سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
پرونده

پیدا و پنهان حضور رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق؛ تهدیدات و ملاحظات امنیتی ایران

دوشنبه 1 فروردين 1401
پیدا و پنهان حضور رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق؛ تهدیدات و ملاحظات امنیتی ایران

بعد از كودتاي 1958 عبدالكريم قاسم و فروپاشي رژيم تحت حمايت انگلستان، ملا مصطفی بارزاني اجازه يافت از شوروي به عراق بازگردد. بعد زا چند سال نزدیک بارزانی به دولت قاسم، در دسامبر 1961 جنگ میان کردها و حکومت مرکزی آغاز شد و از همین دوران، مناسبات تنگاتنگ امنیتی و نظامی میان کردهای عراق با رژیم صهیونیستی نیز کلید خورد.

 

الوقت در بامداد 13 مارس 2022 (24 اسفند 1400) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی عملیاتی با شلیک ۱۲ موشک بالستیک دوربرد یا طبق برخی اخبار موازی با  ۱۴ موشک ۱۲۲ میلیمتری گراد، پایگاه نظامی آمریکا در فرودگاه اربیل، کنسولگری ایالات متحده در این شهر و همچنین دو مرکز آموزشی موساد در مرکز اقلیم کردستان عراق را مورد هدف قرار داد.

در پی این حمله با وجود سکوت صهیونیست‌ها اما گزارش‌ها حاکی از کشته شدن حداقل 9 افسر ارتش رژیم صهیونیستی و حتی برخی منابع از هلاکت ۱۰ تا ۱۷ نفر از افسران و عوامل موساد بود. در این میان، با توجه به ساعت انجام حمله که مصادف با زمان ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در 13 دی ماه 1398 توسط ارتش تروریستی آمریکا بود، کشته شدن آدام باتلر افسر ارشد سیستم پهپادی رژیم صهیونیستی که در عملیات ترور حاج قاسم حضور داشت، به تایید منابع خبری رسیده است.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور بیانیه‌ای ضمن تأیید هدف قرار دادن «مراکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیست‌ها» در اربیل عراق با موشک‌های نقطه زن، تأکید کرد تکرار هرگونه شرارت با پاسخ‌های سخت مواجه خواهد شد. آن گونه که در بیانیه سپاه رسمی آمده است هدف از انجام این حمله موشکی پاسخی به حملات مکرر اسرائیل به سوریه و کشته شدن شماری از نیروهای جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است. در ادامه این بیانیه آمده بود: به ملت عظیم‌الشأن ایران نیز اطمینان می‌دهیم امنیت و آرامش میهن اسلامی، خط قرمز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بوده و به احدی اجازه تهدید و تعرض به آن را نخواهند داد.

در این میان، پس از انجام این حمله مقامات اقلیم کردستان عراق و برخی دیگر از مقامات عراقی سعی کردند که با انکار هرگونه حضور رژیم صهیونیستی در منطقه کردنشین شمال عراق، حمله ایران را که برای دفاع امنیت ملی خود صورت گرفته بود نامشروع جلوه دهند. بر این اساس در نوشتار حاضر تاریخچه و سوابق روابط اربیل به رهبری خاندان بارزانی‌ها با رژیم صهیونیستی بررسی و ابعاد مختلف حضور صهیونیست‌ها در مرزهای غربی ایران و چالش‌آفرینی این موضوع برای امنیت ملی جمهوری اسلامی را به بحث گذاشته‌ شده است.

 

1- مناسبات تاریخی رژیم صهیونیستی و کردهای عراق

روابط صهيونيست‌ها با كردهای عراق به دهه 1930 باز مي‌گردد. قبل از تشكيل دولت يهود، آژانس يهود براي مهاجرت يهوديان عراق به ويژه يهوديان كردستان عراق تلاش مي‌كرد. يكي از فرستادگان آژانس يهود، روبن شيلواه، مشهورترين كارمند بخش سياسي آژانس يهود و بنيانگذار سازمان موساد بود که در قالب روزنامه‌نگار، در اولين ديدارش از كردستان در سال 1934 با رهبران كرد عراق گفتگو كرد. طي سال‌هاي1948 تا 1949 كه دوره فعاليت گسترده كردها در صحنه‌هاي بين‌المللي بود، اسناد وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نشان مي‌دهد كه این رژیم پشت اين فعاليت‌ها قرار داشته است.

بعد از كودتاي 1958 عبدالكريم قاسم و فروپاشي رژيم تحت حمايت انگلستان، ملا مصطفی بارزاني اجازه يافت از شوروي به عراق بازگردد. بعد زا چند سال نزدیک بارزانی به دولت قاسم، در دسامبر 1961 جنگ میان کردها و حکومت مرکزی آغاز شد و از همین دوران، مناسبات تنگاتنگ امنیتی و نظامی میان کردهای عراق با رژیم صهیونیستی نیز کلید خورد.

