است. علیرغم ایران‌هراسی که دشمن در دستور کار داشته، همواره این جهت را دنبال می‌کردیم که ارتباط ما با همه کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی ارتباط خوبی باشد.

قبل از دولت ما یک مذاکرات ابتدایی در بغداد بین تیم‌های امنیتی ایران و عربستان شده بود، لکن در سفری که به پکن داشتم، آقای «شیء جین پینگ» اعلام کردند که در سفر عربستان به یک پیشنهاد رسیدم که به شما نیز پیشنهاد کنم روابط‌تان را با کشور عربستان برقرار کنید.

از پیشنهاد رئیس جمهور چین استقبال کردم و گفتم که آمادگی داریم این روابط را داشته باشیم. مقدمات این قضیه در آن سفر انجام و قرار شد یک هیئتی از طرف دولت عربستان و یک هیئتی را ما برای گفت‌وگو اعزام کنیم.

بعد از سفر من، از طرف چین این دعوت صورت گرفت که پادشاه عربستان، مشاور امنیت و وزیر مشاورش را برای مذاکرات می‌فرستد و ما نیز تصمیم گرفتیم که دبیر شورای‌عالی امنیت را اعزام کنیم و قرار شد مباحثی که مورد نظر هر دو کشور است، در این جلسات مطرح شود که مطرح و قرار شد روابط سیاسی بین دو کشور دوباره برقرار شود و این ادامه دارد.

ایران و عربستان دو کشور مطرح در منطقه هستند، هر دو جایگاه سیاسی و اجتماعی و تأثیرگذاری مهمی در منطقه دارند و ارتباط دو کشور ایران و عربستان می‌تواند برای منطقه و حتی در سطح جهانی، ارتباط قابل توجهی باشد. لذا ما استقبال کردیم از اینکه این ارتباط برقرار شود و قطعاً ارتباط بین دو کشور ایران و عربستان و دیگر کشورهای اسلامی به افزایش تبادل ظرفیت‌ها بین دو کشور و کشورهای منطقه می‌انجامد.

نکته مهم این رخداد آن است که مردم منطقه و به ویژه مردم مسلمان از برقراری این ارتباط خرسندند، اما دشمنان، از جمله رژیم صهیونیستی از این ارتباط ناخرسند هستند و این نکته را ابراز هم کرده‌اند که ما از ادامه ارتباط بین ایران و عربستان ناراحتیم. دلیلش این است که آنها دنبال تفرقه و جدایی بین کشورهای اسلامی هستند و در مقابل ما معتقدیم وحدت راهبرد مهمی است که باید آن را دنبال کرد.

آنها دنبال راهبرد تفرقه و جدایی انداختن هستند و ما هم راهبرد وحدت و انسجام را پیگیری می‌کنیم. معتقدم این هم گامی است که می‌تواند به انسجام و وحدت بین کشورها کمک کند.

باور داریم که احیای روابط میان ایران و عربستان نقش مهمی در تنش‌زدایی و استقرار ثبات و ارتقای امنیت منطقه دارد؛ این اقدام شجاعانه شما و پادشاه عربستان پیامدهای مثبتی در روابط کشورهای منطقه دارد، اما سوال بنده این است که چگونه در میانه مذاکرات در بغداد، توافق در چین حاصل شد؟ پیشنهاد رئیس جمهور چین واجد چه عنصری بود؟ و سوال بعدی اینکه به نظر شما آیا توافق شما با ریاض در بهبود روابط شما با دیگر کشورهای عربی مؤثر خواهد بود؟

آقای «شیء جین پینگ» در مذاکراتی که در عربستان داشتند به این احساس و نتیجه رسیده بودند که عربستان به ایجاد ارتباط با جمهوری اسلامی ایران تمایل دارد. ایشان در ملاقاتی که در پکن داشتیم به بنده گفتند در گفتگوهایی که در عربستان داشتم مسئولان عالی این کشور برای برقراری روابط با ایران اظهار تمایل کردند، حال نظر شما چیست و بنده پاسخ داد که نظر ما هم مساعد است منتها ما یکسری توافقات مقدماتی در بغداد داشتیم و منتظر اجرای آنها از سوی عربستان هستیم.

آقای «شیء» ابراز کردند که ما این میانجی‌گری و وساطت را دنبال می‌کنیم تا روابط حسنه شود و ما هم از این پیشنهاد رئیس جمهور چین استقبال کردیم.

