الوقت- در حالی که این روزها جنگ در اوکراین به تشدید رویارویی میان روسیه و غرب انجامیده است و حتی تداعیکننده دوران جنگ سرد در سالهای نه چندان دور میباشد، پیشبینی میشود این وضعیت بحرانی تاثیرات مختلفی بر نظم بینالملل برجای بگذارد.
در این میان تلاقی بازگشت رقابت شرق و غرب با دوران پویاییهای در حال ظهور در منطقه آسیای غربی، به عنوان یکی از مناطق حیاتی رقابت قدرتها طی یک سده گذشته، شتاب این تغییرات را به شکل نمایانتری آشکار کرده و بر آن تأثیرگذار نیز بوده است.
یکی از این تغییرات، مشاهده دگردیسی تدریجی در راهبرد سیاست خارجی کشورهای حاشیه خلیج فارس بر اساس تحولات بوجود آمده در نظم منطقهای و بینالمللی میباشد که با وجود تعریف منافع و همکاریهای اقتصادی و سیاسی و نظامی در ائتلاف با غرب، اما رویکرد غیرهمسویی با دیدگاههای غرب در مورد بحران اوکراین اتخاذ کردهاند. اگرچه میتوان این تحول راهبردی را در رفتار کشورهای مختلف عربی ردگیری و مشاهده کرد اما عملکرد متناقض امارات متحده عربی در مورد قطعنامههای ضد روسی در سازمان ملل و شورای امنیت، آنهم در فاصلهای اندک از هم، نمونه بارزی از این تلاش برای انطباقپذیری با پویاییهای سیاسی گذار به نظم بینالمللی جدید میباشد. بر این اساس، امارات در تلاش است تا با توجه به شرایط جدید، سیاستهایش را تغییر دهد و زمینه را برای حفظ منافع امنیتی و اقتصادی و جایگاه منطقهای خود فراهم کند.
سیاست خارجی امارات پیش و پس از 2011
پس از حملات 11 سپتامبر و برای اثبات شراکت راهبردی با غرب، امارات متحده عربی با استراتژی «مبارزه با تروریسم» آمریکا همراه شد و با عجله علیه افراط گرایی و خشونت بیانیه صادر کرد و روابط خود را با دولت طالبان قطع نمود. این ادغام در استراتژی آمریکا در جریان حمله واشنگتن به عراق در سال 2003 و اشغال نظامی این کشور و سرنگونی رژیم بعث بیشتر نیز شد چرا که رژیم بعث عراق از دیدگاه کشورهای شورای همکاری وزنه ایجاد موازنه در برابر جمهوری اسلامی نیز تلقی میشد و لذا همراهی با استراتژی آمریکا در اشغال عراق به معنای اوج ائتلاف با غرب تلقی میشد.
اما نقطه آغاز تحول تدریجی در دیدگاه رهبران امارات نسبت به اتکای صرف به آمریکا و غرب را باید در جریان بروز جنبشهای انقلابی در جهان عرب موسوم به «بهار عربی» یا «بیداری اسلامی»، و مشاهده استراتژی چرخش به شرق از سوی دولت اوباما و نمایان شدن کنار رفتن منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا از کانون توجه راهبرد سیاست خارجی آمریکا و تمرکز بر چین برآورد کرد.
در واقع در حالی که واشنگتن روز به روز تمایل کمتری برای درگیر شدن نظامی در بحرانهای منطقه دارد و به دنبال سپردن مسئولیتهای امنیتی خود به متحدان منطقهای میباشد، به عنوان مثال از طریق ائتلافسازیهایی چون واداشتن کشورهای عربی به انجام عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی؛ تهدیداندیشی از تقویت اخوان المسلمین در جغرافیای عربی در سالهای پس از 2011، باعث شد تا ابوظبی با ارزیابی مجدد سیاست خارجی خود شروع به ترسیم مجدد نقشه اتحادهای خود کند. در این دوران اماراتیها راهبرد مشارکت نظامی فعال در پروندههای رقابتهای منطقهای و توسعه جای پای نفوذ در منطقه، همانند مشارکت در ائتلاف نظامی تجاوز به یمن و یا حضور نظامی در لیبی را اتخاذ کردند.