در اين دروان، ملا مصطغی بارزانی، بدرخان را برای ديدار با بن ديويد، نماینده رژیم صهیونیستی، از اسرائيل خواست تا به طور گسترده از کردها حمايت كند.دولت رژیم صهیونیستی در آن زمان براي فعاليت‌هاي بدرخان 20 هزار دلار اختصاص داد و يك سيستم راديويي به مبلغ 200 هزار دلار خريداري كرد تا بين رهبران كردهاي مقيم كردستان و مراكز تبليغاتي كردها در اروپاي غربي ارتباط برقرار كند. با این حال رژیم صهیونیستی در اين مقطع آمادگي لازم را براي حمايت از مبارزان كرد عراقي رد سطح گسترده را نداشت.

موساد سرانجام در بهار 1963 با بهره‌گیری از تجارب شيلواه، يك روزنامه‌نگار خارجي را كه پايگاهش در پاريس بود، به كردستان فرستاد. اين خبرنگار در كردستان با بارزاني و ابراهيم احمد، دبيركل حزب دموكرات كردستان عراق، ملاقات و پيشنهاد كرد نماينده خود را برای مذاکره با صهیونیست‌ها به پاريس بفرستند.  بارزاني كه تحت فشار نيروهاي عراقي بود، پيشنهاد را پذيرفت؛ در نتیجه، در پاييز 1963 نمايندگاني از سوي بارزاني براي ديدار با مقامات رژیم صهیونیستی به پاريس اعزام شدند. مناخيم ناهيك، عامل موساد در پاريس، با آن‌ها ملاقات كرد. نمايندگان بارزاني بعدها با والتر ايتان نيز ديدار کردند. نمايندگان بارزاني با مائيز عميت، رئيس موساد، نيز ديدار و از وي درخواست كردند سلاح و مهمات، تجهيزات و كمك‏هاي اقتصادي در اختيار كردها قرار دهد. صهیونیست‌ها آنها را با وعده پشتیبانی بيشتر به كردستان بازگرداندند.

در همین راستا، نخستين محموله سلاح‌ها يك ماه بعد به كردستان عراق ارسال شد كمك‌‏هاي اسرائيل شامل ارسال سالح و مهمات، اعزام مستشار نظامي و كارشناسان كشاورزي، پزشك و دندانپزشك و تأسيس يك بيمارستان صحرايي بود. تحويل اسلحه و مهمات پس از جنگهاي 1967 و 1973 اعراب و رژیم صهیونیستی به شدت افزايش يافت. در همین دوران، روابط صهيونيست‌ها با كردهاي عراق طي سال‌هاي 1967 و 1968 گسترش يافت و هيأت‌هاي مختلف صهیونیستی از كردستان عراق ديدار كردند.

حتی بارزاني براي اولين بار در آوريل 1968 از اسرائيل ديدار كرد و مورد استقبال مقامات اسرائيلي قرار گرفت. بارزاني در اين سفر با رئيس موساد، نخست‌وزير و رئيس‌جمهور رژیم صهیونیستی گفتگو كرد. اسرائيلي‌ها به بارزاني قول دادند كه حمايت‌ها و كمك‏هاي خود را به كردها افزايش دهند و حمايت سازمان ملل را نيز جلب كنند. مصطفي بارزاني در سپتامبر1973 براي دومين بار از سرزمین‌های اشغالی ديدار كرد و خواهان كمك‏هاي بيشتر صهیونیست‌ها شد. در تمامی این سال‌ها، مأموران موساد انجام آموزش‌هاي نظامي در كردستان عراق را انجام می‌دادند. با این اوصاف، انعقاد قرارداد الجزایر میان ایران و عراق در سال 1975 چرخشی بزرگ را رد تمامی معادلات مربوط به همکاری نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی و کردهای عراق ایجاد کرد.

بعد از قرارداد الجزایر، آمريكا نيز عراق را به عنوان همپيمان تاكتيكي و موقت پذيرفت. در واقع، هنری كيسينجر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا باور داشت كه اگر بتوانند به عراق كمك كنند تا خود را از فشار كردها برهاند، يك بغداد حق‌شناس به مصر اجازه خواهد داد بدون مخالفت جدي، مذاكره با رژیم صهیونیستی را دنبال کند. در مجموع، اين تحول، فروپاشي نهضت كردها را در عراق به دنبال داشت و تجربه‌اي بسيار گران و تلخ براي كردهاي عراق بود.