شاید برخی نمی‌خواستند چینی‌ها میان ایران و عربستان واسطه شوند، اما معتقدیم این کار مثبتی بود که از ناحیه دولت چین انجام شد و هم عربستان و هم ایران، هر دو به پیشنهاد آقای «شیء جین پینگ» نظر مثبتی داشتند.

شاید بد نباشد یادآوری کنم که در اولین مصاحبه مطبوعاتی در دوره ریاست جمهوری، خبرنگاری از بنده همین سوال را مطرح کرد و پرسید که نظرتان در مورد برقراری ارتباط با عربستان چیست؟ در همان مصاحبه اعلام کردم که می‌توانیم با عربستان برای بازگشایی سفارتخانه‌های دو کشور مذاکره و اقدام کنیم؛ ما با مذاکرات فی‌مابین دو کشور برای اینکه خودمان با هم بنشینیم صحبت کنیم و مسائلمان را حل کنیم، موافقیم.

نسبت به مسئله کشورهای عربی دیگر، آنها خودشان باید نسبت به سرنوشت‌شان تصمیم بگیرند، مثلاً لبنان؛ لبنانی‌ها باید خودشان تصمیم بگیرند و معتقدیم که دخالت بیگانگان در لبنان همیشه مشکل‌آفرین شده است. لبنانی‌ها و یمنی‌ها باید خودشان نسبت به کشور خودشان تصمیم بگیرند و سرنوشت یمن را خود یمنی‌ها باید رقم بزنند. اگر کسی از بیرون بخواهد به یمنی‌ها دیکته کند یا بخواهد برای تشکیل دولت یا به دست گرفتن اوضاع سیاسی در این کشور نفوذ کند، طبیعتاً مشکل ایجاد می‌شود، در صورتی که اگر اداره امور به خود یمنی‌ها واگذار شود، یعنی گفتگوی یمنی – یمنی شکل بگیرد، این می‌تواند مسئله یمن را حل کند. در مورد لبنان نیز همین‌طور است و گفتگوی لبنانی – لبنانی می‌تواند مسئله لبنان را حل کند.

معتقدم همه ملت‌ها بلوغ، رشد و کمال مناسب و آمادگی لازم را برای تصمیم‌گیری درباره خودشان و برای اینکه سرنوشت خودشان را رقم بزنند، دارند. بهترین روش آن است که ما به اینکه کشورها اجازه دهیم، خودشان برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند. دخالت بیگانگان در کشورهایی مثل لبنان یا یمن یا دیگر کشورها، جز ایجاد مشکل، مسئله‌ای را حل نخواهد کرد.

گفتید که اسرائیل از توافق ایران و عربستان ناراضی بود. موضع شما نسبت به اسرائیل و پشتیبانی از آرمان فلسطین همواره اعلام شده است، اما اخیراً با به قدرت رسیدن دوباره نتانیاهو در اسرائیل، تهدیدهای آنها علیه جمهوری اسلامی ایران بیش از هر زمان دیگر به گوش می‌رسد، پاسخ ایران به یاوه‌گویی‌ها و عملی کردن احتمالی تهدیدات اسرائیل چه خواهد بود؟

امروز وضعیت کاملاً قابل مشاهده و رصد کردن است که رژیم صهیونیستی حریف بچه‌ها و جوانان فلسطینی در غزه و کرانه باختری و حریف ایجاد امنیت برای خود در درون سرزمین‌های اشغالی نمی‌شود؛ شرایط با قبل خیلی متفاوت شده است.

روزگاری رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکایی‌ها دنبال انعقاد قراردادهایی مثل شرم‌الشیخ، اسلو، کمپ دیوید و امثال آن بود. امروز برای همه روشن شده است که این قراردادها دیگر هیچ‌گونه کارآیی ندارد و شرایط را میزهای سیاسی تعیین نمی‌کند، بلکه شرایط را مجاهدین فلسطینی در میدان رقم می‌زنند. یعنی امروز ابتکار عمل دست مجاهدان فلسطینی است و رژیم صهیونیستی چه در جنگ ۳۳ روزه، چه در جنگ ۲۲ روزه، چه در جنگ ۸ روزه و چه در جنگ ۲ روزه، در همه این جنگ‌ها با شکست مواجه شده است.

