الوقت- در پهنه گسترده روابط بین الملل، آنچه حرف اول را می زند و ملاک و معیار می باشد منافع ملی کشورهاست و همین موضوع است که موجبات اقدامات گوناگونی از جنگ و راهکار نظامی گرفته تا همکاری و تعریف منافع مشترک را رقم می زند. منافع ملی و دستیابی کم هزینه تر به آن، باعث می شود تا کشورها از تمامی ابزارها و راهکارهای خود بهره گیرند تا آن را تامین نمایند و همین است که «وندی شرمن»معاون وزیر خارجه آمریکا در جلسه کمیته روابط خارجی سنا می گوید: "به هیچکدام از افرادی که بر سر میز مذاکره با من حاضر می شوند اعتمادی ندارم زیرا در "DNA " تمامی آنها، فریب وجود دارد." جمله شرمن حاکی از تلاش نمایندگان کشورها برای بهره گیری از تمامی راهکارها در زمینه تامین بیشترین دستاوردها از میز مذاکره می باشد.
یکی از ابزارهای مهم در روابط بین الملل برای تامین منافع ملی، بهره گیری از ابزار دیپلماسی می باشد و برگزیدن این راهکار نیز با محاسبه سود و زیان طرفین خواهد بود به این صورت که تا چشم انداز منفعت برای استفاده از راهکار دیپلماسی و میز مذاکره متصور نشود از آن استفاده نخواهد شد. در طی سالهای اخیر و بر سر پرونده هسته ای ایران که اکنون سیزدهمین سال گشوده شدنش را نظاره گر هستیم مذاکرات گسترده ای میان جمهوری اسلامی ایران و گروه پنج به علاوه یک صورت گرفته است که از حدود دو سال قبل به این سو با ارتقای گفتگوها به سطح وزیران خارجه و به تبع آن، مذاکرات وزرای خارجه ایران و ایالات متحده که پس از انقلاب اسلامی بی سابقه بود وارد فاز جدید و گسترده ای شد. مسلما منفعت طرفین ایجاب نموده است که وارد چنین مذاکراتی شوند و اگر راهکار بهتری برای حل این موضوع وجود داشت مورد استفاده قرار می گرفت. در این میان، طرف امریکایی می کوشد چنین وانمود کند که شرایط، وضعیت، احتیاج و خواست ایران بود که بهره گیری از ابزار دیپلماسی را فراهم نمود.اما حقیقت موضوع آنست که اگر منافع آمریکایی ها در مذاکرات دنبال نمی شد به هیچ وجه، وارد چنین پروسه ای نمی شدند. در بخش اول این نوشتار به بررسی شواهد نمایانگر اشتیاق دولت اوباما به توافق هسته ای با ایران پرداخته شد. در بخش پایانی مطلب حاضر، نگارنده می کوشد دلایل احتیاج دولت اوباما به توافق هسته ای با ایران را ذکر نماید.
1- حل معضلی بین المللی پس از دوازده سال
یکی از معضلات خود ساخته بین المللی در طی حدود دوازده سال اخیر، مناقشه بر سر پرونده هسته ای ایران بوده است.معضلی که با ادعای تولید سلاح هسته ای توسط گروهکی مسلح از مخالفان نظام ایران در سال 2002 آغاز گردید و مراحل مختلفی را طی نمود.از مذاکره گرفته تا مقابله؛ از وعده و وعید تا تهدید و تحریم؛ و از مذاکره برای مذاکره تا مذاکره برای راه حل. اما آنچه مشاهده می شود حل نشدن موضوع و دامنه دار شدن آن می باشد. اوباما و دولت مطبوعش، تلاش دارند افتخار حل معضلی بین المللی که دولت ها و فرصت های فراوانی را در طی سالها به خود مشغول داشته است را به نام خود ثبت نمایند و تاریخ ساز شوند. معضلی بحران گونه به زعم طرف غربی که شش قطعنامه شورای امنیت؛ آن هم در ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل را به همراه دارد، معضلی که ایران را تهدید برای امنیت جهانی، متصور شده است و تحریم های فلج کننده ای را در قبال ایران به تصویب رسانده است و ابزار بعدی برای حل این بحران را گزینه نظامی در نظر گرفته است. اوباما احتیاج دارد به توافقی که از آن به نحوی بهره گیرد که دنیا را به اقناع مد نظر خود برساند و آن اقناع، این است که معضلی بین المللی با ابتکار دولت من و با کمترین هزینه حل گردید و کشوری که تهدید برای امنیت جهانی بود بدینوسیله مهار شد و امنیت و ثبات بیشتری بر جهان حاکم شد.
