الوقت- در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، مهمترین هدف و فلسفه وجودی ناتو یعنی مقابله با تهدید احتمالی شوروی نیز از میان رفت. با اینحال این پیمان که اساساً موجودیت و مشروعیت خود را در فضای جنگ سرد به دست آورده بود، تلاش کرد از طریق تعریف دستور کار جدید و تعیین حوزههای عملیاتی نوین بر بحران هویتی و کارکردی فراروی خود غلبه نماید. در این راستا تعریف گسترده از تهدیدات امنیتی جهت حفظ ثبات در سراسر جهان و طرح گسترش ناتو به شرق موردتوجه و تأیید تصمیمگیرندگان این اتحادیه قرار گرفت. این امر به همراه تلاشهای ایالاتمتحده آمریکا جهت حفظ حضور نظامی خویش در اروپا و حفظ برتری نظامی نسبت به دولتهای اروپایی از طریق ناتو باعث ایجاد حساسیتهایی نزد روسیه شد. بر این اساس طی سالهای گذشته، تنشها و بحرانهای منطقهای و بینالمللی و همچنین مسئله امنیت اروپا ازجمله عواملی بوده که به رویارویی و تنش میان روسیه و ناتو دامن زده است. در این میان اگرچه، ناتو ازلحاظ مجموع بودجه، نیرو، تسلیحات و تجهیزات نظامی نسبت به روسیه برتری چشمگیری دارد، اما درعینحال در مواجهه با روسیه با چالشهای متعددی مواجه است. این چالشها که امکان دارد در آینده موجب تغییر برخی از سیاستهای ناتو در قبال روسیه شود، عبارتاند از:
1. اختلافنظر در میان اعضای ناتو: در میان اعضای ناتو در خصوص نحوه مواجهه با روسیه دو اختلافنظر اساسی وجود دارد: اختلافنظر اول میان کشورهای اروپایی و آمریکا است. به این معنا که آمریکاییها خواهان اعمال فشار بیشتر بر روسیه هستند اما کشورهای اروپایی به دلیل مجاورت جغرافیایی و تعاملات اقتصادی و انرژی، تمایل کمتری به تحتفشار قرار دادن روسیه دارند. درواقع بخشی از کشورهای اروپایی معتقدند آمریکا به دلیل فاصله جغرافیایی از افزایش تنش با روسیه بهاندازه کشورهای اروپایی متضرر نمیشود. درنتیجه اروپا نباید با سیاستهای سخت آمریکا در برابر روسیه همراهی کند.
اختلافنظر دوم به دیدگاههای متفاوت در اروپا مرتبط میشود. بهنحویکه برخی از کشورهای شرق اروپا همچون لهستان و کشورهای حوزه دریای بالتیک خواهان برخورد قهرآمیز با روسیه هستند. این دیدگاه از سوی انگلیس بهعنوان یکی از قدرتهای مهم اروپا و ناتو نیز حمایت میشود. از سوی دیگر برخی از کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، آلمان، ایتالیا و یونان خواهان برقراری روابط مسالمتجویانه با مسکو هستند. اگر کشورهای اروپایی تلاش میکنند در خصوص توسعهطلبیهای روسیه و بحرانهایی همچون بحران اوکراین، موضعی واحد اتخاذ نمایند، اما اختلافنظرهای موجود میان آنها در درازمدت میتواند منافع کشورهای اروپایی را نسبت به یکدیگر دچار واگرایی نماید.
2. ناتوانی ناتو در جذب کشورهای اروپای شرقی: ابن مساله باعث شده که دامنه چالشها و مشکلات این کشورها با روسیه نیز به ناتو کشیده شود. باید توجه داشت که دوره تسلط شوروی بر اروپای شرقی، تجربهای بهشدت منفی برای کشورهای تابع این کشور و نیز دولتهایی بود که جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند و امروز مستقل شدهاند. مردم این کشورها هنوز در حال پشت سر گذاشتن فشارهای آن دوران هستند و همچنان ترس از آن دوران در آنها وجود دارد. نیروهای جناح راست در هرکدام از این کشورها از این ترس برای پیشبرد اهداف داخلی خود بهره میبرند. این نیروها علاوه بر هراسی که از فشارهای مستقیم نظامی و حتی سیاسی روسها دارند، از این میترسند که اروپای غربی با روسیه زد و بند سیاسی کرده و بهاینترتیب این کشورها نتوانند تأثیر و نقش چندانی در این زدوبند داشته باشند. به اعتقاد آنها، این امر بههیچوجه نامعقول نیست. بهخصوص که در طول قرون نهچندان دور نیز این زدوبندها چندین بار صورت گرفته و احتمال اینکه مجدداً این اتفاق بیفتد، بعید نیست. به همین خاطر کشورهای اروپای شرقی علاقهای وافر به ایالاتمتحده دارند. هدف این ابراز دوستی و علاقه به آمریکا دوگانه است؛ به این معنا که آنها از یکسو خواهان تضعیف اروپای غربی هستند و از سوی دیگر خواستار ایجاد وضعیتی میباشند که در آن ایالاتمتحده به حمایت از اروپای شرقی بپردازد. این امر طی سالهای گذشته تا حد زیادی محقق شده است. بهنحویکه در سالهای اخیر، بزرگنمایی تهدید روسیه باعث افزایش حضور نظامی آمریکا و ناتو در این کشورها شده است.