حالا رژیم صهیونیستی چطور می‌خواهد با مرکز اقتدار و عزت، یعنی جمهوری اسلامی ایران، با ملتی در صحنه و با این قدرت ایمانی مواجه شود؛ او خودش می‌داند که هرگز نخواهد توانست، منتها ممکن است حرف‌هایی بر زبان جاری کند.

امروز به جنابعالی و ملت عزیز عرب در منطقه و همه کسانی که صدای بنده را می‌شنوند، عرض می‌کنم که امام خامنه‌ای (حفظ‌الله تعالی) در ماه مبارک رمضان در دیداری که مسئولین خدمت ایشان بودند، تحلیل بسیار جامعی را ارائه کردند که توصیه می‌کنم کسانی که نشنیدند، بشنوند. به نظرم تحلیل واقعی و جامعی نسبت به وضعیت و شرایط بود.

خلاصه آن تحلیل این بود که امروز شرایط در دنیا و در نظم جهانی به شکل دیگری رقم می‌خورد و برخلاف یکجانبه‌گرایی که تا دیروز مطرح بود، امروز شرایط به نفع جبهه مقاومت و علیه رژیم صهیونیستی رقم می‌خورد. یعنی اگر نگاه کنیم، امروز موقعیت رژیم صهیونیستی روز به روز در حال افول است و این وضعیتی که در سرزمین‌های اشغالی می‌بینیم، مسبوق به سابقه نبوده که این‌طور خودشان به جان هم افتادند و حتی خودشان ابراز می‌کنند که فکر می‌کنیم قبل از آن وعده‌ای که جمهوری اسلامی اعلام کرد، نظام صهیونیستی مضمحل شود.

امروز شاهد افول مستمر رژیم صهیونیستی و حامیان او هستیم و جبهه مقاومت روز به روز در حال تقویت است. شما هر بخشی از جبهه مقاومت را در سراسر منطقه نگاه کنید، می‌بینید در حال صعود و در حال ارتقا و قوت گرفتن است.

امروز در این نظم جدید جهانی شرایط کاملاً به نفع جبهه مقاومت و علیه رژیم صهیونیستی رقم می‌خورد و در پایان این بخش از پاسخ بگویم، تهدیداتی که بعضاً رژیم صهیونیستی می‌کند، خودش بهتر از هر کس می‌داند که بی‌اثر، بی‌پایه و بی‌ربط است. دلیلش هم این است که او حریف آن تعداد نیروی انقلابی در خود سرزمین‌های اشغالی و نیروی انقلابی در منطقه نمی‌شود، چطور بر زبان جاری می‌کند که من یک روزی می‌خواهم به ایران حمله کنم.

اینها شوخی‌هایی است که هیچ‌کس در دنیا این حرف‌ها را جدی حساب نمی‌کند و به رژیم صهیونیستی با این حرف‌هایش می‌خندند.

اگر رژیم صهیونیستی حماقت کند و به ایران حمله کند ایران چه پاسخی به او خواهد داد؟

بارها اعلام کردیم که اگر کوچک‌ترین اقدامی علیه جمهوری اسلامی شود، اولین اقدام ما به منزله از بین رفتن رژیم صهیونیستی است. امروز قدرت ایران در داخل کشور و منطقه بر کسی پوشیده نیست که اولین اقدام رژیم صهیونیستی، آخرین اقدام او خواهد بود و اصلاً چیزی به نام رژیم صهیونیستی باقی نخواهد ماند تا بخواهد کارهای بعدی صورت بگیرد. این را ما در عرصه‌های مختلف اعلام کردیم و رژیم صهیونیستی خود بهتر از هر کس می‌داند که ما در این مورد کاملاً جدی هستیم.

گنبد آهنین که آنها فکر می‌کنند می‌توانند به آن اتکا کنند، در اقدامات مقدماتی کاملاً فرو می‌ریزد. رژیم صهیونیستی چگونه می‌تواند در مقابل قدرتی مثل قدرت جمهوری اسلامی ایران، در همان آغازین روزهای اقدام یا حتی ساعات اولیه روی پای خود بایستد.

