الوقت- روابط روسیه با منطقه خاورمیانه از تاریخچه دیرینهای برخوردار است. روسیه و ملت های منطقه از دیرباز با هم پیوندهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و معنوی داشته اند. این روابط و پیوندهای دیرینه باعث شده که روسیه به عنوان یکی از بازیگران کلیدی صحنه خاورمیانه به خصوص در زمینه حل و فصل مناقشات و چالش های این منطقه مطرح باشد. از سوی دیگر کشورهای خاورمیانه نیز همواره به روسیه و سیاست خارجی آن اعتماد زیادی داشتهاند. موضع گیری بیطرفانه و سنجیدهی روسیه که خواهان حل و فصل همه مسائل خاورمیانه بر اساس اصول حقوق بینالملل است، ارزش خاصی برای کشورهای منطقه داشته است. با این حال طی سال های اخیر به ویژه پس از وقوع تحولات انقلابی در برخی از کشورهای عربی، سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه خاورمیانه نیز دچار دگرگونی هایی شد.
اهمیت خاورمیانه نزد روس ها
بر این اساس در سال های اخیر، همکاری متقابلاً سودمند روسیه با کشورهای منطقه بیش از پیش گسترش یافته است. به نحوی که از یک سو دیدارهای متعددی میان رهبران روسیه و سران کشورهای خاورمیانه صورت گرفته و از سوی دیگر مسکو سعی کرده حضور خود را در برخی از سازمان ها و نهادهای مرتبط با خاورمیانه نظیر سازمان کنفرانس اسلامی گسترش دهد. بر این اساس به نظر می رسد منطقه خاورمیانه به چند دلیل برای روس ها اهمیت دارد :
1. مجاورت فیزیکی: روسیه از طریق ایران و ترکیه عملا با منطقه خاورمیانه همسایه است. ضمن آنکه مسافت میان گروزنی پایتخت چچن و موصل عراق حدود 600 مایل است. بنابراین مجاورت فیزیکی و همسایگی یکی از مهمترین دلایلی است که منطقه خاورمیانه را برای روس ها با اهمیت می کند.
2.عامل مشترک مسلمانان: با فروپاشی شوروی، عملا دیواری که میان مسلمانان روسیه و سایر مسلمانان کشیده شده بود، فرو ریخت. در حال حاضر حدود یک هفتم جمعیت روسیه را مسلمانان تشکیل می دهند که رو به رشد نیز می باشند.
3. یهویان روستبار: حدود 20 درصد از جمعیت اسرائیل را یهودیانی تشکیل می دهند که سابقا در اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کردند. تقریبا اکثر این عده در حال حاضر می توانند به زبان روسی صحبت کنند.
4. نا آرامیهای مذهبی و سیاسی مداوم در جهان اسلام: ورود اندیشه های رادیکال و جنگ طلب از خاورمیانه به قفقاز شمالی و به خصوص جمهوری های تاتارستان و باشقیرستان همواره موجب نگرانی روس ها بوده است.
5. منابع غنی انرژی: روسیه خود را به عنوان یک قدرت در حوزه انرژی به حساب می آورد و به دنبال فرصت در مرزهای جنوبی خود می گردد.
6. حضور نظامی آمریکا: روس ها همواره با دقت تحرکات و سیاست های نظامی آمریکا را در منطقه دنبال کرده اند. در این بین به خصوص لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان، موجب توجه بیشتر روسیه به حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه شده است.
در این بین اگر چه بسیاری از کشورهای قدرتمند، به خاورمیانه همچون منطقه ای مینگرند که محل استخراج نفت است و می تواند نیازهای آنها را در حوزه انرژی تامین کند، اما چنین امری برای روسیه که خود از ذخایر عظیم نفت و گاز برخوردار است، صادق نمی باشد. در نتیجه منافع، اهداف و راهبردهای روسیه با سایر بازیگران تاثیرگذار در منطقه تا حد زیادی تفاوت دارد. در واقع به رغم آنکه روس ها در مسایلی چون مبارزه با تروریسم، روند صلح، منع تكثیر جنگ افزارهای كشتار جمعی، مبارزه با قاچاق مواد مخدر و جرایم سازمان یافته با كشورهای غربی منافع یکسانی دارند، با این حال در مسایلی همچون تغییر نظام های سیاسی، تغییر سیستم های نظامی و گسترش لیبرالیسم غربی در كشورهای منطقه، از نگرانی های مهمی برخوردار میباشند.