اگرچه صهیونیست‌ها هرگونه آگاهي خود را قبل از قرارداد 1975 الجزاير انكار مي‌كنند، اما يك مورخ صهیونیست كه اتحاد كردها و اسرائيل را بررسي كرده است، درباره بيگناهي و بی اطلاعی رژيم صهيونيستي اظهار شك و ترديد مي‌كند. وي معتقد است با توجه به علاقه مستمر رژیم صهیونیستی به تضعيف عراق، در صورتي كه جنگ پايان مي‌يافت، رژیم صهیونیستی بي‌گمان در اين ماجرا منافعي را از دست مي‌داد و در مقابل منفعتي هم به دست نمي‌آورد؛ ولي بعدها آشكار شد كه وقتي جنگ كردها با دولت عراق پايان يافت، عراق ارتش خود را براي مقابله با اسرائيل به سوي غرب اعزام نكرد. در واقع، در اين مقطع نهضت كردهاي عراق قرباني منافع رژيم صهيونيستي شد. با این اوصاف، پس از شکست قیام مصطفی بارزانی، همكاري اسرائيل و كردهاي عراق بعد از پيروزي انقلاب اسلامی تا 1991 به همكاري اطلاعاتی محدود شد و موساد اطلاعاتی را درباره عراق به وسيله كردها كسب مي‌كرد.

 

2- مناسبات اقلیم کردستان عراق و رژیم صهیونیستی در سال‌های بعد از 2003

هر چند سابقه همکاری میان کردهای عراق و رژیم صهیونیستی حتی به دوران قبل زا تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در سال 1948 باز می‌گردد اما دوران جدید همکاری‌ میان کردهای عراق با صهیونیست‌ها را می‌توان بعد از واقعه موسوم به حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 و رخدادهای پس از آن در منطقه غرب آسیا مورد خوانش و تحلیل قرار داد. بعد از حادثه 11 سپتامبر، که زمزمه حمله آمریکا به عراق مطرح شد، همکاری‌های نهادهای جاسوسی رژیم صهیونیستی با کردهای عراق به شکلی جدی تقویت شد و این موضوع در زمان حمله ائتلاف تحت رهبری آمریکا به دولت تحت ریاست صدام در سال 2003 به اوج رسید.

در واقع، با اشغال نظامی عراق توسط آمریکا، نگاه و برنامه‌ها‏ى جدید صهيونيست‌ها به شرايط بين‌المللى و محيط منطقه‌اى، دستوركار جديدى پيش روى رژیم صهيونيستی قرار داد. این رژیم با سهم‌خواهي از جنگ خودخوانده در عراق، شمال این کشور را كه در حاكميت کردها بود، مركز ثقل حضور خود قرار داد و از زمينه‌سازى‌‏هاى گذشته به عنوان بستر اقدامات و برنامه‌ها‏ى جديد خود بهره‌ گرفت.

با توجه به موقعيت آمريكا پس از دوران اشغال و نگراني از تداوم بي‌ثباتي در عراق، رژیم صهيونيستی طي طرحی محرمانه و استراتژيك تصميم گرفت موقعيت خود را در شمال عراق تقويت كند. اين تصميم «شارون»، رئيس سابق دولت صهيونيستي، كه بار مالي زيادي داشت. طرح رژیم صهیونیستی كه به «طرح B» مشهور است، را افسران سابق امنيتي رژيم صهيونيستي مطرح کردند. در سال 2004 سيمون هرش، روزنامه‌نگار آمریکایی، در مقاله‌اي تأكيد كرد صهيونيست‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه آمريكايي‌ها در پروژه دموكراسي و ايجاد ثبات در عراق ناموفق خواهند بود و بايد از نتايج چنين ناكامي نگران بود؛ بنابراين بايد از تجزيه عراق حمايت كرد و كردهاي عراق را به اين سمت حركت داد. اين طرح طی تمامی سال‌های بعد از 2003  محور اصلي رويكرد صهيونيسم به كردستان عراق بوده و همچنان هست.

از این رو از سال 2003 صهیونیست‌ها در کردستان عراق پايگاههايي را به شکل محرمانه ايجاد کرده‌اند که محل آموزش نيروها و ارسال سالح و ادوات جنگي است و مأموران موساد از راه تركيه در قالب مهندس و كشاورز و با پاسپورتي غيراسرائيلي وارد اين مناطق شده‌اند. در این سال‌ها به صورت محرمانه رژیم صهیونیستی پایگاههای اطلاعاتی‌ای را در اقلیم کردستان ایجاد کرده‌اند و اهداف امنیتی و جاسوسی ویژه خود را در منطقه ار طریق این پایگاهها پیش برده‌اند.

علاوه بر این صهیونیست‌های طی سال‌های بعد از 2003 چند پروژه مهم را در دستور کار قرار داده‌اند. در سطح ابتدایی رسانه‌های و نهادهای پژوهشی صهیوینستی تلاش کرده‌اند تا از لحاظ تاریخی خاستگاه مشترکی را میان بهودیان و کردها مطرح کنند. آن‌ها این استدلال را مطرح می‌کنند که یهودیان قبل از حرکت به سمت فلسطین در کردستان می‌زیسته و دو ملت تاریخ و نژادی مشترک دارند.

