الوقت- خاورمیانه مهم ترین کانون منازعه و بحران در اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 بوده است همان طوری که باری بوزان گفته است "خاورمیانه ساختاری همواره کشمکش زا" دارد. این منطقه طیسالهای گذشته بیش از سایر مناطق جهان با منازعه و اختلافات داخلی و خارجی روبه رو بوده است. در منازعات بین کشورهای خاورمیانه مولفه های بسیاری تاثیرگذار بوده است که میتوان ابراز داشت بیشترین اختلافات به منازعات مرزی - سرزمینی، اختلافات قومی -مذهبی، تعارضات ایدئولوژیکی، کشف و استخراج نفت، دخالت قدرت های فرامنطقه اشاره کرد. این 5 عامل سبب وقوع بی ثباتی و واگرایی و شکل گیری منازعه بین کشورهای منطقه شده اند و از ایجاد یک نظم پایدار در منطقه که مورد توافق همه کشورها باشد جلوگیری کرده اند.
اختلافات مرزی- سرزمینی
منازعات مرزی: بسیاری از کشورهای خاورمیانه با یکدیگر اختلافات مرزی و سرزمینی دارند. در این مورد می توان به منازعات مرزی بین ایران و عراق بر سر مسئله اروند رود اشاره کرد که در مقاطع مختلف زمانی اختلافات زیادی بین این دو کشور رخ داد. که نقطه اوج اختلافات جنگ تحمیلی 8 ساله بود و مطابق عهدنامه 1975 با تقسیم رودخانه بر اساس خط تالوگ[1] به پایان رسید.
منازعات سرزمینی: این منازعات زمانی اتفاق می افتد که دو کشور همسایه مدعی بخشی از سرزمین یکدیگر باشند. برخی از بارزترین نمونه های آن در خاورمیانه ادعاهای ترکیه در مورد موصل و کرکوک یا منازعات رژیم صهیونیستی در مورد فلسطین است.
اختلافات قومی – مذهبی
یکی دیگر از عوامل اصلی منازعه بین کشورهای خاورمیانه اختلافات قومی - مذهبی است. گروه های قومی – مذهبی به عنوان یکی از بازیگران فراملی، اهمیت بسیار زیادی در سیاستهای داخلی و خارجی پیدا کرده اند. بیشتر منازعات قومی – مذهبی در کشورهای خاورمیانه عمدتا به تقابل کردها، ترکها، شیعیان و اهل تسنن مربوط میشود. نمونه هایی از این اختلافات را می توان بین شیعیان و اهل تسنن در عراق، عربستان، بحرین، لبنان و... مشاهده کرد. یا اختلافات قومی- مذهبی در کشور سودان که به خاطر وسعت زیاد و وجود یک صحرای باتلاقی به نام ساد بین شمال و جنوب آن منجر به شکل گیری مناسبات فرهنگی جداگانه و اختلافات قومی - مذهبی زیادی شده است.
تعارضات ایدئولوژیک
منشاء بسیاری از منازعات در دنیای معاصر تضادهای ایدئولوژیک است. در خاورمیانه ایدئولوژیهایی مانند سکولاریسم، ناصریسم، صهیونیسم و کمالیسم و ... به منازعات کشورهای منطقه دامن زده است. نمونه هایی از آن را در تعارضات ایدئولوژیکی میان سودان و مصر، اتیوپی و سودان، سومالی و اتیوپی، اسرائیل و فلسطین، اسرائیل و لبنان می توان ملاحظه کرد.
کشف و استخراج نفت
نفت یکی دیگر از علل منازعه بین کشورهای خاورمیانه است. منازعات کشورهای منطقه یا به خاطر چشم داشت به میدانهای نفت و گاز همسایگان آنها است یا به خاطر حوزه های نفتی مشترک یا حوزههای نفتی جدید که حاکمیت بر آنها هنوز مشخص نیست و مورد اختلاف هستند. نمونه هایی از این دست را می توان بین ترکیه و عراق (کرکوک و موصل)، یمن و عربستان (منطقه صعده در شمال یمن، منطقه مارب و جوف، شبوا، حضرموت)، مصر و سودان (سواحل دریای سرخ منطقه حلایب) اشاره کرد.
دخالت قدرتهای فرامنطقه
از گذشته تا به امروز دخالت قدرتهای فرامنطقه به دو شکل به منازعات کشورهای خاورمیانه دامن زده است. یکی دولت و کشورسازی است و دیگری دخالت در مسائل منطقه و حمایت از کشورها و گروه های هم پیمان خود در منازعات. در مورد نخست دخالت قدرت های غربی باعث پیدایش کشورهای عراق، سوریه، لبنان، اردن و اسرائیل شده است. به موجب پیمان سایکس پیکو در 1916 فرانسه و انگلستان توافق کردند سوریه و موصل در اختیار فرانسه و شهرهای بغداد، بصره، حیفا و عکا در اختیار انگلیسی ها باشد. از سوی دیگر انگلستان در سال 1917 به موجب اعلامیه بالفور وعده تشکیل یک کشور یهودی را به یهودیان داد. به دنبال آن انگلستان کشورهای عراق و اردن و فرانسه نیز سوریه و لبنان را تاسیس کرد. سپس در کنفرانس سان رمو در سال 1920 قیومیت عراق، اردن و فلسطین به انگلستان و سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد. در سال 1926 انگلیسی ها موصل را که مورد ادعاهای ترکیه بود، ضمیمه عراق کردند. فرانسه نیز در سال 1939 هاتای یا اسکندرون را که بین سوریه و ترکیه مورد اختلاف بود به ترکیه واگذار کرد. در همین سال دولت انگلیس که قیمومیت فلسطین را بر عهده داشت و وعده ایجاد یک کشور یهود را داده بود پیشنهاد کرد فلسطین به دو کشور عرب و یهود تقسیم شود. این پیشنهاد سرانجام در سال 1947 با رای مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو کشور عرب و یهود عملی شد. مورد دوم یعنی دخالت در مسائل منطقه و حمایت از کشورهای و گروه های هم پیمان غرب را می توان به تشکیل ائتلاف با عربستان و کشورهای منطقه در جنگ اول خلیج فارس (1990) یا اخیرا نیز تشکیل ائتلاف به رهبری عربستان برای عزل بشار اسد از قدرت در سوریه را ذکر کرد.