شاید یکی از باثبات‌ترین، عمیق‌ترین، راهبردی‌ترین و قوی‌ترین روابط خارجی، رابطه ایران و سوریه است که از دهه‌های گذشته جریان داشته و در جریان رخدادهای سال‌های اخیر سوریه و به تعبیری جنگ جهانی علیه سوریه، با خون نیز امضا شده است. اولاً راهبردی که برای آینده روابط با سوریه اتخاذ خواهید کرد چیست؟ دوماً به روابط سوریه با کشورهای عربی چه نگاهی خواهید داشت؟ و سوما با توجه به سفر پیش‌روی شما به سوریه که اولین دیدار رسمی یک رئیس جمهور از دمشق بعد از جنگ جهانی علیه سوریه است، نگاه شما به عنوان یک شریک و هم‌پیمان به نحوه رهبری آقای بشار اسد چگونه است؟

سوریه همواره به عنوان یکی از خطوط مقدم جبهه مقاومت شناخته شده و می‌شود، چه در زمان آقای حافظ اسد، پدر آقای بشار و چه در دوره خود آقای بشار اسد.، سوریه تلاش کرده که همواره در جبهه مقاومت و در مقابل متجاوزان صهیونیستی ایستادگی کند و این موضع همواره مورد تأیید جمهوری اسلامی بوده است.

آمریکایی‌ها با ایجاد داعش و گروه‌های تکفیری مختلف در سوریه فتنه‌انگیزی کرده و دنبال تجزیه سوریه برآمدند و اختلافات بسیار ایجاد کردند. هم گروه‌های تکفیری را آنجا فعال کردند، هم با پول و سلاح‌شان آنها را به جان هم انداختند و خواستند سوریه را بهم بریزند و بسیار هم در این مسیر تلاش کردند. کشورهای عربی را هم علیه سوریه تحریک کردند. آنها هم تلاش کردند، حساب‌شان را با سوریه جدا کنند و تصورشان این بود با جنگی که در داخل سوریه توسط گروه‌های تکفیری و با حمایت‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا راه افتاده و با پول‌هایی که بعضی از کشورها به این گروه‌ها می‌دهند، وضعیت سوریه بهم می‌ریزد و خط مقدم مقاومت دچار آسیب می‌شود؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار هم امید بسته بودند که بتوانند این کار را بکنند.

جمهوری اسلامی در کنار سوریه در برابر این توطئه‌ها ایستادگی کرد. شاید تنها کشوری که حامی دولت سوریه بود و در مقابل همه تکفیری‌ها و تجزیه‌طلبان و بعضی از دولت‌های منطقه که برای تجزیه سوریه تلاش می‌کردند، ایستادگی کرد، ایران بود.

امروز شرایط در سوریه متفاوت شده است و معلوم شد که مقاومت جواب می‌دهد. آقای بشار اسد و ملت سوریه انصافاً ایستادگی کردند و این قابل تقدیر است. ملت سوریه نشان دادند ملت مقاومی هستند و این مقاومت‌شان برگ زرینی به تاریخ سوریه افزود که در مقابل متجاوزان و تجزیه‌طلبان و گروه‌های تکفیری مردانه ایستادگی کردند. سختی‌های بسیاری را هم تحمل کردند؛ سختی‌های اقتصادی و امنیتی بسیاری تحمل کردند، ولی در مقابل این هجمه‌ها ایستادگی کردند. آن روز کسانی که واقعاً از سوریه حمایت می‌کردند، عزیزان لبنان، حزب‌الله لبنان، مردم خودِ سوریه و ایران بودند که در این میدان تلاش کردند تا سوریه تجزیه نشود و مردمی که این قدر مورد هجوم قرار گرفتند، بتوانند مقاومت خودشان را ادامه دهند. مقاومت مردم سوریه قابل تقدیر است و انسان این مقاومت و ایستادگی دولت و مردم سوریه را تحسین می‌کند.

امروز بسیاری از کشورها در منطقه و در جهان متوجه شدند دیگر سوریه، شکست ناپذیر است، لذا بنا دارند که دوباره با این کشور تجدید روابط کنند. ما مخالفتی نداریم و موافق هستیم که دولت سوریه با کشورهای مختلف در جهان، چه کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی ارتباط برقرار کند. ارتباط سوریه با کشورهای منطقه و اسلامی حتماً مورد تأیید ماست و معتقدیم این نگاهی که امروز در کشورهای اسلامی پیدا شده برای اینکه باید به نحوی جفایی که نسبت به سوریه شد، جبران شود، مثبت است. ما موافق هستیم که ارتباط بین سوریه و کشورهای اسلامی برقرار باشد و همواره بر جایگاه سوریه در جریان مقاومت تاکید داریم.

