الوقت_ پس از مرگ ملک عبدالله، سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد سالخورده و بیمار او در راس هرم قدرت در عربستان نشسته است. در حالیکه هنوز چند صباحی از سلطنت پادشاه جدید نگذشته است؛ اما او در نخستین اظهارنظرهای خود پس از نشستن بر کرسی قدرت بر ادامه سیاست های ملک عبدالله تاکید کرد اما با توجه به عزل و انتصاب های گسترده و رادیکال وی در دربار سعودی، به نظر می رسد این گفته او بیشتر به یک تعارف شباهت دارد تا یک اراده واقعی. ملک سلمان در مجموعه اقداماتی که گاه از آن با عنوان «کودتا» یاد می شود مقامات نزدیک به پادشاه پیشین را از سمت های مختلف برکنار کرد و افراد وفادار به خود را به جای آنها گمارد.
در بعد سیاست های منطقه ای و بین المللی هم به نظر نمی رسد سیاست های گذشته عربستان با همان سبک و سیاق و کیفیت سابق ادامه یابد. آنچه مشخص است اینکه تغییرات در این حوزه همانند داخل کشور سریع و صریح و عمیق نخواهد بود و انتظار می رود پادشاه عربستان سیاست های خارجی خود را با احتیاط و محافظه کاری بیشتری تنظیم کند. روابط با ایالات متحده مهمترین رکن سیاست خارجی عربستان است و بر همین اساس این موضوع بیش از سایر حوزه ها مورد توجه قرار دارد. در یک سطح تحلیلی کلان با توجه به نزدیکی و اتحاد دیرینه این دو کشور در بیش از نیم قرن گذشته، تحولی بنیادین در روابط واشنگتن و ریاض رخ نخواهد داد. از نقطه نظر عربستان، گروهی که در این کشور قدرت را در دست دارد بدون حمایت و پشتیبانی آمریکا قادر به حفظ قدرت خویش در برابر سایر رقبای داخلی در خاندان سعودی نیستند. انتصاب محمدبن نایف به سمت جانشینی ولیعهد که به روابط نزدیک با محافل اطلاعاتی آمریکا شهره است، از این جهت معنی دار است. آمریکا نیز از این انتصاب خشنود است؛ زیرا علاوه بر روابط نزدیک بن نایف با آمریکا، انتصاب نخستین فرد از نسل دوم خانواده سعودیها، گام مهمی در مسیر اصلاحات و انتقال قدرت به نسل دوم محسوب می شود و در حالیکه ملک سلمان در وضعیت پیری و بیماری به سر می برد می تواند موضوع ریسکها و بحران محتمل جانشینی در آینده را تا حدودی تسهیل کند.
اما روابط آمریکا و عربستان تحت تاثیر متغیرهای متعددی است که بدون توجه به نقش و اهمیت هریک از آنها هرگونه تحلیل از آینده این روابط ناقص خواهد بود؛ کیفیت روابط دو کشور بسته به این که چه جناحی در آمریکا در قدرت باشد نیز دارای اهمیت است. دموکراتها و جمهوریخواهان رویکردهای متفاوتی درباره موضوعاتی مانند حقوق بشر و اصلاحات در عربستان دارند. هرچند قابل انکار نیست که مواردی اینچنینی اغلب تحت تاثیر سایر عوامل از سوی هر دو جناح ممکن است نادیده گرفته شوند.
چگونگی مواجهه با ایران هسته ای یکی از مهمترین متغیرها در روابط دو کشور است. در سال های پایانی سلطنت ملک عبدالله، عربستان به صورت آشکار و پنهان اعتراض و نارضایتی خود را از جریان مذاکرات و مدارای با ایران اعلام کرد؛ تاجایی که ملک عبدالله به آمریکا گفته بود که سر افعی(ایران) را قطع کنند. بطوریکه در مسیر مخالفت با توافق هسته ای و مذاکرات با ایران، عربستان و رژیم اسراییل به یک متحد طبیعی بدل شدند. آنچه از نخستین سخنان پادشاه جدید در دیدار اخیر خود با رییس جمهور آمریکا درباره موضوع هسته ای ایران برمی آید، ملک سلمان نیز نگاهی مشابه با سلف خود درباره مسئله هسته ای ایران دارد.
بحران سوریه و شکل مواجهه آمریکا با دولت بشار اسد هم در روابط دو کشور نقش آفرین است؛ در شرایط کنونی، در حالیکه داعش مسئله اصلی برای آمریکا در سوریه محسوب می شود اما براندازی بشار اسد متحد استراتژیک ایران برای عربستان حیاتی است و ریاض خواهان مبارزه همزمان علیه داعش و دولت سوریه است. امتناع آمریکا از اقدام نظامی مستقیم علیه دولت سوریه بارها با اعتراض و نارضایتی سعودی ها مواجه شد. رویکرد عربستان در قبال سوریه در دوره پادشاهی جدید به نظر نمیرسد تغییر چندانی به خود ببیند.
عوامل دیگری مانند میزان حمایت عربستان سعودی از اسلامگراهای تندرو و افراطی، شکل مواجهه دو کشور با بحران های سیاسی در کشورهای عربی مانند مصر، بحرین و یمن و میزان همسویی عربستان با پروژه سازش موسوم به «صلح خاورمیانه»، در روابط واشنگتن و ریاض تعیین کننده است.
در پایان آنچه با قطعیت میتوان از آن سخن گفت اینکه روابط نزدیک ایالات متحده آمریکا و عربستان با اندک تغییراتی در کیفیت روابط ادامه خواهد یافت و در مدت زمان کوتاهی که از سلطنت سلمان بن عبدالعزیز میگذرد نشانه هایی از اراده طرفین برای تقویت و بهبود روابط مشاهده شده است؛ دیدار هیات 30 نفره از مقامات بلندپایه آمریکایی به ریاست اوباما بهمراه گروهی از چهره های برجسته جمهوریخواه از عربستان نشاندهنده وجود تمایل جدی در حاکمیت آمریکا برای نزدیکی هرچه بیشتر این کشور به عربستان است.