الوقت- اتحادیه اروپا در قبال روسیه سیاست تهاجمی اتخاذ کرده است و آمریکا میخواهد زیرپای روسیه را خالی کند. بحران اوکراین را باید احیاگر عصر جنگ سرد لقب داد. کاهش قیمت نفت و تحریمهای غرب چارهای برای روسیه جز اتخاذ سیاستهای تهاجمی در قبال این بلوک باقی نگذاشته است. در چنین شرایطی روسیه بیمیل نیست که روابط تاریخیاش را با اروپا قطع کند و به جای آن هویت اوراسیایی کسب کند.
پوتین در دسامبر 2014 دو سخنرانی به فاصله دو هفته در جمع اعضای دوما و در جمع 1200 نفر از اصحاب رسانه انجام داد. وی در این سخنرانیها به سیاست خارجی روسیه و مزیتهای تاریخی کشورش برگفته از "روم سوم" و نقش " برادر بزرگتر" نسبت به اسلاوهای شرقی به ویژه زمانیکه جزو شوری سابق و قبل از آن جزو امپراتوری رومانف بودند، اشاره کرد. اگرچه پوتین در دو سخنرانی یادشده در استفاده از عبارت روم سوم یا برادر بزرگتر اجتناب کرد، لکن این سخنرانیها به خوبی نشان داد که روسیه در دوره جدید اهداف بزرگی دارد .
پوتین در سخنرانیهای یادشده در خصوص شبه جزیره کریمه به ریشه مسیحیت در روس کیف اشاره نکرد، اما تایید کرد که این منطقه برای روسیه از زمان روس کیف و قبل از تقسیم آن به روسیه، اوکراین و بلاروس مقدس باقی ماندهاست .
پوتین میگوید آمریکا خود را تنها ابرقدرت جهان میداند و موازنه قوای موجود میان کرملین و واشنگتن را نادیده گرفته و با برقراری سیستم ضدموشکی درصدد توسعه دسترسی ناتو به سمت شرق است. پوتین همچنین اعتقاد دارد که آمریکا درصدد اجرای "سناریوی یوگسلاوی" برای مسکو است و روسیه هرگز چنین اجازهای را به آمریکا نخواهد داد. از این رو اوکراین یک دستاویز است و نه یک هدف .
پوتین اعتقاد دارد که جمهوریهای شوروی سابق که در سال 1991 مستقل شدند، واحدهایی با حاکمیت واقعی نیستند، بلکه تحتالحمایههای روسیه هستند. جمهوریهایی همچون اوکراین و گرجستان که از مسیر درست منحرف شدهاند، باید به آغوش روسیه بهعنوان برادر بزرگتر برگردند. به باور پوتین فروپاشی شوروی سابق بزرگترین تراژدی زمان ما بود و روند طبیعی پایان یک امپراتوری را طی نکرد. مقامات کرملین اعتقاد دارند که روسیه فقط بدنبال دفاع از خود در مقابل تهاجم غرب است.
جنگ تبلیغاتی
روسیه و غرب در خصوص بحران اوکراین دلایل و استدلالهای خاص خود را مطرح میکنند. روسیه الحاق شبه جزیره کریمه و بحران اوکراین را چنین تحلیل میکند :
1. روسیه متجاوز نیست و تنها از خودش در برابر تهاجم غرب دفاع میکند. گواه این امر بودجه نظامی 10 برابری آمریکا نسبت به بودجه نظامی روسیه است. به علاوه، از سال 1991 آمریکا در افغانستان، عراق، سومالی، لیبی و صربستان مداخله نظامی کردهاست، در حالیکه روسیه چنین سابقهای ندارد. پایگاههای نظامی آمریکا روسیه را به محاصره در آورده و ناتو به طور بیوقفه به سمت شرق میل میکند.
2. حوادث اوکراین با سرنگونی ویکتور یانوکویچ در جریان یک توطئه و براندازی توسط قدرتهای غربی آغاز شد. مردم دونتسک برای مقابله با طرح و برنامههای براندازانه و سهیم شدن در سرنوشت سیاسی خود، دست به سلاح بردند.
3. شبه جزیره کریمه در سال 1954 توسط نیکیتا خروشچف رهبری شوروی سابق بهعنوان یک هدیه به اوکراین واگذار شد. تلاش مسکو برای بازپسگیری کریمه اقدامی جهت اصلاح یک حرکت تاریخی ناعادلانه بود.