همچنین معتقدیم روابط بین ایران و سوریه، کاملاً راهبردی و استراتژیک است و این روابط همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. سفر بنده هم در راستای همین روابط راهبردی بین ایران و سوریه است و بر تحکیم روابط تاکید خواهیم کرد. تلاش خواهیم کرد روابط در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش یابد.

دو ملت مسلمان ایران و سوریه روابط بسیار عمیقی با همدیگر دارند و دو دولت نیز با هم ارتباط راهبردی دارند و بنا داریم با هدایت و با توجه به تأکیدی که رهبری معظم انقلاب اسلامی، امام خامنه‌ای (حفظه‌الله تعالی) همواره بر تقویت جبهه مقاومت داشتند، در دولت نیز برای تقویت جبهه مقاومت تلاش کنیم. این را بارها اعلام کردیم که ما به هیچ عنوان از تقویت جبهه مقاومت نادم و پشیمان نبوده و نیستیم و همواره بر تقویت جبهه مقاومت تاکید داریم. جمهوری اسلامی علناً این مسئله را اعلام کرده و مخفی نگفتیم. هم رهبری معظم انقلاب و هم دولت به تبعیت از این سیاست بارها به شکل علنی اعلام کرده که ما هیچ تردیدی در حمایت از جبهه مقاومت نداشته و نخواهیم داشت. سفر بنده به سوریه هم در راستای همین سیاست تقویت جبهه مقاومت قابل تفسیر و توضیح است.

آیا ایران در بازسازی سوریه مشارکت خواهد داشت؟ آیا برنامه‌ای در این زمینه دارید و آیا شرکت‌هایی دارید که برای این منظور آماده و توانمند باشند؟

ما به چند مسئله نسبت به سوریه تاکید داریم؛

اول، حاکمیت دولت سوریه بر تمام اراضی این کشور و معتقدیم آمریکایی‌ها باید هر چه زودتر از سوریه خارج شوند و دولت سوریه باید بر همه بخش‌های این کشور حاکم باشد.

در «اجلاس روند آستانه» در تهران هم که با شرکت روسیه و ترکیه برگزار شد، تاکید کردیم که حتماً باید تلاش کنیم که حاکمیت دولت سوریه بر تمام اراضی این کشور اعمال شود. این هم به نفع سوریه و هم به نفع منطقه است.

دوم، نسبت به بازگشت مهاجرین و کسانی که از سوریه رفتند و سوم، موضوع مهم بازسازی سوریه. در ارتباط با بازسازی ما حتماً آمادگی داریم که با کشور و دولت سوریه همکاری کنیم. این امکان برای جمهوری اسلامی وجود دارد. ما نیروهای فنی-مهندسی و شرکت‌های توانمندی داریم که می‌توانند در بازسازی سوریه نقش داشته باشند. شاید ما هم تنها نباشیم و کشورهای دیگری هم آمادگی داشته باشند که بیایند و در سوریه تلاش کنند. وضعیت سوریه باید هر چه زودتر سامان بگیرد و کمک شود این تخریبی که توسط گروه‌های تکفیری و نیروهایی که با تحریک آمریکایی‌ها و غربی‌ها به آنجا آمدند، صورت گرفت، بازسازی شود تا مردم به خانه و کاشانه‌شان برگردند و زندگی در سوریه به حالت عادی بازگردد.

سوال بعدی من از جنابعالی درباره روابط ایران با روسیه و چین است، نگاه و انتظار ایران نسبت به این روابط چگونه است؟

با هر کشوری که بخواهد با جمهوری اسلامی تعامل و همکاری داشته باشد، آماده همکاری هستیم و از این جهت برای تعامل با کشورهای مختلف چه در منطقه خودمان، چه خارج از این منطقه مشکلی نداریم.

یکجانبه‌گرایی را محکوم می‌کنیم و معتقدیم باید جلوی یکه‌تازی آمریکایی‌ها ایستادگی کرد. معتقدیم که نه باید زیر سلطه دیگران رفت و نه سلطه‌ای بر دیگران داشت. اعتقاد و باور ما این است که کشورهای دنیا در سه چهار کشور خلاصه نمی‌شوند، با اینکه آمریکایی‌ها و چند کشور اروپایی بعضاً خودشان را جامعه جهانی می‌نامند، اما جامعه جهانی فقط اینها نیستند.

