الوقت ـ در میان اوضاع متشنج منطقه ای، تصویر و ماهیت حقیقی عربستان بیش از گذشته مشخص و آشکار شد که این کشور سردمدار اجرای طرح های آمریکایی ـ اسراییلی در خاورمیانه است .
عربستان نقش ویژه ای در حمایت از منافع غربی ها داشته و موجب شده است که اشغال گری و جنایت های اسراییل در فلسطین طولانی تر شده و ضمن ایجاد محدودیت برای جنبش های عربی و اسلامی، زمینه های رشد و فعالیت وهابیت افزون گردد.
پس ازآنکه آمریکا ثروت های افغانستان و عراق را به سرقت برد، و در مقابل جریان مقاومت در این کشورها و همچنین هزینه های جنگ نتوانست ایستادگی کند، از این کشورها خارج شده و اجرای نقشه های خود را به عربستان سپرد. گرچه در ابتدا اسراییل به عنوان کاندیدای اول اجرای برنامه های آنان بود، اما این رژیم هم نتوانست در مقابل مقاومت ها ایستادگی کند. ولذا عربستان سعودی به عنوان جانشین آن ها وارد میدان شد و به حمایت و پشتیبانی از گروه های تروریستی پرداخت. هرچند که با ورود مستقیم سعودی ها به صحنه جنگ یمن، آن ها نتوانستند در مقابل پول هایی که به تروریست ها داده و یا در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده بودند، موفقیتی به دست آورند، به نحوی که پس از چهار هفته از این حملات، سعودی ها دستور دادند که «عاصفة الحزم»، بدون هیچ گونه دستیابی به اهداف اصلی متوقف شود. در حالی که ملت یمن در مقابل این حملات کمر خم نکرده و نیروهای ارتش و گروه های مردمی نگذاشتند که سعودی ها بر یک وجب از خاک این کشور، مسلط گردد.
علی رغم آنکه عربستان سعودی در یمن با کشتن زنان و کودکان بی گناه و ویران کردن تاسیسات زیر بنایی و خدمات عمومی مرتکب جنایت جنگی گردید و فعالیت روزمره این کشور را به تعطیلی کشاند ، ولی نتوانست به اهداف از پیش اعلام شده خود یعنی بازگشت منصور هادی به قدرت، دست یابد. اما مردم یمن با صبر و شجاعت به صورت یکپارچه و آماده با دشمن خود مقابله کردند. ولی در این بین تعدادی از سیاسیون یمنی نیز بودند که به مردم یمن خیانت کردند. و با بالا رفتن از نردبان دشمنی های ریاض ایران و روسیه را به عنوان دشمن یمن قلمداد کردند. در حالی که تنها تلاش این دو کشور این بود که جلوی فرصت طلبی های عربستان سعودی را گرفت تا راه برای حل و فصل مسالمت آمیز بحران یمن باز شود .
مسکو به دنبال این بود که آبروی عربستان در صحنه بین المللی حفظ گردد، حتی پوتین از ملک سلمان خواست که به کرملین رفته تا با یکدیگر به تفاهم برسند، همچنین روسیه اعلام کرد در صورتی که این کشور از جنگ در يمن، سوريه وعراق دست بکشد امنیت این کشور را تضمین خواهد کرد. در همین حال ایران نیز به دنبال این بود که با ایجاد یک دیپلماسی فعال، جنگ را نه تنها در خلیج، بلکه در جهان عرب بخواباند .
در ابتدا سعودی ها به دنبال این بودند که با حمله به یمن، استقلال این کشور را بر هم زده و مانع حضور ایران و روسیه در این کشور یعنی در همسایگی عربستان بشوند، ولی بعدها خود غربی ها نیز اعتراف کردند که ایران با ائتلاف با روسیه به یک قدرت منطقه ای مهم تبدیل شده و لذا آن چه را که «عاصفة الحزم» نامیده بودند، نمی تواند در مقابل آنها موفق باشد .
در حقیقت سعودی ها از چند تحول استراتژیک در سطح منطقه ای و بین المللی واهمه داشتند که عبارت بودند از: توافق هسته ای ایران با غربی ها در مورد مسائل هسته ای، برداشتن تحریم های جمهوری اسلامی، پیوستن ایران به پیمان دفاعی شانگهای، موافقت روسیه با ارسال موشک های اس 300 به ایران، اعتراف اوباما به این نکته که خطرهایی که کشورهای عربی را تهدید می کند ناشی از سیاست های نادرست داخلی آنان می باشد نه از سوی ایران و .... .
عربستان سعودی فکر می کرد که با به راه انداختن جنگ در یمن، همه هم پیمانانش از کشورهای عربی با وی همراه شده و ایران نیز به دفاع از یمن خواهد پرداخت ولذا جنگ بزرگ کشورهای عربی با ایران در یمن شکل خواهد گرفت. اما سیاست ایران این بود که در این جنگ وارد نشده و یمنی ها با صبر وحوصله به دفاع از سرزمین خود بپردازند تا زمان شکست عربستان و پیروزی آنان فرا برسد.
اما واقعیت این است که عربستان به زودی برای خروج از این تنگنا چاره ای جز اعتراف به حقوق مردم یمن نخواهد داشت و باید این واقعیت را بپذیرد که در این کشور ملت قدرتمندی وجود دارد که هیچ کشوری، نمی تواند در مقابل آن مقاومت کند .
پس از این جنگ، ملک سلمان به «کمپ دیوید سعودی، آمریکایی و اسراییلی» خواهد رفت تا در این مرتبه، سیاست های دیکته شده از سوی آمریکا در امور سیاسی، فرهنگی و دینی را در داخل خود به اجرا بگذارد، و جهان نیز باید در مقابل سیاست های وهابی گری و تروریستی عربستان واکنش دهد چرا که این کشور به دنبال به هم ریختن کشورهای مختلف جهان می باشد.
به نقل از الوقت عربی