الوقت: داعش اكنون با زيركي تمام ظرفيتهاي بينالمللي و منطقهاي براي مبارزه با خود را به سمت عراق و سوريه هدايت كرده اما تمركز برنامهريزيهاي سياسي، اجتماعي و ايدئولوژيكي اصلياش را به غرب آسيا تا محدوده مرزهاي غربي افغانستان و پاكستان انتقال داده كه منطقهاي بهشدت پرمخاطره در مرزهاي شرقي ايران نيز به شمار ميرود.
موضوع تنها به عراق و سقوط الرمادي مربوط نميشود، هر چند پس از يك سال جنگ تمامعيار با داعش و سقوط بخشهاي زيادي از عراق توسط آنان انتظار ميرفت، دولت و ارتش اين كشور اينگونه غافلگير نشوند و شهري كه دروازه بغداد لقب گرفته بود با هجوم چند ساعته ۲۰۰شبهنظامي تسليم نشود.
اينك شايد دولت عراق در كوتاهي و اهمال آشكار شايسته شماتت قلمداد شود يا براي ساده كردن صورت مسأله صرفا ارتش اين كشور را در دفاع شرمآورانه از الرمادي همچون موصل ۲۰۱۴ مقصر بدانيم. اما در يك كلان نگري موضوع، مشكل تنها دولت و ارتش عراق نيست،اگر متوجه باشيم معضل داعش بهعنوان يك جريان مستمر و مخاطره آن تنها محدود به عراق و حداكثر سوريه نيست. درواقع منطقي نخواهد بود صرفا با نگاهي به نقشه جغرافياي منطقه عربي و خليجفارس يا بكارگيري معيارهاي نظامي امكان محدود كردن آن فراهم شود، چه رسد به سركوب و نابودي آن. جريان داعش، امر مستتر و مستمر بينالمللي است.
به نظر مي رسد در مبارزه با داعش، نه صرفا بهعنوان يك گروه شبهنظاميكه بهمثابه يك جريان فكري و سياسي، ۳نكته مهم وجود دارد كه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد و تا مدلي براي رفع و حل آنها پيدا نشود، اين زخم بر چهره جامعه بينالمللي باقي خواهد ماند. نخست زمينه و بستر اجتماعي آن، دوم موقعيت ايدئولوژيكي اين تفكر و سوم وجود خلأ و حفرههاي امنيتي در منطقه و جامعه بينالمللي كه مورد بهرهبرداري قرار ميگيريد. هر سه زمينه موجب ميشوند پديدهاي به نام داعش يا هر گروه ايدئولوگي مشابه او، بتوانند در جامعهاي كه مورد هدف آنهاست، نفوذ كرده و رشد يابند. قدرت اصلي داعش و موارد مشابه نتيجه و محصول فرآيند مشابه ساختار دروني جامعهاي هستند كه در آن قرار ميگيرند و با خاصيت ژلهاي و استتاري حيرتآوري كه دارند بلافاصله در لايهها و شكافها نفوذ و استتار خود را تثبيت ميكنند. داعش اكنون با زيركي تمام ظرفيتهاي بينالمللي و منطقهاي براي مبارزه با خود را به سمت عراق و سوريه هدايت كرده اما تمركز برنامهريزيهاي سياسي، اجتماعي و ايدئولوژيكي اصلياش را به غرب آسيا تا محدوده مرزهاي غربي افغانستان و پاكستان انتقال داده كه منطقهاي بهشدت پرمخاطره در مرزهاي شرقي ايران نيز به شمار ميرود.
لازم نيست تنها عراق يا سوريه ما را نگران كنند. سخنان هفته گذشته ژنرال كمپبل فرمانده نيروهاي بينالمللي در افغانستان در هياهوي تحولات عراق و سوريه خيلي مورد توجه قرار نگرفت. او از نفوذ روبه افزايش داعش در افغانستان سخن گفت و تصريح كرد"گروه موسوم به دولت اسلامي داعش با سرخوردگي كه طالبان از ملا عمر پيدا كردهاند، فعالانه سرگرم سربازگيري در افغانستان بوده اما هنوز عمليات خود را شروع نكرده است و از افراد محلي نيز كمك ميگيرد".در اظهاراتي مشابه محمد حنيف اتمر مشاور امنيت ملي افغانستان به پارلمان اين كشور گفته"حكومت افغانستان داعش را يك خطر جدي و حياتي براي منافع ملي كشور همانند القاعده ميداند". اتمر به نمايندگان پارلمان گفته است"سه ماه پيش داعش ديدگاه خود را در مورد حاكميت افغانستان و منطقه بيان كرد. آنها نهتنها حق حاكميت براي دولت افغانستان قايل نيستند، بلكه تمام كشورهاي منطقه را يك به اصطلاح خلافت تحت نظر خود ميدانند و از همين رو «حافظ سعيد» يك تروريست مشهور طالبان پاكستاني را مسئول پيگيري اهداف خود در منطقه كردهاند". مشاور امنيت ملي افغانستان با نگراني نسبت به آينده امنيت منطقه تأكيد كرد"گروه تروريستي جنبش تركستان شرقي با هدف قرار دادن چين در شمال افغانستان ميخواهد وارد آن كشور شود.گروه انصارالله تاجيكستان ميخواهد وارد تاجيكستان شود. جنبش به اصطلاح اسلامي ازبكستان ميخواهد به اين كشور حمله كند و پس از آن به روسيه برسد و لشكر طيبه علاقهمند است تا از شمال شرق افغانستان با پاكستان وارد كشمير شود".
روزنامه «افغانستان» چاپ كابل نيز در شماره آخر هفته خود يادآور شده"نيروهاي داعش از عراق و سوريه وارد خاك افغانستان نشدهاند، آنها نيروهاي محلي هستند. اما با توجه به زمينههاي اجتماعي و فرهنگي در افغانستان، گروه داعش با نام و آوازهاي كه در دنيا پيدا كرده، اكنون به يك مرجع فكري براي نيروهاي افراطي مذهبي تبديل شده است".يك تحليلگر امور افغانستان نيز به روزنامه «اطلاعات» چاپ كابل گفته است"ساختار شديدا سنتي جامعه، بيسوادي و نگرشهاي تندروانه مذهبي زمينه خوبي براي نفوذ تفكر افراطي و گروههاي تروريستي فراهم كرده است".با اين وضع به شدت مخاطرهآميز و بنيانشكن هنوز هم راه مقابله با داعش و نيروهاي مشابهي كه چون آنها ميانديشند تنها مقابله نظامي است؟ به قول اقبال لاهوري "پس چه بايد كرد اي اقوام شرق".