همچنین، رژیم صهیونیستی در سال‌های بعد از 2003 سیاست بازگرداندن 90 هزار یهودی کرد ساکن سرزمین‌های اشغالی به شمال عراق را در دستور کار قرار داده است. آن‌ها طی دو دهه گذشته، به سیاست خزید املاک و زمین در مناطق تحت سیطره بارزانی‌ها روی آورده و تلاش می‌کنند با اختصاص کمک‌های مالی و وام‌های گسترده زمین‌های مناطق شمال عراق را خریداری و کردهای صهیونیست را به منظور همیاری با سیاست‌های اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان اسکان دهند.

در سطحی دیگر، صهیونیست‌ها رویکرد حضور جاسوسان خود به اقلیم کردستان عراق به عنوان بازرگان یا تاجر را در دستور کار قرار داده‌اند. شواهد امر از این واقعت حکایت دارد که حدود 150 هزار یهودی طی سال‌های گذشته تحت عناوین مختلف به اقلیم کردستان عراق اعزام شده‌اند. همچنین، سازمان جاسوسی موساد همکاری امنیتی و اطلاعاتی با آژانس اطلاعاتی پاراستن وابسته به حزب دموکرات کردستان عراق را به شکل جدی در قالب ارسال ادوات اطلاعاتی و مخابرانی دنبال کرده است.

همچنین، بعد از ظهور داعش در عراق در اواخر سال 2013 و تشکیل خلافت خودخوانده ابوبکر البغدادی در سال 2014، مقامان و سران رژیم صهیونیستی به طور آشکار از استقلال اقلیم کردستان و تجزیه عراق دفاع کردند. در سال 2014 بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با حمایت کامل از استقلال اقلیم کردستان اعلام کرد که تل‌آویو با تمام توان خود از برنامه کردها برای برگزاری همه‌پرسی و اعلام استقلال دفاع خواهد کرد. از همین مقطع بود که طرح صهیونیستی برگزاری همه‌پرسی در دستور کار مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان قرار گرفت.

در همین راستا، در سال 2017 نیز رژیم صهیونیستی یکی از حامیان اصلی برگزاری همه‌پرسی استقلال در اقلیم کردستان بود. مقامات این رژیم بارها با صراحت از استقلال اقلیم کردستان حمایت کردند و حتی از آمادگی خود برای همکاری با مقم‌های سیاسی اقلیم نیز تاکید داشتند. در این مقطع بارها پرچم رژیم صهیونیستی در کنار پرچم محلی اقلیم کردستان عراق به نمایش در آمد. حتی کردها در استان‌های مختلف عراق با در دست داشتن پرچم‌های رژیم صهیونیستی، به صراحت این مساله را القا کردند که همه‌پرسی استقلال آن‌ها طرحی صهیونیستی بوده است. در واقع، رژیم صهیونیستی طی دوران برگزاری همه‌پرسی استقلال تنها حامی علنی استقلال و تجزیه اقلیم کردستان به شمار می‌رفت.

حتی در سپتامبر 2021 (مهر 1400) برای اولین بار همایشی درباره عادی‌سازی روابط عراق و رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق برگزار شد که با انتقادهای گسترده مواجه شده و دولت مرکزی عراق آن را اجلاسی «غیرقانونی» مورد خطاب قرار داد. بانی این همایش، اندیشکده مرکز ارتباطات صلح در نیویورک بود که تمرکز ویژه آن بر عادی‌سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی معطوف است. این همایش به وضوح در مسیر حمایت از روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی طراحی شده بود که البته با شکستی تمام‌عیار مواجه شد. حتی موج انتقادات از برگزاری این همایش به اندازه‌ای بود که دولت اقلیم کردستان آن را غیرقانونی و بر خلاف خواست خود مورد خطاب قرار داد.

 

3- منافع و خواسته‌های رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق

زمانی که از مناسبات و همکاری‌های دو جانبه میان دو بازیگر صحبت به میان می‌آید می‌بایست منافع و خواسته‌های طرفین مورد توجه قرار بگیرد. در ارتباط با خواسته‌ها و مطالبات رژیم صهیونیستی از تلاش برای نفوذ رد اقلیم کردستان نیز می‌توان سه محور مهم را مورد اشاره و واکاوی قرار داد.

1-3- موقعیت ویژه اقلیم کردستان عراق برای تبدیل شدن به بازیگری همسو

در نگاه مقامات سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، اقلیم کردستان عراق از موقعیت فرهنگی و سیاسی ویژه‌ای برای نفوذ برخوردار است. استقرار حکومتی با گرایش سکولار در اربیل و نیز سیاست‌مدارانی غرب‌گرا می‌تواند مهم‌ترین پتانسیل موجود برای نفوذ در این منطقه باشد. در حقیقت، در انگاره‌های سران تل‌آویو نسبت به اقلیم کردستان، در میان تمامی کشورهای و مناطق موجود در غرب آسیا، شمال عراق به دلیل نزدیکی و گرایش ویژه رهبران حاکم به سوی همکاری با آمریکا و غرب، می‌تواند بهترین متحد برای این رژیم در سطح معادلات منطقه‌ای باشد.

