الوقت- قدرتهای غربی و ابزارهای رسانهای آنها همواره به دنبال گسترش اسلام هراسی و اسلام ستیزی بوده تا بدین طریق ضمن تخریب چهره اسلام و مسلمانان از زیر بار چالشهای فعلی خارج شوند. این در حالی است كه اسلام در طول تاریخ، همواره همه ابنای بشر را به برادری و صلح دعوت كرده است. گفتمان انقلاب اسلامی، که به نوعی تداوم حرکت انبیا و متصل به تعالیم آسمانی است، از ریشه و اساس با گفتمانهای رقیب خود، مانند سوسیالیسم، کاپیتالیسم و صهیونیسم، تفاوت دارد. دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی در شعارهایی نهفته است که مردم در رفراندوم تاسوعا و عاشورای سال 1357 مطرح کردند. مردم در آن زمان خواستار بازگشت به اسلام و حاکمیت مردم بودند؛ به عبارت دیگر مسئلة استقلال، آزادی و جمهوریت را مطرح میکردند که بزرگان انقلاب هم تبلور این خواسته را براساس این آیة شریفه ذکر میکردند که «ان الله لا یغیر ما بقـوم حتییغیروا ما بانفسهم».
شاخصه اصلی گفتمان انقلاب اسلامی برآمده از رهنمودهای امام خمینی را باید در پذیرش حکومت اسلامی والایی دانست که همه جهتگیریهای فکری و ذهنی و کنشها و رفتارهای فردی و اجتماعی معطوف به یک هدف والا و مقدس (و نه مادیگرایانه و قدرتمحور) یعنی حکومت اسلامی است. آرای سیاسی حضرت امام خمینی حتی در عرصههای بینالمللی نیز تأثیرات عمیقی دربرداشته باشد و این متأثر از شعار محوری نهضت اسلامی ایران یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود. به گونهای که این ابعاد سهگانه، چه در سطوح فردی یا جمعی، در لایههای فروملی، فراملی مطرح گردید و این گفتمان همانند جریان آزاد سیالات بر اساس این قاعده که اندیشه مرز نمیشناسد وارد عرصه روابط بینالملل و معادلات قدرت جهانی گردید. از همین رو دال مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی، اسلام است. دالهای شناور دیگر نیز حول دال مركزی مفصلبندی شدهاند،كه بر اساس سخنان مقام معظم رهبری، عبارتاند از: علم، عدالت، آزادی، اصلاحات کارآمد، استقلال، امنیت و توسعة کشور .
با توجه به این گفتمان و با در نظر داشتن این واقعیت كه رویارویی اسلام و غرب پدیده جدیدی نیست و ریشههای تاریخی دارد؛ پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و احیای مجدد ارزشهای اسلامی و بازیابی مجدد هویت اسلامی مجدداً موج هراس از اسلام و مسلمانان را در دل غرب زنده کرده و رویارویی اسلام و غرب ابعاد جدیدی یافت. از این رو کشورهای غربی با ابزارها و مکانیزمهای سخت و نرم قدرت در پی خاموش نمودن شعلههای اسلام در منطقه و جهان بر آمدند و جنگهای گوناگونی به راه انداختند. به عبارت دیگر پس از فروپاشی شوروی سابق، غربیها در پی غیریتسازیهای جدیدی برای توجیه رفتارها و کنشهای توسعهطلبانه خود برآمدند. به عبارتی یافتن تهدید جدید میتوانست موجب بازسازی هویت انسان غربی شود، از این رو این مهم تبدیل به یکی از دغدغههای اصلی نظریهپردازان و حاکمان مغرب زمین شد. لذا نظریههایی همچون «برخورد تمدنها» و «پایان تاریخ» و... مطرح و در پی ساختن نظم نوین جهانی برآمدند. واقعه 11 سپتامبر هم به این مسأله شدت بخشید و مسأله تروریسم اسلامی را مطرح و از اسلام به عنوان خطر سبز یاد کردند. در نتیجه جوامع غربی حول محور مقابله با این تهدید شروع به غیریتسازی با اسلام نمودند. بنابراین خطر اسلام و ارزشهای اسلامی و مسلمانان به عنوان اصلیترین تهدید برای امنیت ملی، فرهنگ و تمدن غربی محسوب شده و به کمک ابزارها و تکنولوژیهای رسانهای پیشرفته افکار عمومی غرب، تهدید اسلام را جایگزین خطر کمونیسم و شوروی نمودند. بر این مبنا با فروپاشی شوروی و تغییر ساختار نظام بینالملل، سخن از جنگ سرد دیگری به میان آمد که این بار نه تنها در ساحت قدرت سخت بلکه در ساحت قدرت نرم و بر پایه تجدید هویتهای منطقهای که بر قوم و مذهب تأکید دارند استوار شده و عمدتاً غیریتسازیهای فرهنگی و تمدنی معیار اصلی دستهبندیها و یارگیریها در سطح بینالمللی است .