اگرچه اوباما روسیه را یک قدرت منطقهای خطاب میکند، اما روسیه همچنان یک قدرت بزرگ است. اظهارات مقامات کرملین و پوتین نشان میدهد که روسیه در برابر هرگونه تحریم غرب مقاومت کرده و پیروز از آن خارج خواهد شد و غرب نیز توان مقابله نظامی با مسکو را ندارد. روسیه در یک تقابل هستهای، توان برابر با آمریکا دارد.
چالشهای پوتین
مسکو در جریان بازیهای المپیک زمستانی 2014 در سوچی(روسیه)، سرمایهگذاری زیادی انجام داد تا ریشهها و سنن اروپایی خود را به جهان به ویژه به غرب معرفی کند. اما بلافاصله پس از المپیک زمستانی 2014 در سوچی که 50 میلیارد دلار سرمایهگذاری انجام شد، روسیه ناچار شد تا به اقدامات تهاجمی اروپا و آمریکا در اوکراین پاسخ دهد و از ارزشهای غربی و اروپایی فاصله گرفته و به سمت هویت اوراسیایی حرکت کند.
تلاش پوتین برای فاصله گرفته از سنت غربی یک انقلاب فرهنگی تفسیر میشود. از دید پوتین، ناتو و اتحادیه اروپا تهدید اصلی علیه روسیه قلمداد میشوند. اقدامات روسیه در پاسخ به سیاست تهاجمی ناتو، اتحادیه اروپا و آمریکا در اوکراین تلاشی برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به دامن کشورهای غربی به شمار میرود .
در چنین شرایطی غرب چه باید بکند؟ نشستها و ملاقاتهای ادواری رؤسای جمهور دو کشور (اوباما و پوتین) اثربخشی اندکی دارد، چراکه این دو علاقهای به دیدار با یکدیگر ندارند و اشارات روسای جمهور دو کشور در آخرین ملاقات به خوبی نشان داد که مایل به دیدار با هم نیستند. از این رو مذاکرات باید در سطح وزیران خارجه دو کشور پی گرفته شود. مواضع دو کشور فاصله زیادی از یکدیگر دارد. پوتین تاکید دارد که غرب آشکارا حوزه نفوذ روسیه بهعنوان قدرت بزرگ را بپذیرد و حق حاکمیت کامل همه کشورها را شناسایی کند. آخرین پیشنهاد صلح روسیه برای حل مسئله اوکراین برگرفته از چنین نگاهی است. بهعبارت دیگر اوکراین در حوزه نفوذ روسیه قرار دارد و هرگونه حل و فصل بحران اوکراین باید در چنین قالبی یعنی عدم همبستگی اوکراین با اتحادیه اروپا و عدم عضویت در ناتو صورت گیرد.
زمانیکه دو دیدگاه جهانی با یکدیگر برخورد دارد و اختلافات میان آنها قابل رفع نیست، چه باید کرد؟ آیا باید براساس واقعیتهای موجود و صرفنظر از نظرات متناقض مذاکره کرد؟ هیچیک از طرفین (آمریکا و روسیه) به یکدیگر اعتماد ندارند. غرب مطمئن نیست که روسیه به حفظ اوکراین بهعنوان یک کشور خنثی و الحاق کریمه بسنده خواهد کرد و این امر ممکن است مسکو را به پیشروی به سمت لتونی و استونی ترغیب کند. آمریکا در قبال پیشروی مسکو سکوت نخواهد کرد و امنیت اروپا برای واشنگتن حایز اهمیت بسیار است. البته آمریکا سخت درگیر تحولات افراطگرایان اسلامی است و از طرف دیگر با کره شمالی و گسترش احساسات ضدآمریکایی در اقصی نقاط جهان حتی در کشورهای دوست مواجه است. از اینرو بخشی از ظرفیت و پتانسیل آمریکا باید به رفع مشکلات مذکور اختصاص داده شود.
تحریمهای غرب فشار زیادی بر اقتصاد روسیه وارد و این کشور را منزوی کرده است. البته انزوای بلندمدت روسیه یک راه حل نیست. روسیه نه یک قدرت منطقهای بلکه یک قدرت جهانی است و انزوای این کشور نه تنها عملی نیست بلکه پیامدهای منفی خواهد داشت.
آنچه که غرب باید انجام دهد این است که جلوی خسارت بیشتر را بگیرد و از متحدان خود حفاظت کند و مانع از تشدید جنگ سرد شود.
مجله منافع سیاست خارجی آمریکا