الوقت- پس از جنگ دوم جهانی؛ قدرت های بزرگ به این عقلانیت دست یافته اند که به دلیل خطرات تسلیحات هسته ای؛ هیچ گاه بهصورت مستقیم درگیری نظامی نداشته باشند و در کشورهای ضعیف و شکننده با یکدیگر رقابت کنند.حملات هوایی روسیه در سوریه و شکلگیری ائتلاف های جدید؛ احتمال شکلگیری بلوکی دیگر در منطقه آسیای غربی علیه آمریکا را تقویت کرده است. گویا تئوری “پایان تاریخ ” فوکویاما به پایان رسیده است و تاریخ با حضور حوزه رقیبی دیگر؛ آغاز می گردد. اقدامات جدید این بلوک در منطقه موسوم به خاورمیانه و انتشار آن از طریق تحرکات روسیه در هماهنگی با تاجیکستان و نیز حمایت های غیر مستقیم چین و هندوستان نشان میدهدکه افغانستان نیز یکی از حوزههای رقابت این دو بلوک خواهد گردید.
علل نگرانی روس ها از تحولات افغانستان
روس ها، از دیر باز، همسایگان شمالی افغانستان را به صورت سنتی به عنوان مناطق نفوذ خود ارزیابی می کنند. گسترش فعالیت های تروریستی به شمال افغانستان و درگیری های روزافزون نیروهای امنیتی با تروریست ها در مناطقی که سابقا امن محسوب می شدند، بر نگرانی ها می افزاید. این نگرانی به ویژه پس از سقوط شهر قندوز در شمال کشور به دست طالبان، ابعاد مضاعف پیدا کرد و پس از آن روس ها تلاش های خود برای اعمال فشار بر دولت افغانستان به منظور تقویت نقش کشورهای منطقه برای مبارزه با تروریزم در افغانستان را افزایش داده است . شهر قندوز از مناطق بسیار حساس و استراتژیک در شمال کشور محسوب می شود. این شهر هم برای طالبان، هم برای دولت افغانستان و هم برای همسایگان شمالی کشور به ویژه تاجیکستان و به تبع آن؛ روسیه؛ از اهمیت و حساسیت فراوانی برخوردار است. بندر راهبردی شیرخان که از طریق آمو دریا، افغانستان را به تاجیکستان وصل می کند، در همین استان قرار دارد . از سوی دیگر، قندوز برای همه طرف های بازی در افغانستان، دروازه امنیتی شمال، محسوب می شود و اگر طالبان بتوانند در قندوز، جای پای خود را مستحکم تر کنند، زمینه برای گسترش نفوذ و توسعه تروریزم به دیگر استان های شمال افغانستان نیز فراهم خواهد گردید. به همین سبب، وقتی قندوز سقوط کرد، عناصر محلی طالبان در برخی فرمانداری های : تخار- بدخشان- بغلان- سر پل، دست به تحرکاتی زدند و موفقیت هایی را نیز به صورت موقت، به دست آوردند. ضمن آن که، طالبان پس از قندوز، عملیات سنگین نظامی را به منظور سقوط شهر شمالی میمنه راه اندازی کردند.با این حساب، بدیهی است که روس ها بیشتر از پیش نگران شوند؛ نگران توسعه تروریزم به شمال افغانستان و این که آنها در نهایت بتوانند از این طریق راه خود را به سمت آسیای میانه و حوزه قفقاز باز کنند؛ روس ها را بیشتر نگران ساخته است.
همراهی طالبان از سوی شماری قابل توجه از تروریست های ازبک و تاجیک تبار تبعه کشورهای آسیای میانه و خطر رخنه و نفوذ آنها به آسیای میانه را تقویت می کند. به این ترتیب، روس ها از هم اکنون تلاش می کنند دولت افغانستان را مجاب کنند که به روسیه حق بدهد که شعاع امنیتی خود را تا بخش های وسیعی از شمال افغانستان گسترش دهد و به این ترتیب، با ایجاد نوعی همکاری نظامی میان کابل – مسکو، مانع از توسعه تروریزم به شمال و در نتیجه به خطر افتادن امنیت کشورهای آسیای میانه شود.روس ها اگرچه پیشاپیش حضور نظامی خود را در جمهوری های آسیای میانه و نزدیک مرزهای شمالی افغانستان، تقویت کرده و استحکام بخشیده اند؛ اما این برای روسیه کافی نیست. هم چنین، روس ها مجاهدین سابق و مناطق نفوذ اجتماعی و قومی آنها یعنی شمال کشور را نیز بخشی از منطقه استراتژیک شامل در دایره شعاع امنیت برون مرزی خود تلقی می کنند و به همین منظور، این هرگز برای روس ها پذیرفتنی نیست که طالبان و متحدان آنها در شمال افغانستان جولان بدهند و روسیه تنها به دیده بانی نظامی خود در آن سوی مرزهای همسایگان شمالی افغانستان، بسنده کند.