خاورمیانه پس از بهار عربی
تغییرات و تحولات خاورمیانه موسوم به «بهار عربی» که موجب شکلگیری خاورمیانه جدید شده، تا حد زیادی سیاست خارجی روسیه را نسبت به روسیه دگرگون کرده است. به خصوص که روس ها در آغاز نسبت به تحولات تونس غافلگیر شدند؛ در مصر ابتدا به حمایت از حسنی مبارک پرداختند و سپس در حل و فصل موضوع تاكید ورزیدند؛ در خصوص لیبی نیز مدودیف و پوتین دچار اختلاف نظر شدند و در قبال تحولات یمن و بحرین سكوت كردند. از این رو «غافلگیری»، «اختلافنظر»، «عدم شفافیت» و «انفعال» را می توان مشخصه های سیاست خارجی روسیه در قبال تحولات خاورمیانه دانست. همین امر موجب شد که برخی از نخبگان روس، از ضرورت بازنگری در سیاست خاورمیانهای مسکو سخن به میان آورند. این بازنگری موجب شد که روسیه رویکرد متفاوتی را نسبت به بحران سوریه اتخاذ کند.
از نظر روسیه، آنچه در فضای خاورمیانه تحت عنوان تحولات انقلابی اتفاق می افتد، پیاده سازی و تکمیل تئوری «هرج و مرج کنترل شده» است که بر تقسیم دولت های بزرگ منطقه به واحدهای کوچکتر دلالت می کند. در واقع روس ها معتقدند که در سطح مفهومی و تئوریک، ایده تغییر نقشه خاورمیانه و استفاده از بی ثباتی ها، در استراتژی «هرج و مرج کنترل شده» یا «مدیریت بی ثباتی» تدوین شده است. مشارکت در تکامل این تئوری توسط مشاوران رئیس جمهور فعلی امریکا نظیر برژینسکی صورت گرفته است. علاوه بر این، جین شارپ، خالق و توسعه دهنده تئوری انقلاب های رنگی در برخی از کشورهای بجا مانده از شوروی سابق و همچنین مان به عنوان واضع تئوری «هرج و مرج و استراتژی تفکر» نیز نقش عمده ای در این موضوع داشته اند. ماهیت مفهوم «هرج و مرج کنترل شده» در این مسئله نهفته است که برای مدیریت موثر کشورها یا تمام مناطق باید ساختارها و بنیان های پیشینی جامعه را نابود کرد و روش های سنتی زندگی را به همراه ارزش های سنتی تنزل داد و در نهایت، خلاء ایدئولوژیکی ایجاد نمود. این امر به ایجاد سردرگمی و ابهام در آگاهی اجتماعی منجر می شود و بدین ترتیب می توان به سادگی اهداف خود را به جوامع مورد هدف، القاء کرد. در واقع از طریق اجرای تئوری «هرج و مرج کنترل شده»، رژیم های سیاسی موجود، جای خود را به رژیم های سیاسی طرفدار غرب می دهند. از این رو روسیه تاکنون به مخالفت با طرح های یوروآتلانتیکی برای شکل دهی مجدد به فضای خاورمیانه پرداخته و با موضع سخت و محکم خود، اجرای این طرح ها را پیچیده تر و مشکل تر ساخته است. با توجه به این رویکرد می توان گفت که روسیه تحولات منطقه خاورمیانه را با این معیار می سنجد و معتقد است که غرب با ایجاد آشوب در کشورهای مختلف منطقه، قصد تجزیه و یا شکل دهی به هرج و مرج کنترل شده را دارد.
در حال حاضر به اعتقاد روس ها تحولات انقلابی خاورمیانه باعث دگرگونی های زیادی در منطقه شده و به نظر می رسد دست کم یک دهه طول بکشد تا خاورمیانه شکل نهایی خود را پیدا کند. در عین حال هنوز مشخص نیست که در آینده، چه افرادی قدرت را در دست خواهند گرفت و کشورهای دچار تحول، به کدام سمت و سو حرکت خواهند کرد. همچنین تحولات انقلابی خاورمیانه باعث تغییر شکل و ماهیت روابط کشورهای منطقه با یکدیگر و سایر بازیگران به خصوص قدرت های بزرگ شده است.
بر این اساس سیاست خارجی روسیه در قبال تحولات انقلابی جهان عرب دست کم به دو دسته قابل تقسیم است. در دسته نخست، کشورهایی همچون لیبی، سوریه و یمن قرار می گیرند که با تجاوز مستقیم و غیرمستقیم خارجی روبرو شدهاند و در دسته دوم، کشورهایی همچون مصر و تونس جای دارند که مسایل آنها در حدود مرزهای ملی حل و فصل شده اند یا در حال طی کردن مسیر پر آشوب خود بدون مداخله خارجی هستند.