از نگاه اسرائیلی‌ها، کردها در منطقه غرب آسیا به دلیل موقعیت ویژه زبانی که فاقد حامی منطقه‌ای بوده و بازیگری منفرد همانند رژیم اسرائیل محسوب می‌شوند، وضعیتی مشابه با رژیم صهیونیستی دارند. همین امر موجب شده که رهبران کرد عراقی، نسبت به همکاری با اربیل و نفوذ در این مناطق گرایش بسیار ویژه‌ای داشته باشند. نگاه استراتژیک آن‌ها به اقلیم این است که شمال عراق به مهم‌ترین کانون جاسوسی و اطلاعاتی این رژیم در میان تمامی کشورهای عربی حاضر در منطقه غرب آسیا تبدیل شود.

2-3- استفاده ابزاری از موضوع استقلال اقلیم کردستان عراق

رژیم صهیونیستی طی تمامی دهه‌های گذشته به صورت آشکار و پنهان، مهم‌ترین حامی اقلیم کردستان عراق در مسیر تجزیه از کشور عراق بوده است. از نگاه این رژیم استقلال اقلیم کردستان و تشکیل دولتی به نام «کردستان» در قلب منطقه غرب آسیا، می‌تواند منافع ویژه‌ای را برای آن‌ها در پی داشته باشد. از نگاه استراتژیست‌های این رژیم هر گونه تجزیه کشورهای عربی به معنای تضعیف این کشورهای در مسیر مقابله با این رژیم خواهد بود؛ بنابراین تجزیه عراق نیز می‌تواند نقشی مهم در کاهش قدرت مقابله کشورهای عربی در برابر خود داشته باشد.

هر چند رژیم صهیونیستی به طور ویژه خواستار تجزیه کشور عراق بوده و نماد بارز آن در جریان همه‌پرسی شکست‌خورده اقلیم توسط بارزانی‌ها و حزب دموکرات در سال 2017 مشاهد شد اما در حالت حداقلی، تل‌آویو از مساله استقلال اقلیم به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر کشورهای منطقه همانند عراق، ترکیه، ایران و سوریه بهره می‌گیرد که جمعیتی از کردها را در خود جای داده‌اند. بنابراین در اراده رژیم صهیونیستی در حمایت از استقلال اقلیم نیز می‌توان با دید تردید نگریست؛ زیرا آن‌ها بیشتر در پی آن هستند تا از این موضوع در مسیر بهره‌برداری برای افزایش نفوذ خود در منطقه و نیز تضعیف رقبا استفاده کنند.

3-3- منافع انرژی و آبی صهیونیست‌ها در اقلیم کردستان عراق

دیگر انگیزه مهم رژیم صهیونیستی، در گرایش نسبت به نفوذ و همکاری با اقلیم کردستان عراق در ارتباط با نیازهای این رژیم در زمینه انرژی و نیز منابع آب شیرین می‌باشد. طی دهه‌های گذشته مقامات رژیم صهیونیستی بارها تلاش کرده‌اند که زمینه وارد کردن نفت مورد نیاز خود از اقلیم کردستان را ایجاد کنند که البته تا حدودی نیز در این زمینه گام‌هایی را برداشته‌اند.

علاوه بر این، شمال عراق دارای بزرگ‌ترین منابع آب شیرین در کشور عراق می‌باشد. صهیونیست‌ها نیز رغبت دارند که از طریق مرز اردن زمینه را برای انتقال آب شیرین اقلیم به سمت مرزی‌های فلسطین اشغالی را ایجاد کنند. این سیاست در صورت عملی شدن می‌تواند منافع ویژه اقتصادی را برای صهیونیست‌ها به همراه داشته باشد و بخشی بزرگ از هزینه‌های مربوط به شیرین‌سازی آب‌ها را کاهش دهد. حتی انتقال آب اقلیم به سرزمین‌های اشغالی در زمینه کشاورزی نیز می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار بگیرد.

 

4- علل گرایش برخی سیاسیون اربیل به حضور امنیتی رژیم صهیونیستی در اقلیم کردستان عراق

در ارتباط با خواست و نوع نگاه رهبران اقلیم کردستان عراق به همکاری با رژیم صهیونیستی در ابتدای امر توجه به این مساله ضروری است که نزدیکی به تل‌آویو خواسته بخش محدودی از سیاسیون کرد عراقی بوده و خواست عمومی آن‌ها را نمایندگی نمی‌کند. با این وجود، در ارتباط با اهداف این گروه از نزدیکی و همکاری با رژیم صهیونیستی می‌توان سه محور ذیل را ارائه نمود.