البته روسیه و برخی کشورهای منطقه، طی مواردی نظیر: مواد مخدر، با امریکا در افغانستان همکاری کرده اند. حتی زمانی که بحث خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مطرح شد، روسیه ابراز نگرانی کرد. اما اینک پوتین میگوید : ” ایالات متحده امریکا که در سیاره مریخ می تواند آب کشف کند، اما چرا نمیتواند ریشههای گروههای رادیکال را در منطقه شناسایی و حذف کند. !، زیرا آمریکا، خود از جریانهای افراطی همانند داعش حمایت میکند تا کشورهای آسیای مرکزی را ناامن سازند. ” . اگر پوتین رییسجمهور روسیه، مشارکت در جنگ سوریه را به دفاع از دولت بشار اسد در جهت اهداف و منافع منطقهیی و جهانی مسکو ارزیابی و تلقی می کند و با این تلقی، خطر هرگونه مخالفت امریکا و غرب را برای ورود در جنگ سوریه پذیرفته است، بدون تردید اهمیت افغانستان برای مسکو در جنوب مرزهای آسیای مرکزی و میانه، تنها کمتر از سوریه نیست.
مسلما به هر میزانی که دولت وحدت ملی افغانستان در جلوگیری از نفوذ و گسترش تروریست های طالب و داعش در شمال افغانستان ناتوان و درمانده باقی بماند، فرصت برای دخالت و مشارکت روسها در عملیات نظامی علیه طالب و داعش در شمال مساعد و مهیا میشود و نوعی از پذیرش و موافقت اجتماعی و داخلی برای عملیات نظامی روسها و مشارکت آنها در جنگ علیه طالبان در استان های شمالی به وجود میآید. بسیاری از فرماندهان مجاهدین و نیروهایشان در شمال، که خود را در دولت وحدت ملی منزوی میبینند و دولت وحدت ملی را در مقابله با طالبان ناتوان مییابند، ناتوانی دولت و همچنان ناکامی حامیان امریکایی را، امری عمدی و توطئهآمیز می پندارند . چنین وضعیتی، فرصت مساعدی را برای مشارکت مسکو در جنگ علیه طالبان ایجاد میکند. چنان چه ژنرال “عبدالرشید دوستوم ”، از مبارزین سابق جهادی، معاون اول فعلی اشرف غنی، با مقامات روسی در حال مذاکره است و از آنها میخواهد تا در جنگ علیه طالبان، با آنان همکاری نظامی کنند. شایعاتی نیز از برگزاری تماس و رابطه میان برخی فرماندهان سابق مجاهدین و نیروهای مقاومت ضد طالبان در شمال افغانستان با روسها در جهت کسب حمایت از آنها در جنگ علیه طالبان، وجود دارد. مخالفت جدی امریکا و ناتو با مشارکت مسکو در جنگ علیه طالبان و انجام عملیات هوایی مشابه سوریه توسط نیروهای روسی در شمال افغانستان، چالش و مانعی عمده در برابر روسیه بوجود خواهد آورد. میزان چالشآفرینی مخالفت با مسکو از سوی امریکا و ناتو؛ بستگی به عملکرد آنها در مقابل عملیات نظامی روسها در کشور سوریه دارد. امریکا و ناتو اکنون بیشتر از نارضایتی و ابراز مخالفت، کار عملی بازدارنده در برابر مسکو انجام ندادهاند. ناتوانی و یا عدم ارادۀ غربیها در جهت توقف عملیات نظامی روسها در سوریه، مسکو را به آغاز عملیات مشابه در شمال افغانستان علیه تروریسم طالبان وسوسه خواهد کرد. مسلما افزایش و گسترش نیروهای طالبان در استان های شمالی افغانستان و ناتوانی دولت افغانستان در شکست و سرکوب آنها، وسوسۀ مسکو را به اقدام نظامی در این سوی آمو دریا، افزایش خواهد داد.
احمد مرجانی نژاد