در همین راستا دولتها، سیاستمداران و دستگاههای تبلیغاتی غربی، برای دستیابی به اهداف خود از ابزارها و شیوههای متنوع تبلیغی، بهره میگیرند. مطالعات متعدد نشان داده است که وقوع برخی حوادث مرتبط با مسلمانان، موجب افزایش سطح اقدامات غیر واقعگرایانه میشود.اسلام در بیشتر رسانههای تبلیغاتی غرب، «خطری بزرگ برای تمدن غربی» به حساب میآید و مسلمانان نیز عموماً گروههای خشونتطلب و تندرو که جهاد را پیشه خود قرار داده و به چند همسری (تعدد زوجات) اعتقاد دارند و مخالف سکولاریسم و آمیختگی با دیگر مردم هستند، شناخته شدهاند. ارائه چنین تصویری از دنیای اسلام زمینهساز نوعی اسلام هراسی و اسلام ستیزی و به دنبال آن اقدامات مقابلهجویانه با اسلام و مسلمانان شده است. موج جدید اسلام ستیزی پس از حادثه 11 سپتامبر با انجام عملیات تروریستی در دفتر مجله شارلی ابدو در پاریس کلید خورد. در جریان سه روز اقدامات خشونت بار که با حمله افراد مسلح به دفتر نشریه شارلی ابدو در پاریس صورت گرفت ١٧ نفر کشته شده که شماری از کشته شدگان کاریکاتوریستها و اعضای تحریریه این نشریه بودند. به دنبال حادثه فوق این نشریه فرانسوی اقدام به انتشار توهین آمیز کاریکاتور پیامبر اسلام (ص) در صفحه اول آن و با تیتر « من شارلی هستم» نمود که در سه میلیون نسخه به روزنامه فروشیهای فرانسه راه یافت. این اقدام تحریک آمیز خشم مسلمانان جهان را برانگیخت و به تظاهرات های گسترده ای در سراسر کشورهای اسلامی منجر شد. این مساله سبب شد تا غرب و رهبران آن که پس از حادثه تروریستی شارلی ابدو با شرکت در راهپیمایی نمادین اتحاد در پاریس، آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات گروه های افراطی اسلامگرا اعلام کرده درصدد تشدید اقدامات امنیتی خود علیه گروه ها و شخصیت های فعال اسلامی برآید. سیر تحولات مشکوکی که از پیش از حادثه شارلی ابدو آغاز شد و تا به امروز در قالب برگزاری نشست های ضد تروریستی در اروپا و اعزام هواپیماها و ناوهای جنگی به خاورمیانه به بهانه مقابله با افراط گرایی ادامه داشته، مصادیق بارز اسلام ستیزی است که هر از چندگاهی برای مقابله با دین اسلام توسط عوامل صهیونیستی و حامیان آن در جهان به وقوع میپیوندد. بر همین مبنا اسلام هراسی به طور عام و ایران هراسی به طور خاص جزء اهداف استراتژیک غرب بوده که به منظور دستیابی به آن از تاکتیک ها و ابزارهای مختلف سخت و نرم بهره می گیرند. در واقع غرب اهداف بسیاری را از پروژه اسلام هراسی و ایران هراسی در سطوح مختلف اعم از جامعه داخلی و جهانی دنبال می کند که می توان به مقولاتی همچون القاء یاس وناامیدی در داخل، عدم اعتماد به آینده ای درخشان و مهم تر از همه تخریب خودباوری و تضعیف روحیه و اراده ملی اشاره نمود. در حوزه بین المللی و منطقه ای نیز پیگیری اهدافی همچون گمراه سازی اذهان جامعه جهانی، تروریسم نمایی و هراس پروری از روند پیشرفت و خوداتکایی ملت ایران قابل اشاره می باشد. روند مورد اشاره اکنون به مدد ابزارهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی غرب با سرعت، شدت و گستره بیشتری دنبال می شود.
جواد مددی