4-1- تحقق هدف دیرینه استقلال

شاید مهم‌ترین انگیزه رهبران سیاسی کرد عراقی از نزدیکی به رژیم صهیونیستی در راستای تحقق هدف دیرینه خود یعنی تحقق رویای استقلال و ایجاد دولت مستقل کردی باشد. آن‌ها با هر سطح از تفکر و نگرش سیاسی‌ای همواره چشم‌اندازه ایجاد دولت مستقل را دنبال می‌کنند. در همین راستا، رهبران اقلیم کردستان سرمایه‌گذاری ویژه‌ای را نسبت به حمایت رژیم صهیونیستی از استقلال خود و ایجاد دولت کردی معطوف کرده‌اند. بخشی بزرگ از رهبران کرد به این واقعیت پی‌ برده‌اند که تشکیل دولت مستقل کردی در شمال عراق در راهبرد آمریکا و دولت‌های اروپایی فاقد موضوعیت است، لذا آن‌ها در طرح جایگزین خود رژیم صهیونیستی را به عنوان مهم‌ترین حامی تحقق روبای دیرینه خود می‌بینند.

از نگاه مقام‌های سیاسی اربیل، در موقعیت کنونی رژیم صهیونیستی می‌تواند مهم‌ترین حامی استقلال آن‌ها باشد که به معنای واقعی از تجزیه عراق حمایت کند. حتی بخشی محدود از رهبران سیاسی کردی نیز بر این باور هستند که رژیم صهیونیستی در دو مرحله می‌تواند یاری‌رسان آن‌ها در مسیر تحقق اعلام استقلال باشد. در سطح ابتدایی تل‌آویو نقشی بزرگ را در به رسمیت شناختن استقلال اقلیم کردستان عراق می‌تواند ایفا کند و در سطح دوم، این رژیم می‌تواند حامی استقلال اقلیم در برابر فشارهای خارجی منطقه‌ای ناشی از اعلام استقلال باشد. هر چند باید توجه داشت که چنین تصوراتی تنها بر روی کاغذ مطرح هستند و اساسا در عرصه میدانی چنین حمایتی از اسقلال کردهای عراق از سوی رژیم صهیونیستی، فاقد زمینه‌ها و ابزارهای عینی می‌باشد.

4-2- جذب حمایت آمریکا و اروپا از خود با ابزار نزدیکی به رژیم صهیونیستی

کردهای عراقی به رهبری دو  حزب دموکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان، طی تمامی سال‌های بعد از 1991 که تحت حمایت شورای امنیت سازمان ملل، حکومت خودمختار کردستان عراق را تشکیل داده‌اند، تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در سبد حمایت غرب قرار داده‌اند. کردها در سیاست‌گذاری‌های کلان خود بر این باور هستند که دربچه تقویت جایگاه و حفظ امنیت‌شان از رهگذر غرب عبور خواهد کرد. حتی آن‌ها در مسیر تحقق رویای دیرینه خود یعنی تشکیل دولت مستقل نیز تمامی تمرکز خود را به جلب حمایت آمریکا و کشورهای غربی معطوف کرده‌اند.

در وضعیت بعد از 2003 که رد نتیجه سقوط رژیم بعث، منطقه فدرال اقلیم کردستان عراق به صورت قانونی تشکیل شد، دو حزب اصلی حاکم اقلیم کردستان تلاش کرده‌اند با استفاده از ابزار نزدیکی به رژیم صهیونیستی حمایت غربی‌ها را جلب کنند. در نگاه حاکمان اقلیم کردستان نزدیکی به تل‌آویو می‌تواند ضامنی برای جذب و جلب حمایت لابی‌های صهیونیستی قدرتمند حاضر در آمریکا از خود باشد. در واقع، آن‌ها تلاش دارند که لابی صهیونیستی آیپک را در آمریکا نسبت به جلب حمایت نمایندگان کنگره و دولت آمریکا از اقلیم کردستان عراق مجاب کنند. همچنین، کردها نسبت به این امر نیز خوشبین هستند که حمایت‌های واشنگتن زمینه را جلب حمایت روسیه از اربیل ایجاد کند؛ زیرا نزدیکی امنیتی ویژه‌ایی میان تل‌آویو و مسکو وجود دارد.