امروز، جامعه جهانی، کشورهای مختلف دنیا در قاره‌های مختلف هستند و بنای جمهوری اسلامی بر ارتباطات سازنده با همه کشورها و بر اساس منافع متقابل است.

جمهوری اسلامی با چین و روسیه ارتباط خوبی دارد. عضویت در شانگهای برای ما زمینه ارتباط با زیرساخت‌های آسیا را فراهم کرده و ما این ارتباط را ارتباط خوبی می‌دانیم. آمادگی داریم که در بریکس هم عضو شویم و این هم امکان دیگری برای ماست که جمهوری اسلامی بتواند با ظرفیت‌های بسیاری که بحمدالله دارد، نقش‌آفرینی بیشتری در منطقه و جهان داشته باشد.

معتقدیم با این تعامل و همکاری که امروز جمهوری اسلامی در منطقه و جهان دارد، علیرغم تحریم‌ها و تهدیدها و علیرغم خواست دشمن، روز به روز جمهوری اسلامی به پیش می‌رود و پیشرفت‌های چشمگیری که امروز در کشور داریم برای همه خیره کننده است. همه می‌پرسند که چطور می‌شود ایران با همه این تحریم‌ها، این قدر پیشرفت کرده است.

ملت ما ملتی با اراده و جوان‌های ما جوانان با اراده‌ای هستند و رهبری حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی همواره جوان‌ها را به نوآوری، خلاقیت، کار، تلاش و ایستادگی در مقابل دشمن تشویق می‌کنند. آثار این تلاش را هم شما در گوشه و کنار کشور کاملاً می‌بینید، در هر کوی و برزنی امروز این تلاش خستگی‌ناپذیر دیده می‌شود.

دشمن می‌خواهد در جامعه ما یأس ایجاد کند، اما نظام جمهوری اسلامی می‌خواهد با کار و فعالیت خود امید ایجاد کند. راهبرد ما با دشمن کاملاً متفاوت است؛ آمریکایی‌ها دنبال ایجاد یأس و ناامیدی و خالی کردن دل مردم هستند، اما نظام جمهوری اسلامی و رهبری به ایجاد امید تاکید دارند، لذا ملت ما هم با امید حرکت می‌کند. جلوه‌های امید هم حضور مردم در عرصه‌ها و صحنه‌های مختلف هست.

همانطور که عرض کردم، در سازمان شانگهای هم بنا داریم یک عضو فعال باشیم. با اعضای شانگهای در دیگر سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز بنای همکاری داریم.

اساساً سیاست ما این است. گام‌هایی که در حوزه‌های اقتصادی، تجاری، اجتماعی و فرهنگی و در راستای همکاری در حال برداشتن هستیم، به عنوان یک عضو فعال در سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. البته دشمن دنبال این بود که ما را منزوی کند و ارتباط ایران را با دیگر کشورها و برای حضور در سازمان‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از قبیل سازمان شانگهای محدود کند، اما خواست و نتوانست. معتقدیم دشمن در این قضیه شکست خورد و ارتباط ما روز به روز در حال توسعه و افزایش است.

شما سال گذشته در سازمان ملل با بالا بردن تصویر شهید سلیمانی جهانیان را غافلگیر کردید، از محافل دیپلماتیک شنیدم که هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که این کار را بکنید. شهید سلیمانی برای شما چه جایگاهی دارد و شما شخصیت ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما شهید سلیمانی را قهرمان مبارزه با تروریسم می‌دانیم. معتقدیم که آمریکایی‌ها داعش را ایجاد کردند، گروه‌های تکفیری را ایجاد کردند، منطقه را بهم ریخته و دچار خسارات فراوانی کردند، جوانان و مردم بسیاری با ظلم آمریکایی‌ها و گروه‌های تکفیری و تروریست‌ها به خاک و خون کشیده شدند. این گروهک‌ها حقیقتاً با حمایت غربی‌ها دنبال این بودند که سوریه و عراق و منطقه را به هم بریزند، به نحوی که کشورهای منطقه از ناحیه آنها احساس خطر کردند.

