به دلیل اینکه هسته ای شدن عربستان (به صورت امکان غنی سازی) به هم خوردن موازنه و از دست دادن انحصار هسته ای تل آویو را در پی دارد، و از طرف دیگر با هسته ای شدن عربستان این رژیم دیر یا زود باید منتظر رقابت مصر و ترکیه برای دستیابی به راکتورهای هسته ای نیز باشد، بنابراین تل آویو نمیتواند در این زمینه ریسک کند.
الوقت- چندی است که عربستان و آمریکا مذاکرات جدی ای را برای توافق ساخت راکتور هسته ای در عربستان انجام میدهند. عربستان برنامه بلندپروازانه ای برای ساخت 16 راکتور هستهای تا سال ۲۰۳۰ با هزینه صد میلیارد دلار در دستور کار خود قرار داده است. براساس مذاکرات انجام شده بین ترامپ و عربستان، قرار است "ریک پری" وزیر انرژی آمریکا در راس هیاتی برای مذاکره با سعودیها به لندن سفر کند. نتانیاهو ابتدا پشت درهای بسته اما اکنون رسماً و مستقیما مخالفت خود را با هر گونه مذاکره با عربستان برای ساخت راکتور هسته ای اعلام کرد و پس از ابراز نگرانی عمیق از آمریکا خواست که به این مذاکرات پایان دهد. اما ترامپ به این درخواست پاسخ منفی داده و امکان روی آوردن سعودیها به روسیه و چین برای انعقاد این قرارداد را مطرح کرده است. ترامپ از پاسخ بیشتر سر باز زده است و هر دو طرف خواستار گفتگوهای بیشتر بین اسرائیل وآمریکا در این زمینه هستند.
برنامه بسیار وسیع هسته ای عربستان در مراحل اولیه خود است و این کشور توافقنامه خرید ۱۶ رآکتور اتمی تا سال ۲۰۳۰ را در سال ۲۰۱۲ با چین امضاء کرده است. ریاض اعلام کرده است که برای توسعه اقتصادی خود و یافتن جایگزین برای منابع نفتی، نیاز به نیروگاههای برق هسته ای دارد. اما تقریبا میان تمامی تحلیلگران اجماع وجود دارد که عربستان به دنبال فناوری صلح آمیز هسته ای نیست. عربستان در مذاکرات قبلی از امضای هر گونه قراردادی که این کشور را از حق غنی سازی محروم کند امتناع میکرد با وجودی که حداقل در ابتدای امر پیش نیاز داخلی و علمی برای غنی سازی نداشته است. بر این اساس اکنون این پرسش مطرح است که آیا ترامپ با علم به هدف نهایی نظام سعودی از هسته ای شدن، ریاض را در رسیدن به این مهم یاری خواهد کرد یا خیر؟
روابط عربستان و آمریکا در دوره ترامپ بویژه در پی باج بزرگ قراردادهای نظامی و اقتصادی ریاض به کاخ سفید بسیار گرمتر از دوره اوباما پیش میرود. عربستان به طور سنتی از متحدان مهم آمریکا در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه محسوب میشود و به همین دلیل غرب و بویژه ایالات متحده همواره در رفع نیازها و درخواستهای نظامی، امنیتی و تکنولوژیک ریاض اهتمام لازم را داشته اند. با این وجود شاهزاده جوان سعودی به خوبی بر این واقعیت واقف است که عنصر اتحاد استراتژیک نظام سعودی و غرب به تنهایی قادر به تحقق جلب رضایت واشنگتن برای همسویی تمامعیار با اغراض بلندپروازنه هستهای این کشور نخواهد بود. بر این اساس ریاض امتیازات بیشتری چون احیای شرکتهای ورشکسته هسته ای آمریکا و اشتغالزایی ده ساله در این کشور و دیگری امتیاز عادی سازی روابط با اسراییل و موافقت با معامله قرن مد نظر ترامپ که پایان طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی خواهد بود را برای عرضه دارد. علاوه بر این امتیازات، بن سلمان با توجه به رویکرد تجارتگونه ترامپ به موضوعات بینالمللی تمهیداتی نیز برای فشار و ترغیب آمریکا پیش گرفته است که از جمله میتوان به مذاکره با شرکتهای روسی و چینی برای انتقال فناوری هسته ای به این کشور و همچنین انجام اصلاحات اجتماعی مورد نظر غرب به منظور ارائه چهرهای نو و معقولانه از خود اشاره کرد. مجموع این عوامل مهمترین زمینههای موافقت ترامپ با درخواست هستهای شدن عربستان به صورت دستیابی به فناوری چرخه سوخت هستهای میباشد.