4-3- افزایش توانمندی اقتصادی و نظامی

سیاسیون اقلیم کردستان در تمامی سال‌های بعد از 2003 یکی از راهبردهای اصلی خود را بر محور توسعه اقتصادی و فنی متمرکز کرده‌اند. از نگاه آن‌ها توسعه عمرانی، اقتصادی و تجاری اقلیم کردستان که ابزار اصلی آن می‌بایست کشاندن کمپانی‌های بزرگ انرژی، شهرسازی و صنعتی به استان‌های اقلیم است، بزرگ‌ترین نقش را حفظ منطقه فدرال و موجودیت اقلیم‌شان خواهد داشت. بنابراین، اربیل طی دو دهه گذشته، به طور ویژه سیاست اتعقاد قرارداد با شرکت‌های بزرگ تولید، تجاری و صنعتی را در دستور کار قرار داده و همزمان تلاش کرده که سیاست جذب شرمایه‌گذاری خارجی را ایفا کند، تا از حضور دلارهای سرمایه‌گذاری شده به عنوان ضامن حفظ بقای خود بهره بگیرد.

در همین راستا، مقامات سیاسی کردی نیز نیم نگاهی به نقش رژیم صهیونیستی در توسعه بخش اقتصادی و فنی اقلیم کردستان داشته‌اند. از نگاه سیاسیون کرد، رژیم صهیونیستی در ابعاد مختلف کشاورزی، ارتباطات، حمل و نقل، پزشکی، خدمات و... می‌تواند به دولت اربیل یاری برساند. همچنین، دیگر میدواری آن‌ها این است که مناسبات نزدیک با رژیم صهیونیستی زمینه را برای لابی‌گری، لابی‌های یهودی در غرب برای مجاب کردن شرکت‌های بزرگ جهانی برای سرمایه‌گذاری در اقلیم را به همراه داشته باشد.

 

5- ملاحظات و الزامات امنیتی ایران در مقابله با حضور رژیم صهیونیستی در نواحی در اقلیم کردستان عراق

با توجه به سطح همکاری‌های میان رژیم صهیونیستی میان اقلیم کردستان عراق با رژیم صهیوینستی و نیز خواسته‌های هر یک از طرفین برای نزدیکی به یکدیگر، می‌توان مقابله با نفوذ تل‌آویو در اربیل را همچون یک الزام امنیتی کهک برای جمهوری اسلامی ایران دانست. در واقع، تهران برای مقابله با نفوذ امنیتی، نظام، جاسوسی و سیاسی رژیم صهیوینستی در شمال عراق با چند الزام مهم مواجه است  که مهم‌ترین آن‌ها در ادامه مبحث حاضر در پنج محور ارائه می‌شود.

5-1- تهدیدات ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک حضور رژیم صهیونیستی در شمال عراق

بدون تردید، هر گونه حضور و نزدیکی جاسوسان و نیروهای یک دشمن به مرزهای هر بازیگری در نقاط مختلف جهان یک تهدید ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک برای کشور مطبوع محسوب می‌شود. بالطبع طی سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 تا کنون، نزدیک شدن پایگاههای نظامی، اطلاعاتی و گسیل شدن نیروهای جاسوسی رژیم صهیونیستی به نواحی مجاور ایران نیز همچون یک تهدید امنیتی برای تهران تلقی شده است.

با این تفاسیر اکنون افزایش حضور و تقویت نفوذ رژیم صهیونیستی در شمال عراق که در قلمرو نواحی مرزی همجوار به جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، به طور مستقیم تهدیدی ژئوپلیتیکی برای تهران محسوب می‌شود. از یک سو حضور جاسوسان رژیم صهیونیستی در کردستان عراق همواره می‌توان تهدید برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در مرزهای غربی خود باشد و از سوی دیگر، با توجه به حضور گسترده ایرانی‌ها در کردستان عراق، حضور جاسوسان رژیم صهیونیستی می‌تواند همچون تهدیدی برای امنیت شهروندان ایرانی محسوب شود.

5-2- تهدید امنیتی تجزیه عراق

همان‌گونه که در بحث تجزیه عراق به عنوان خواسته مطلوب بخشی از سیاست‌مداران اقلیم و نیز سران رژیم صهیونیستی مورد بررسی قرار گرفت، هر گونه ایجاد تشکیل دولت کردی مستقل می‌تواند تهدیدی بزرگ برای امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب شود. اساسا وجود جمعیتی از کردها در داخل کشور ایران  و نیز تضعیف دولت عراق، بر خلاف خواسته و منافع ایران در سطح منطقه‌ای می‌باشد. توطئه صهیونیست‌ها برای دولت‌های منطقه و چند پاره کردن کشورهای مختلف در غرب آسیا، سیاستی آشکار و عیان است که همه ناظران سیاسی بر آن اتفاق‌نظر دارند.

اساسا رژیم صهیونیستی با توسل به حمایت از تجزیه دولت‌های منطقه تلاش می‌کند زمینه تقویت قدرت را ایجاد و نیز حفظ موجودیت خود را تضمین ببخشد. لذا هر گونه تلاش رژیم صهیونیستی برای تجزیه عراق و ایجاد دولت مستقل کردی بر خلاف خواسته‌ها و نیز قواعد مطلوب جمهوری اسلامی ایران در نظم منطقه‌ای غرب آسیا قابل خوانش می‌باشد.