جمهوری اسلامی ایران با همکاری مردم منطقه در عراق و سوریه، در مقابل جریان داعش و گروه‌های تکفیری ایستادگی کرد و حاج قاسم سلیمانی نقش مهمی در این مقاومت داشت که از نیروهای منطقه، از میان همین بچه‌هایی که در سوریه و عراق و در منطقه هستند، ظرفیتی در مقابل نیروهای مهاجم داعشی و تکفیری بسازد و در این قضیه موفق شد. موفق شد که با همکاری مردم سوریه و عراق و حزب‌الله لبنان و همه آزادمردان در منطقه، جریان تکفیری و داعشی را در منطقه خاتمه دهد.

امنیتی که امروز در منطقه داریم، از برکات اقدامات مجاهدان در منطقه است. هم حزب‌الله، هم نیروهای سوریه و عراق بسیار تلاش کردند، لکن آن کسی که در این میدان نقش محوری داشت، حاج قاسم سلیمانی بود. همه منطقه معتقدند که حاج قاسم سلیمانی در جبهه مقاومت و ایستادگی ملت‌ها در مقابل جریان‌های تکفیری و معاند نقش محوری داشت.

اینجا یک مسئله قابل توجه است. آمریکایی‌ها مدعی هستند که برای مبارزه با تروریسم به منطقه آمدیم. منطقه این ادعا را باور ندارد، مردم دنیا هم باور ندارند. من باید در ذهن همه دولتمردان در سازمان ملل متحد و پیش روی همه رسانه‌ها در دنیا یک سوال جدی ایجاد می‌کردم که چگونه آمریکایی‌ها که مدعی هستند ما با تروریسم مبارزه می‌کنیم، قهرمان مبارزه با تروریسم را ترور می‌کنند، این چه معنا دارد؟

اصلاً بحثی که در نشست سازمان ملل داشتم، این بود که چگونه مدعی مبارزه با تروریسم، قهرمان مبارزه با تروریسم را در عالم ترور می‌کند، آن هم به دست رئیس جمهور وقت آمریکا؟! رسماً دستور می‌دهد و برنامه‌ریزی می‌کند و حاج قاسم سلیمانی و آقای ابومهدی المهندس ترور می‌شوند. آقای ابومهدی در عراق به عنوان چهره و شاخص مبارزه با تروریسم شناخته می‌شود. جریان حشدالشعبی، جریان نیروهای انقلابی و جوانان عراقی امروز دور هم جمع شدند و دارند با تروریسم مبارزه می‌کنند و فرمانده آنها به دست آمریکایی‌ها به شهادت می‌رسد.

آمریکایی‌ها به عراق آمدند و مدعی مبارزه با تروریسم هستند، بعد قهرمانان مبارزه با تروریسم منطقه‌ای، یعنی حاج قاسم سلیمانی و آقای المهندس را به شهادت می‌رسانند. دروغ اینها باید بر همه روشن شود که اینها ترویج کننده ترور در عالم هستند و اصلاً خودشان تروریسم دولتی را در عالم بنیاد نهادند.

امروز اگر رژیم صهیونیستی در عالم به عنوان تروریست دولتی اقدام به ترور می‌کند، آمریکایی‌ها هم رسماً این کار را کردند و این کار که جلوی چشم همگان انجام شد موجبات نفرت و بیزاری عمومی را از آمریکایی‌ها فراهم کرد. ترور حاج قاسم سلیمانی فقط ترور یک شخصیت برجسته نظامی نبود، ایشان یک استراتژیست بود، یعنی کاملاً انسانی بود که راهبردی حرکت می‌کرد. یک مرد حاضر در میدان بود و در عین حال یک دیپلمات بسیار توانا بود. یک چهره اینچنینی را به شهادت رساندند.

البته این را رهبری معظم انقلاب اسلامی امام خامنه‌ای در سخنانشان فرمودند که شهید قاسم سلیمانی برای دشمن خطرناک‌تر از حاج قاسم سلیمانی خواهد بود. آمریکایی‌ها تصور کردند او را به شهادت رساندند و اثرگذاری او را از بین بردند، اما الان شما کمتر جایی در ایران یا منطقه را می‌بینید که تصاویر حاج قاسم سلیمانی در هر کوی و برزن نباشد، به شخصیت او افراد افتخار نکنند و او به عنوان یک الگو برای جوانان در کشور ما و کشورهای منطقه مطرح نباشد.

او به یک مکتب تبدیل شد؛ یعنی الان حاج قاسم سلیمانی دیگر یک شخص نیست، بلکه یک مکتب برای جوانان ما و برای نیروهای رزمنده و مجاهد ماست.