اما از سوی دیگر موانع و چالشهای پیشروی این همکاری کم نیستند.
اولاً تلاش ریاض برای برانگیختن حس رقابت ترامپ از طریق دعوت از شرکتهای روسی و انگلیسی چندان میسر نیست. دیوید آلبرایت رئیس مرکز تحقیقات علوم و امنیت بین الملل و کارشناس سابق خلع سلاح چند سال پیش در این خصوص گفته بود: عربستان قبلا تلاشهایی هم برای همکاری با روسیه جهت استخراج اورانیوم کرده بود اما به نظر میرسد تلاش تبلیغاتی عربستان برای تحریک رقابت آمریکا با روسیه و چین و جلب نظر موافق آمریکا بی نتیجه است؛ چرا که خاندان سعودی به دلیل عدم مشروعیت سیاسی بیش از همه خود را محتاج حمایت های سیاسی و نظامی آمریکا میدانند و از طرف دیگر به خوبی آگاه هستند که در صورت عدم موافقت آمریکا با روسیه و چین هم موفق به ساخت راکتورهای هسته ای مورد نظر خود نخواهد شد.
در بُعد همراهی محمد بن سلمان با پروژه عادی سازی روابط با اسرائیل و معامله قرن نیز اگرچه یکی از نیازهای اسرائیل عادی سازی روابط خود با کشورهای عربی و رسمیت دادن به خود به عنوان یک کشور قابل قبول در خاورمیانه است و به همین دلیل نگرانی از توافقات نظامی غرب و نظام سعودی از خود نشان نمیدهد چرا که با منافع حیاتی این رژیم تقابل نمی یابد؛ اما به دلیل اینکه هسته ای شدن عربستان (به صورت امکان غنی سازی) به هم خوردن موازنه و از دست دادن انحصار هسته ای تل آویو را در پی دارد، و از طرف دیگر با هسته ای شدن عربستان این رژیم دیر یا زود باید منتظر رقابت مصر و ترکیه برای دستیابی به راکتورهای هسته ای نیز باشد، بنابراین تل آویو نمیتواند در این زمینه ریسک کند. از بعدی دیگر اگر موضع آمریکا به نفع هسته ای شدن عربستان بچرخد شاهد رقابت سایر بازیگران منطقه ای خواهیم بود. با توجه یه اینکه موازنه ای که در این صورت شکل میگیرد "موازنه نامتقارن "خواهد بود خطر درگیری هسته ای در منطقه بالا میرود حتی احتمال درگیری مجدد اعراب واسرائیل اینبار به شکل های نامتعارف بالا میرود زیرا اختلاف آنها ریشه های تاریخی ،ایدئولوژیک و ژئوپلتیکی دارد. از این رو با توجه به قدرت لابی صهیونیستی در آمریکا ترامپ و به طور کلی نظام سیاسی ایالات متحده منافع اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.
در زمینه مشروعیت سازی نیز ناگفته پیداست بزرگترین اصلاحی که عربستان نیاز دارد اصلاح نظام سیاسی غیر دموکراتیک آن است. اقدامات عربستان همانند افشای طراحی و دخالت در حمله به برجهای دوقلو در حادثه ۱۱سپتامبر، حمایت رسمی و غیر رسمی از گروههای تروریستی مثل داعش و جبهه النصره، حمله به یمن و ایجاد فاجعه انسانی و ادامه دادن آن برخلاف اعتراض نهادهای مدنی و حقوق بشری، دخالت و حمایت از تداوم بحران در سوریه نشانگر یک نظام سیاسی بیثباتساز و خطرناک است. موضوعاتی که نشانگر عدم صداقت بن سلمان در اصلاحات مورد ادعای وی است. در این صورت قرار گرفتن عربستان جزو کشورهای هسته ای بسیار برای منطقه و جهان خطرناک است. اگر به بندهای ۱۳ گانه ای که به قطر دیکته کرد توجه شود- در شرایطی که یک کشور غیر هسته ای است- عرف ساده دیپلماتیک و احترام به استقلال کشورهای هم پیمان خود را هم رعایت نکرده و این شرایط به طور حتم در صورت هسته ای شدن به مراتب تشدید شده و خطرساز خواهد بود.
با در نظر گرفتن مجموع این عوامل توافقی مطابق میل عربستان منتفی به نظر میرسد. بنابراین سناریوی محتملتر دستیابی عربستان به صورت محدود و غنی سازی آن در خارج از خاک این کشور است. مدلی شبیه به توافقی که در مورد هسته ای شدن امارات صورت گرفت. موضوعی که بخشی از آن در کنش های کلامی ترامپ و نتانیاهو مشهود بود.