در عین حال شمار زیاد رزمایشهای نظامی و انتقال نیرو و تجهیزات به این منطقه نشان میدهد که عملاً ناتو به نهادی خدمترسان به کشورهای شرق اروپا مبدل شده است. این امر در درازمدت میتواند موجب نارضایتی سایر کشورهای عضو ناتو شود. بهخصوص که کشورهای اروپای شرقی نسبت به سایر کشورها حق عضویت بسیار کمتری نیز پرداخت میکنند. اگرچه ناتو از اعضای خودخواسته بود دستکم ٢ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به بودجه دفاعی اختصاص دهند، اما تنها چهار کشور از بیستوهشت عضو ناتو چنین توصیهای را به اجرا گذشتهاند و حتی بحرانهای خاورمیانه و اوکراین طی سالهای اخیر هم در این سیاست تغییری نداده است. در نتیجه سایر کشورهای عضو ناتو در درازمدت نمیتوانند هزینههای حساسیتها و تنشهای تاریخی میان کشورهای اروپای شرقی و روسیه را بپردازند.
3. ناتوانی ناتو در گسترش به شرق: اگرچه در سالهای پس از فروپاشی شوروی، یکی از اهداف ناتو جذب کشورهای استقلالیافته از شوروی بود و در این راستا موفقیتهایی نیز حاصل شد. بهنحویکه در نخستین گام در سال 1997 طی نشست مادرید زمینههای پیوستن سه کشور مجارستان، جمهوری چک و لهستان در ناتو فراهم شد و سپس بلغارستان، رومانی، اسلواکی و اسلوونی به همراه جمهوریهای حوزه بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی نیز به عضویت این اتحادیه درآمدند. بااینحال شرایط موجود نشان میدهد که ناتو دیگر در این خصوص موفقیتی به دست نخواهد آورد. زیرا از یکسو کشورهای شرق اروپا که به عضویت ناتو درآمدهاند، هزینههای زیادی برای این پیمان ایجاد کردهاند و از سوی دیگر، سایر کشورهای استقلالیافته از شوروی در شرق اروپا و قفقاز قابلیت عضویت در ناتو را ندارند.
دلیل اصلی این امر را میبایست در مسائلی نظیر تنشها و درگیریهای بالفعل و بالقوهای جستجو نمود که این کشورها با آن دستبهگریبان هستند. این امر که طی محاسبات پیچیده سود و هزینه شکل میگیرد، بیانگر این مطلب است که عضویت کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در پیمان آتلانتیک شمالی بیش از آنکه برای اعضای فعلی ناتو سودآور باشد، هزینههای گزافی در بر خواهد داشت. این امر از طریق محاسبه مسائل عمدهی امنیتی کشورها و هزینه احتمالی حل این مسائل صورت میگیرد.
از این رو بعید به نظر میرسد که اعضای ناتو در شرایطی پذیرای عضوی جدید شوند که آن عضو برای آنها مشکلات و چالشهای از پیش مشخصشدهای داشته باشد. به این معنا که اعضای فعلی ناتو متوجه این مطلب هستند که در صورت پذیرش آذربایجان، گرجستان و اوکراین، باید چالشهای امنیتی این کشورها را نیز پذیرا باشند؛ بنابراین در شرایطی که هر یک از کشورهای اروپای شرقی و قفقاز با میزان زیادی از تنش روبهرو هستند، بعید به نظر میرسد که ناتو خود را در این تنشها درگیر سازد. درعینحال بهرغم آنکه کشورهای فوق دارای مزایای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی بسیاری میباشند، بااینحال هیچ مزیت امنیتی و نظامی برای ناتو نخواهند داشت؛ بلکه با توجه به مناطق بحرانخیزی که در آن قرار دارند، امکان بروز درگیری برای خود و گرفتاری برای اعضای ناتو را به دنبال خواهند داشت. علاوه بر این ممکن است دولتهای منطقه از ناتو بهعنوان ابزاری جهت دستیابی به خواستههای ملی و منافع گروهی خود استفاده نمایند. به این معنا که از ناتو بهعنوان ابزاری جهت سرکوب ناراضیان داخلی و یا ابزاری جهت حلوفصل اختلافات خود با همسایگان سودجویند. درنتیجه دستکم در آینده قابل پیشبینی، احتمال گسترش ناتو به شرق ممکن نیست.