شما پیش از رسیدن به ریاست جمهوری هم از لبنان دیدن کردید، نگاه شما نه به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران، بلکه به عنوان سید ابراهیم رئیسی به لبنان و همچنین نسبت به سید حسن نصرالله چگونه است؟

حزب‌الله لبنان جایگاه ممتازی دارد و نه فقط برای لبنان، بلکه پشتوانه بزرگ جریان مقاومت در منطقه است. آن روزی که حزب‌الله لبنان به دست شهید سید عباس موسوی و با همکاری جوانان لبنانی از جمله آقای سید حسن نصرالله تشکیل شد، شاید کسی پیش‌بینی نمی‌کرد که چند سال بعد، برای اولین اعلام شود که رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان عقب‌نشینی می‌کند. در تصور کسی نمی‌گنجید که مگر ممکن است رژیم صهیونیستی که مدعی سرزمین‌های میان نیل تا فرات است، از جنوب لبنان عقب‌نشینی کند، اما این اتفاق افتاد.

آن روزی که حزب‌الله مردانه و با شهامت در مقابل رژیم صهیونیستی در تجاوز به لبنان ایستادگی کرد و در جنگ ۳۳ روزه برای اولین بار، مقاومت نشان داد که می‌توان رژیم صهیونیستی را شکست داد و این رژیم جعلی شکست‌پذیر و آسیب‌پذیر است، این پیروزی بزرگ حزب‌الله مایه الهام مبارزان فلسطینی بود و آنها نیز دریافتند که می‌توانند در مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کنند. امروز می‌بینید که فلسطینی‌ها حقیقتاً بسیار مجاهدانه در میدان ایستادگی می‌کنند و این ناشی از الهامی است که از حزب‌الله لبنان گرفتند.

حزب‌الله لبنان و شخصیت آقای سید حسن نصرالله، به عنوان یک شخصیت برجسته روحانی، عالم و سیاستمدار و یک شخصیت مجاهد و انقلابی در منطقه، که توانایی و قدرت تسخیر قلب‌های بسیاری را نه فقط در میان شیعیان، بلکه در میان اهل سنت و مسیحی‌ها و صاحبان ادیان و مذاهب مختلف در لبنان و نه فقط در لبنان، بلکه در منطقه و برای بسیاری از جوانان در دنیای امروز دارد، نماد مجاهدت و مقاومت است.

بسیاری از جوانان انقلابی در دنیا، امروز به شخصیت او افتخار می‌کنند و ما هم شخصیت او را به عنوان یک مجاهد خستگی‌ناپذیر و نفوذناپذیر که در مقابل خواست صهیونیست‌ها مردانه ایستادگی کرده و مجاهدانه تصمیم می‌گیرد و سیاستمدارانه اوضاع لبنان را پیش می‌برد، شخصیتی برجسته و ماندگار می‌دانیم.

مطمئنم اعتمادی که امروز در لبنان به حزب‌الله و به شخص سیدحسن نصرالله وجود دارد، یک اعتماد فوق‌العاده و ویژه است. بنده شنیده‌ام که در خودِ سرزمین‌های اشغالی، به آقای سیدحسن نصرالله بسیار اعتماد بالایی وجود دارد، یعنی معتقدند، وقتی سید سخنی می‌گوید، سخنش سخن درستی است. صادقانه حرف می‌زند و به حرف او اعتماد بسیار زیادی وجود دارد، به نحوی که اعتماد ساکنان اراضی اشغالی به سخنان سید حسن نصرالله بیشتر از اعتماد به مسئولین خودشان است و معتقدند سید نادرست نمی‌گوید، واقع می‌گوید و صادق‌الوعد است.

اطمینان دارند که اگر وعده‌ای بدهد، به وعده‌اش عمل می‌کند. این خیلی مهم است که امروز کسانی که در جایگاه‌های مختلفی هستند، به آقای سیدحسن نصرالله اعتماد دارند. این برای این است که سید رابطه‌اش را با خدا و مردم حفظ کرده و رابطه‌اش امروز با ملت‌های مسلمان رابطه بسیار خوبی است و بحمدالله در جمهوری اسلامی ایران نیز نسبت به ایشان هم اعتقاد و هم اعتماد وجود دارد.

تگ ها :

رئیسی روابط راهبردی ایران سوریه ارتباط عربستان

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا