الوقت - امیرنشین قطر که به بازی های چند سطحی در قبال تحولات منطقه و محیط پیرامونی مشهور است، مجددا بعد دیگری از رویکرد خود را در قبال عربستان و ائتلاف عربی-غربی نمایان ساخته است. پس از آنکه جنجال ها بر سر اظهارات منتسب به امیر قطر در خصوص نقش ایران و متحدان منطقهای در شبکه های سعودی و اماراتی بالا گرفت، مجددا این فرضیه قوت گرفت که اختلافات میان دوحه و ریاض همچنان ادامه دارد و هدف دوحه از این اظهارات در مقطع اخیر که ائتلاف به رهبری عربستان بنا دارد تا برمقابله با نقش منطقه ای ایران متمرکز شود، بهبود روابط با تهران را در دستور کار قرار داده است. استدلالات مطرح شده به این فرضیه را می توان در سه متغیر زیر مورد تبیین قرار داد:
1. اختلافات چندلایه با عربستان
یکی از اصلی ترین دلایل این موضوع را می توان در اختلافات چندلایه قطر با عربستان در سطوح دوجانبه، درون عربی و منطقه ای دانست. اختلافات مرزی و سرزمینی دوحه-ریاض که به مرز درگیری هم رسیده است، در کنار اختلافات در نوع نگاه به محیط پیرامونی و عناصر و بازیگران درگیر در سطوح فروملی و منطقه ای باعث شده تا ذهنیت مقامات دو کشور نسبت به یکدیگر برآمده از این ادراک تاریخی مبتنی بر سوءظن باشد. در این چارچوب اگرچه شاهد همسویی دوحه با مجموعه شورای همکاری و تصمیمات اتحادیه عرب هستیم، اما در روند اجرایی و عملیاتی، این ناهمسویی در پازل های مختلف به خوبی نمایانگر شده است.
2. رویکرد عملگرایانه دوحه
مسئله بسیار مهم دیگر که به الگوی رفتاری قطر شکل داده است، رویکرد عملگرایی مبتنی بر توازن برای پیشبرد منافع و همزمان مدیریت آسیب پذیری است. از آنجا که قطر یک بازیگر ذره ای در تعریف عناصر، ساختارها و سلسله مراتب قدرت جهانی است، پیروی از این رویکرد باعث ایجاد فضاهای حیاتی برای جبران کسری موجود بوده است. ارتباطات چند سطحی قطر با بازیگران مختلف از جمله قدرت های بزرگ، دولت های منطقه ای، بازیگران غیردولتی، باعث این رویکرد عملگرایانه معامله گردیده است و به انحای مختلف شاهد بروز و ظهور آن در فرآیندهای ثبات و بحران بوده ایم.
3. تمایل به گفت وگوی عربی-ایرانی
متغیر دیگری که در مقطع اخیر نمود خود را بروز داده است، به تمایل همیشگی قطر برای گفت وگو با ایران بر می گردد. مقامات دوحه همواره آمادگی خود را برای ایفای نقش میانجی میان تهران و ریاض نشان داده و معتقدند که چارچوب مذاکراتی می تواند منجر به حل سوءتفاهمات گردد. این تمایل قطر را می توان در امتداد رویکرد متوازن دوحه در برخورد با ایران و عربستان تعبیر کرد که منطق آن مبتنی بر استفاده از ظرفیت های تهران و ریاض در فرآیندهای معطوف به بحران است.
4. تغییر رویکرد ترامپ
متغیر چهارم دیگری که می تواند بخش دیگری از این کنش قطر را در مقطع اخیر نمایان سازد، زمزمه های تغییر در رویکرد ترامپ در برخورد با دوحه است. بخصوص که روابط خوب قطر با آمریکای دوران اوباما را تحت شعاع قرار داده است. در این چارچوب؛ مسئله حمایت قطراز حماس و جنبش اخوان که در شرایط کنونی در تضاد با اولویت های واشنگتن است و همچنین تهدیدهای ترامپ برای تغییر پایگاه هوایی العدید قطر و استفاده از پایگاه های مجاور در بحرین و عربستان، زمزمه های اختلاف در نگاه مقامات دو کشور را فراهم آورده و دوحه را به سمت یک قدرت منطقه ای به نام ایران هدایت کرده است.
کامران کرمی (تحلیلگر مسائل خلیج فارس)