5-3- برهم خوردن موازنه قوا در منطقه

امروزه علاوه بر رقابت‌ها و چالش‌های دوگانه میان دو کشور به عنوان رقیب در عرصه معادلات سیاسی، یکی از ابعاد مهم در ارتباط با موازنه قوا در سطح کلان منطقه‌ای است. بدین معنا که همواره قدرت‌های منطقه‌ای تلاش دارند از بر هم خوردن موازنه قوا به ضرر خود و به نفع دیگر قدرت‌ها با هر سطح از تنش و مناسبات سیاسی‌ای خودداری کنند. 

با این تفاسیر، اکنون حضور فراگیر رژیم صهیونیستی و اقدامات ویژه این رژیم در اقلیم کردستان، از نگاه استرتژیست‌های ایرانی، می‌تواند تهدیدی جدی برای بر هم خوردن موازنه قوا به ضرر محور مقاومت باشد. اقدامات ویژه رژیم صهیونیستی در مسیر نفوذ اطلاعاتی و گسترش دامنه فعالیت‌های جاسوسی در اقلیم به منظور تهدید امنیت ایران، اساسا رخدادی خواهد بود که مسیر موازنه قوا را به ضرر جمهوری اسلامی ایران و به نفع رژیم صهیونیستی تغییر خواهد داد. بنابر همین ملاحظه می‌توان مطالبه مقابله با پایگاههای جاسوسی رژیم صهیونیستی در شمال عراق را خواسته‌ای برحق و مشروع مورد ارزیابی قرار داد.

4- 5- حمایت مخفی در تقویت تروریسم در عراق و منطقه 

رژیم صهیونیستی طی سال‌های بعد از 2003 نشان داده از هر جریان و گروهی که در مسیر بر هم زدن ثبات و امنیت در منطقه باشد حمایت می‌کند. استراتژیست‌های این رژیم تشدید بی‌ثباتی و اشاعه تهدید تروریسم را اساسا رخدادی مطلوب برای خود می‌دانند؛ زیرا در سطح ابتدای بازیگران رقیب را درگیر مشکلات امنیتی خواهد کرد و این موضوع موجب می‌شود نگاه آن‌ها به سوی مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه فسطینیان معطوف نشود. همچنین، اشاعه ناامنی و تهدید تروریسم علیه رقبای رژیم صهیوینستی به ویژه جمهوری اسلامی ایران به عنوان سیاستی برای تضعیف دشمنان و نیز حفظ موجودیت خود محسوب می‌شود.

با این اوصاف، حضور رژیم صهیونیستی در شمال عراق و توسل این رژیم به حمایت از گروههای تروریستی به ویژه داعش در سال‌های بعد از 2014، به صورت بالفعل و بالقوه تهدیدی بزرگ برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود. در وقع، راهبرد تقویت تروریسم در منطقه غرب آسیا و کشور عراق، اساسا می‌تواند زمینه‌ساز تهدیدات امنیتی در مرزهای غربی برای جمهوری اسلامی ایران باشد. تهران در سال‌های گذشته نشان داده که مهم‌ترین بازیگر در مقابله با تروریسم در منطقه بوده و حفظ ثبات در منطقه را بخشی از مسیر حفظ امنیت خود تلقی می‌کند.

5-5- تقویت امکان اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی در نواحی مرزی و داخل ایران

در سطحی دیگر، به صورت عینی حضور عوامل رژیم صهیونیستی در منطقه کردستان عراق، ابزار لازم را برای امکان انجام اقدامات خرابکارانه نیروهای مزدور این رژیم در مرزهای داخلی ایران را فراهم می‌کند. طی چند دهه گذشته مزدوران رژیم صهیونیستی در اقدامات و تحرکات مختلف، به ترور دانشمندان ایرانی اقدام کرده‌اند. حتی عوامل این رژیم بارها مدعی انجام اقدامات خرابکارانه در تاسیسات و نواحی مختلف ایران شده‌اند ( هر چند که هیچگاه صحت این ادعاها اثبات نشده است). با ابن اوصاف، حضور صهیونیست‌ها در شمال عراق به طور حتم می‌تواند تهدیدی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب شود.

در مجموع، با نظر به ملاحظات مورد اشاره در محورهای تشریح شده می‌توان اظهار داشت که حمله به پایگاههای رژیم صهیونیستی، چه پاسخی مستقل به مناسبات این رژیم با اربیل باشد و چه پاسخی به حملات این رژیم علیه مستشاران ایرانی در سوریه، اقدامی صحیح در مسیر دفاع از منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بوده است. 

 

تگ ها :

اقلیم کردستان عراق ایران رژیم صهیونیستی حمله موشکی به اربیل

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا