الوقت- بایدن روز گذشته از کشته سرکرده القاعده در خاک افغانستان خبر داد. اگرچه روایت آمریکایی مرگ رهبر القاعده هنوز کاملاً تأیید نشده است اما بر طبق همان روایت، نحوه کشته شدن او و مکان این اتفاق موضوعاتی بود که از زمان اعلام این خبر در کانون توجه رسانهها بوده است. بایدن گفت که عملیات اطلاعاتی و شناسایی مخفیگاه ایمن الظواهری به همان اندازه پیچیدگی و زمانبر بودن عملیات قتل اسامه بن لادن موسس و رهبر پیشین القاعده سخت و دشوار بوده است. سخنانی که برای رد هرگونه حرف و حدیث معامله پشت پرده با طالبان و همچنین بزرگنمایی تداوم فعالیتهای ضدتروریستی آمریکا در افغانستان پس از خروج از این کشور که برای بستن دهان منتقدان سیاست بایدن در مورد افغانستان مطرح میشود.
بر این اساس آنچه از کلیت روایت آمریکا از کشتن الظواهری به دست میآید این است که اولاً آنگونه که آنتونیو بلینکن گفته است طالبان به توافق دوحه برای مقابله با حضور القاعده در خاک افغانستان پایبند نبوده و ثانیاً آمریکا همچنان در تحولات افغانستان حضور و نقشآفرینی دارد.
با این حال آنچه از اقدام آمریکا برای کشتن الظواهری و فشار بر طالبان برای مقابله با القاعده میتوان نتیجه گرفت اهدافی ورای ژست مقابله با تروریسم و کمک به تأمین امنیت در افغانستان میباشد.
به طور حتم کشته شدن سرکرده القاعده و تضعیف این گروه در افغانستان خبر خوبی برای شاخه خراسان داعش محسوب میشود که در سالهای اخیر با از دست رفتن بخش زیادی از قلمرو سرزمینی تحت کنترل این گروهک تروریستی در عراق و سوریه، به فعالیت در خاک افغانستان روی آورده است.
رقابت بین القاعده و داعش از سالها پیش و در ماجرای مخالفت ایمن الظواهری با اعلام خلافت ابوبکرالبغدادی نمایان شد. به طور حتم با از میان برداشته شدن رقیب سرسختی چون القاعده، کاخ سفید کمک شایانی به تلاشهای داعش برای جذب نیرو و توسعه دامنه فعالیت خود در آسیای میانه خواهد کرد.
اگرچه برآورد تعداد شبه نظامیان گروه داعش در افغانستان دشوار است اما بر اساس برآوردهای تحلیلگران ، در سال 2016 ، یک سال پس از تأسیس ، داعش شاخه خراسان در اوج خود حدود 3000 تا 4000 جنگجو داشت. عمده حضور داعش خراسان مربوط به استانهای شرقی افغانستان در جوار مرزهای پاکستان در ولایت های کنر و ننگرهار میباشد.
هسته اولیه داعش خراسان ، توسط عناصر ناراضی طالبان پاکستان تأسیس شد. طالبان پاکستان بهویژه گروه تحریک طالبان از لحاظ ایدئولوژیکی و خط مشی فکری وابستگی کمتری به موضوعات قومی و قبیله ای داشته و بر جهاد سراسری و ایجاد خلافت جهانی متمرکز است و به همین دلیل عناصر بسیار رادیکال در این گروه مستعد جذب در ایدئولوژی خشن و افراطی داعش بودند.
با این حال بخش مهمی از حضور داعش در افغانستان را باید در ارتباط با برنامههای آمریکا برای منطقه بویژه آسیای مرکزی دانست که ایجاد چالشهای امنیتی در این منطقه از دریچه گسترش ناامنی در افغنستان میتواند منافع رقبای بزرگی چون روسیه، چین و ایران را تهدید کند. آمریکا ید طولایی در طرح ریزی و اجرای چنین سیاستی را داراست به صورتی که القاعده خود حاصل رقابت جنگ سرد و تلاش واشنگتن برای سوق دادن پتانسیل جهادگرایان علیه حضور ارتش سرخ در خاک افغانستان بود.
اکنون نیز آمریکا که با اهداف رقابتهای ژئوپلتیکی به دنبال ناامن سازی افغانستان و آسیای میانه با به راه انداختن جنگ فرقهای و ایجاد ناامنی میباشد، به طور حتم داعش ابزار بسیار کارآمدتری نسبت به القاعده میباشد.
در سالهای اخیر، داعش افغانستان برای به راه انداختن جنگ فرقهای بر انجام اقدامات تروریستی علیه اقلیت شیعه هزاره متمرکز شده است و مجموعه ای از حملات را علیه مدارس و مساجد هزاره در کابل صورت داده است. این گرایش عملیاتی نشانه های تلاش برای ایجاد جنگ فرقه ای در منطقه را نمایان میکند.
این در حالی است که در همین دوران رهبر القاعده بیشتر بر مسائلی مانند در اولویت بودن مبارزه با آمریکا و یا احقاق حق مسلمانان در مناطقی مانند غزه (مسئله فلسطین) و کشمیر و آسیای میانه به عنوان اولولیتهای مبارزاتی تأکید میکرد.
بر اساس جدیدترین گزارش سازمان ملل از فعالیتهای داعش و القاعده در ماه جولای، این موضوع مورد اشاره قرار گرفته است که تبلیغات القاعده توسعه یافته است و زمینه بین المللی نیز برای تبدیل شدن مجدد این گروه به عنوان رهبر گروههای سلفی-جهادی در جهان در رقابت با داعش مساعد است.
این گزارش همچنین نشان میدهد که داعش شبکهای از 9 دفتر منطقهای را در سوریه، عراق، ترکیه، افغانستان، سومالی، حوضه دریاچه چاد آفریقا، لیبی، یمن و شبه جزیره سینا در مصر ایجاد کرده است که در این میان دفاتر داعش در لیبی، یمن و سینا نیز در حال حاضر به عنوان "کم کارکرد یا رو به مرگ" توصیف می شوند اما دفاتر داعش در افغانستان، سومالی و چاد به خوبی کار می کنند.
بنابراین حرکت آمریکا در از میان برداشتن الظواهری را در واقع کمک به داعش برای جبران عقب افتادگی از القاعده دانست. موضوعی که با درک آن میتوان نتیجه گرفت که نه تنها کمکی به افزایش امنیت در افغانستان و آسیای میانه نخواهد کرد بلکه اقدامی در راستای تقویت زمینههای ناامنی در منطقه صورت گرفته است.