2- اولویت آمریکا برای حضور در خاور دور
دولت آمریکا در ابتدای سال 2011 میلادی اقدام به انتشار بخش هایی از بازبینی جدید خود در سند راهبرد دفاعی ایالات متحده برای قرن 21 نمود. از مهمترین مطالب مطروحه در راهبرد مذکور،تاکید بر انتقال تمرکز و توجه دولت ایالات متحده از خاورمیانه و خلیج فارس به خاور دور و شرق آسیا و با هدف مهار توان رو به رشد چین در حوزه های نظامی و اقتصادی بود. این سند، سقف زمانی 5 سال را برای این انتقال تمرکز مورد تاکید قرار داده است. سفر باراک اوباما در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خود به شرق آسیا را می توان اقدامی عملی دانست که نشان می دهد سیاست انتقال تمرکز به شرق آسیا -که هدف عمده آن مهار چین می باشد- در دولت آمریکا آغاز گردیده است. منطقه خاورمیانه از قدیم الایام به دلیل دو موضوع، مورد توجه آمریکا بوده است که به نظر می رسد آن دو در حال کمرنگ شدن هستند.موضوع اول، بحث انرژی منطقه خاورمیانه به عنوان رگ حیاتی انرژی جهان و اهمیت تولید و انتقال آن می باشد که عملا از اهمیت آن برای ایالات متحده کاسته شده است. ارزیابی های آژانس بین المللی انرژی نمایانگر آن است که تولید نفت آمریکا تا سال 2020 از عربستان سعودی و روسیه بیشتر می شود و عملا این کشور را به بزرگترین تولید کننده نفت جهان تبدیل خواهد کرد . همچنین در مورد گاز نیز ارزیابی های آژانس انرژی، از قطع نیاز آمریکا از گاز خلیج فارس تا سال 2016خبر می دهد و در نتیجه بی نیازی آمریکا به خلیج فارس در موضوع انرژی. موضوع دوم، امنیت اسرائیل است که دولت آمریکا همچنان خود را موظف به تامین آن می داند ولی با توجه به این واقعیت که در سالهای اخیر و طی جنگ های اسرائیل، هیچ دولتی در مقابل این رژیم به نبرد نظامی نپرداخته است و تنها گروههایی مانند حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی به مقابله پرداخته اند آمریکا به این نتیجه رسیده است که اولا سیاست مهار اعراب و دول مطبوع آنها نتیجه داده است و آنها اقدامی بر علیه اسرائیل نخواهند کرد.ثانیا با تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی – اسرائیلی در این اراضی، می توان از حجم اقدامات نظامی گروههای مسلح نیز کاست. لذا با وجود مخالفت سرسختانه مقامات اسرائیلی و شکست مذاکرات صلح، دولت اوباما همچنان مترصد انجام چنین اقدامی می باشد. البته فرضیه کم شدن اهمیت اسرائیل برای آمریکا نیز مطرح می شود که شرح و بسط آن، جایگاه دیگری را می طلبد. با توجه به مطالب ذکر شده، سیاست کلان آمریکا، شیفت به سمت شرق دور است و لذا تلاش دولت اوباما، بر حل معضلاتی است که دامنگیر سیاست خارجی این کشور در منطقه خاور میانه می باشد.از جمله معضلات بین المللی موجود، پرونده هسته ای ایران و مناقشه بر سر آن می باشد. دولت اوباما می کوشد ضمن یافتن راه حلی مناسب برای حل و فصل این موضوع؛ قبل از اتمام فرصت پنج ساله معین شده، ضمن فراغت از این موضوع فرسایشی برای سیاست خارجه خود، در مسیر سیاست جدید حرکت نماید. از جمله دلایل نزدیکی دولت های عرب منطقه با اسرائیل علیه ایران را نیز می توان ناشی از همین سیاست ایالات متحده دانست.
3- پیگیری اهداف اوباما در سیاست خارجه
در حدود پنج ماه قبل از انتخابات 2012 آمریکا، "جوزف نای" نویسنده و استاد برجسته دانشگاه "هاروارد" در مقالهای تحت عنوان "اصول سیاست خارجی اوباما " به اهداف پیگیری شده و یا در حال پیگیری اوباما در سیاست خارجی اشاره نمود. وی در بخشی از مطلب خود، به دیدگاههای اوباما اینگونه اشاره می کند:"اوباما یک دید فعالانه نسبت به نقش خود در تاریخ داشته است، دیدگاهی به منظور بازسازی تصویر آمریکا در جهان به ویژه در جهان اسلام، خاتمه دادن به حضور آمریکا در دو جنگ عراق و افغانستان، پیشنهاد مذاکره با ایران ، ازسرگیری روابط با روسیه به عنوان گامی در جهت کنترل تسلیحات هستهای در جهان، گسترش روابط و همکاریها با چین در زمینه مسائل منطقه و جهان و برقراری صلح در خاورمیانه." با توجه به اقداماتی که اوباما در سال های اخیر انجام داده است می توان موفقیت یا عدم موفقیت دولت او را در پیگیری اهدافش تا حدودی مورد بررسی قرار داد.موفقیت در مواردی از قبیل تلاش برای خروج سربازان آمریکا از افغانستان و عراق و به ویژه خروج آنها از عراق، پیشنهاد مذاکره با ایران و پذیرفتن آن توسط این کشور-که در بخش اول مطلب حاضر، به آن پرداخته شد- و گسترش همکاری های سیاسی و اقتصادی با چین(در عین تلاش برای مهار این کشور).عدم موفقیت در مواردی همچون بن بست در گسترش روابط با روسیه-که البته اقدامات مناسبی در جریان بود اما بحران اوکراین، مانع بزرگی در این مسیر شد-، شکست مذاکرات صلح میان فلسطینی ها و اسرائیل و لذا عدم حصول نتیجه برای تشکیل دو دولت. با توجه به مطلب جوزف نای، شاید بتوان اقدام دولت اوباما در برقراری روابط مجدد با کوبا را پس از سه دهه قطع روابط و همچنین تلاش برای حل موضوع هسته ای ایران و رسیدن به توافق در این موضوع غیر ضرور بین المللی را اقدامی برای پیگیری سیاست اوباما مبنی بر بازسازی تصویر آمریکا در جهان برشمرد.
ادامه دارد...
محمد مهدی تولایی