اما شاید حادثه بزرگی که این روند را شتاب بخشیده است مشاهده خروج نظامی فضاحتبار آمریکا از افغانستان بود که کشورهای حاشیه خلیج فارس را نسبت به اینده اتکا نظامی و سیاسی به واشنگتن و غرب دچار تردید اساسی کرد.
اگرچه امارات در سال 2019، به ائتلاف بین المللی برای امنیت و حفاظت از ناوبری دریایی به رهبری ایالات متحده پیوست اما انعقاد پیمان استراتژیک با چین در همین سال و سپس گرایش به عملگرایی در روابط با ایران به عنوان بزرگترین شریک اقتصادی این کشور در خلیج فارس و همچنین تنشزدایی با نظام سیاسی سوریه نشان داد که ابوظبی منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود را در اولویت قرار داده است. امارات همچنین بر وضعیت تنشی که مشخصه روابط بین این کشور و آنکارا بود غلبه کرده است و دو پایتخت شاهد دیدارهای متقابل در بالاترین سطح بوده اند که آخرین آن سفر رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه به ابوظبی بود.
امارات متحده عربی با معکوس کردن سیاست غربمحوری خود، ضمن حرکت به سمت تفاهم با طرفهای ذینفع در بحران سوریه و لیبی، از تحقق جاهطلبیهای اقتصادی خود اطمینان حاصل میکند. در رابطه با ایران، ابوظبی در صورت لغو تحریم ها علیه ایران به دستاوردهای اقتصادی مهمی دست خواهد یافت، زیرا این امر ایران را به دروازهای غربی برای ورود به بازار جهانی تبدیل خواهد کرد. بهبود روابط با ترکیه نیز منافع تجاری و اقتصادی گسترده ابوظبی را تضمین میکند.
بحران اوکراین و خلأ افق راهبردی در سیاست خارجی امارات
رویکرد توازن بخشیدن به روابط میان غرب و شرق نیز مشاهده میشود که نمود بارز آن حفظ بیطرفی در سیاست خارجی مهم ترین کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، امارات و مصر در مورد بحران اوکراین بوده است.
اولاً روسیه و چین برخلاف غربیها مواضع کمتر مداخلهآمیزی در امورات داخلی کشورهای متحد بویژه در موضوع حقوق بشر داشتهاند و این در حالی است که در بسیاری از اوقات رفع نیازمندیهای نظامی و حکسب حمایتهای سیاسی برای کشورهای عربی متحد غرب تحت تأثیر مولفه سیاستهای داخلی آمریکا قرار میگیرد. موضوعی که با مشاهده افزایش سهم روسیه در تجارت تسلیحات غرب آسیا و شمال آفریقا در سالهای اخیر نمایانگر گرایش کشورهای عربی به سمت تقویت مناسبات با شرق میباشد. در سالهای 2014 تا 2018، صادرات تسلیحات روسیه به غرب آسیا و شمال آفریقا در مقایسه با سالهای 2009 تا 2013، 16 درصد افزایش یافت و سال گذشته، پس از تعلیق خرید جنگندههای اف-35 از آمریکا توسط امارات، روسیه به امارات پیشنهاد تولید مشترک جنگندههای رادارگریز سوخو 57 را داد.
اما در سنجش نتایج این رویکرد کشورهای عربی همانند امارات، باید گفت که اجرای این راهبرد عاری از نقص و بیچالش نیز نبوده است و تداوم خلأهای امنیتی و نبود اجماع نظر در میان کشورهای عربی در مورد موضوعات بینالمللی موجب میشود تا این کشورها در وضعیت کنونی دچار نوعی سرگشتگی راهبردی در سیاست خارجی و تنظیم روابط با غرب و شرق باشند که نمود عینی آن را میتوان در عملکرد تناقضآمیز امارات درباره قطعنامههای ضدروسی روزهای اخیر در سازمان ملل و شورای امنیت مشاهده کرد.