بنابراین با این تفاسیر میتوان مهم ترین موانع ایجاد نظم منطقه ای را چنین خلاصه کرد:
1. وجود ساختارهای سلطنتی در برخی کشورها (که این نوع حکومتها باعث سرکوب گری شدید، تبعیض بین طبقات، مذاهب و قومیتها و ... ) میشود؛ 2. وجود ارزشها و ایدئولوژی های متعارض (اسلام گرایی، ملی گرایی، مدرنیسم و ...)؛ 3. وجود رژیم صهیونیستی در این منطقه؛ 4. تکثر قومیت ها (اعراب، ترک، کرد، فارس و ...) که هر کدام بیشتر دیدگاه قومیت گرایی و قوم پرستی (پانعربیسم، پان ترکیسم، پان کردیسم) را ترویج میدهند؛ 5. وابستگی و رابطه خیلی باز برخی کشورهای منطقه با دولتهای غربی به گونه ای که حتی در سیاست های داخلی آنها دخالت دارند و کشورهای غربی دارای پایگاه نظامی در این کشورها هستند؛ 6. وابستگی به منابع نفتی (اقتصاد تک محصولی)؛ 7. افزایش اختلاف بین مسلمانان با برجسته سازی تفاوت های مذهبی؛ 8. رویایی احیای تمدن های گذشته و ادعای رهبری بر منطقه از سوی برخی کشورها.
راه حل ایجاد یک نظم مطلوب برای کشورهای منطقه
در یک بررسی کلی می توان بیان کرد تعارضات بین کشورهای منطقه نشات گرفته از سه ارزش یعنی ارزش های دینی، ارزش های ملی، ارزش های غربی است که متناسب با این سه ارزش سه نوع چالش در میان کشورها و منطقه شکل میگیرد: 1. چالش میان ارزشهای غربی با ارزش های ملی؛ 2. چالش بین ارزش های غربی با ارزش های دینی؛ 3. چالش بین ارزش های دینی با ارزش های ملی. که وجود این چالش هااز همگرایی بین دولت - ملتها و کشورهای منطقه جلوگیری می کند و بیشتر به واگرایی بین آنها منتهی میشود. لذا با ایجاد توزان بین این ارزشها میتوان از اختلافات کاسته و در تحقق ایجاد نظم جدید قدم برداشت.
از پیامدهای این چال شها میتوان به بحران هویتی در منطقه اشاره کرد که باعث شده است افراد یک جامعه و منطقه به گرو ههایی که هر یک خود را به هویتی کاملا متباین با هویت گروه دیگر نشان میدهند تبدیل شوند. نفس این عمل خطراتی را برای کشورهای منطقه نظیر پیدایش گروه های متخاصم قومی و مذهبی که مدعی تجزیه کشورها هستند به همراه داشته است یا سبب پیدایش گروه های رقیب سیاسی می شود که هر زمان یکی از آنها قدرت را در جهت قلع و قمع کردن گروه ها دیگر به دست می گیرد که هر دو مسئله فوق باعث بروز شورش و ناآرامی در کشورها میشود. از جمله پیامدهای دیگر این چالشها میتوان به آنومی اشاره کرد که در نتیجه آن گسترش انواع و اقسام بی نظمی، از هم گسیختگی ها، انحرافات، ناامنی، خشونت و امثال این ها را در پی دارد. و به فراخور این مسائل کشور مواجه شده با بحران دارای اقتصادی متورم و ناسالم خواهد بود که نه قدرت رقابت با رقبا را دارد و نه رغبت سرمایه گذاری داخلی و خارجی و این مسئله سبب تزلزل در جامعه و در نتیجه عقب ماندگی، توسعه نیافتگی، تورم، بیکاری، فقر، بی عدالتی و در زمینه سیاسی نفوذ و دخالت کشورهای بیگانه و تشدید بی ثباتی در منطقه خواهد شد.
در نتیجه باید بیان کرد که ساختار فعلی خاورمیانه در حال تغییر است و وجود اختلافات و جبهه گیری در منطقه فقط وضع را به نفع کشورهای فرامنطقه تغییر می دهد؛ لذا کشورهای منطقه با یک سیاست بُرد بُرد (که به منافع هر طرف توجه شود) و ایجاد توازن بین سه ارزش فوق در درون کشورها و احترام به حقوق اقلیت ها و دوری از بلندپروازیهای خود می توانند به تضعیف تروریستها در منطقه بپردازند و نظم آینده را به نفع خود تغییر دهند.
نویسنده: یاسر ندرپور
[1]- در این حالت خط تقسیم از وسط عمیق ترین قسمت رود میگذرد و آن را (عمیقترین بخش) به دو قسمت مساوی تقسیم کرده و به عنوان خط مرزی در نظر گرفته میشود.