الوقت- اخيرا گلبدین حکمتیار، نخست وزیر سابق و رهبر حزب اسلامی افغانستان آمادگي خود را براي شركت در مذاکرات صلح طالبان با دولت کابل اعلام كرد تا به نوعي به مردم افغانستان نشان دهد که به دنبال صلح و امنيت در كشور است. اين حزب مخالف دولت که در فهرست سیاه سازمان ملل نیز قرار دارد؛ طي بیانیهای اعلام کرد: ما میبینیم که آمریکاییها به دنبال نبرد هستند و بسیاری از مقامهای کابل نیز صلح را تهدیدی علیه قدرت خود میدانند، اما به دنبال حضور در مذاکرات هستیم. این بیانیه از سوی حکمتیار پس از آن منتشر شد که رهبری طالبان مذاکرات با دولت کابل را به دليل بيتوجهي به پيششرطهاي طالبان، نپذيرفت. در حالي كه قرار بود مذاکرات صلح طالبان با دولت کابل در اوایل سالجاری در اسلام آباد پاکستان برگزار شود که تاكنون تكليف برگزاري مذاكرات مشخص نيست.
لازم به يادآوري است كه حزب اسلامي افغانستان به رهبري گلبدین حکمتیار از شاخه نهضت جوانان مسلمان و يكي از دو شاخهي مهم جنبش اسلامي سني مشهور به جنبش اخوانالمسلمين در افغانستان محسوب ميشود كه در اواخر 1347 در دانشگاه كابل شكل گرفت و به اخوانيسم مشهور شد. اين جنبش زماني مطرح شد كه تظاهراتي در اعتراض به توهين كمونيستها به قرآن كريم، توسط دانشجويان مسلمان به راه افتاد. رهبر اين جنبش غلام محمد نيازي بوده و افرادي نظير سيد موسي توانا، برهانالدين رباني،عبدالعزيز فروغ، حكمتيار و... در تاسيس جنبش همكاري داشتند. بعدها حكمتيار حزب اسلامی افغانستان را در اوايل دهه 1350 بنا نهاد و در آینده با دریافت بخش زیادی از کمکهای نظامي آمریکا، پاكستان و کشورهاي عربي از نیرومندترین و منظمترین احزابهای افغانستانی شد.
در تحليل اين رويداد بايد گفت كه حزب اسلامي مربوط به حكمتيار هر چند يك جريان حزبي با سابقه در صحنه تحولات افغانستان بوده است، اما اقدامات و سياستهاي اين حزب در طول چهار دهه گذشته نه تنها مورد قبول مردم و ديگر جريانهاي سياسي نبوده، بلكه همواره با توجه به منافع قومي، مذهبي و جناحي خود، سعي كرده است با اتخاذ رويكرد تماميتطلبي به نوعي اهداف خود را پيگيري كرده و عملا كشور افغانستان را دچار بحران و جنگ كند. در واقع موضعگیریهای حزب اسلامی به گونهای بوده است که با تمام حکومتهای مرکزی وارد جنگ شده است. در مقطعي كه مجاهدين با همدلي و اتحاد توانستند ارتش سرخ شوروي را شكست داده و پيروزي احزاب اسلامي را رقم بزنند، اما در روند تشكيل دولت مجاهدين اسلامي، حزب اسلامي حكمتيار به دلايلي متعدد، نظير حمايت برخي كشورهاي منطقه و مداخلات كشورهاي عربي در حمايت از حزب اسلامي حكمتيار، تداوم دولت مجاهدين اسلامي را با چالش هاي اساسي روبرو ساخت و به جنگ داخلي منجر شد و به نوعي مقدمات ظهور طالبان شكل گرفت. در واقع يكي از دلايل بروز جنگ قدرت پس از سرنگوني نظام كمونيستي افغانستان، بركناري عبدالصبور فريد از حزب اسلامي حكمتيار توسط دولت رباني بود كه موجب درگيريها بين گروههاي مجاهدين شد. بهانه حكمتيار در حمله به كابل، حضور شبه نظاميان ژنرال دوستم در كابل بود، اما هدف اصلي وي تصاحب قدرت بود.
شايد يكي از دلايل ناسازگاري حكمتيار با قدرتهاي مركزي، به خاطر زيادهخواهي و نگاه انحصاري وي باشد، چرا كه در طول سالهاي گذشته همواره بر مواضع خود تاكيد كرده و پس از سقوط طالبان از قدرت نيز، خواهان تشكيل نظام اسلامي و خروج نيروهاي خارجي از افغانستان بوده است. اما در عمل مشاهده ميشود كه بخشي از جريان حزب اسلامي در درون دولت افغانستان حضور دارند و حتي در انتخابات پارلماني و رياست جمهوري نيز كانديداهايي داشته است. اكنون نيز بخشی از طرفداران حزب اسلامي در دولت اشرفغنی حضور دارند و بخشي ديگر از ياران حکمتیار همچنان با دولت مرکزی و نیروهای خارجی در حال جنگند. البته در سالهای اخير و پس از اين كه حكمتيار احساس كرده است كه نميتواند به اهداف خود برسد، به نوعي راغب به مذاكره با دولت اشرفغني شده است. اين سياست هم مورد نياز حكمتيار است و هم دولت اشرفغني پس از رد مذاكرات صلح توسط طالبان، بدان نيازمند است.
به هر حال موضوع مذاكره صلح با حزب اسلامي حكمتيار، ميتواند به دولت کابل و روند مذاكرات صلح افغانستان تا حدودي كمك كند، اما نميتواند كليت مساله را حل و ريشه ناامنيها را بخشكاند. چراكه بازيگران متضاد داخلي و خارجي مذاكرات صلح همچنان بر مواضع خود ايستادهاند و هر يك از بازيگران از منظر منافع خود به مذاكرات نگاه ميكند و اراده لازم براي ايجاد صلح و امنيت در افغانستان وجود ندارد. به همين جهت مشكل افغانستان، تنها مذاكره با حزب اسلامي حكمتيار نيست و بايد براي برونرفت از بحران، نگاه جامع و مانعي داشت. بويژه كه حكمتيار قصد همراهي با جريان تروريستي داعش داشته و براي كسب نوعي وجهه خود را علاقمند به صلح معرفي ميكند. به هر حال تا زماني كه استراتژي يك بازيگر در افغانستان منجر به اتخاذ استراتژي رقابتي و تقابلي بازيگر ديگر در افغانستان ميشود؛ (چطور كه نقش برخي بازيگران در افغانستان به همين منوال صورت ميگيرد)، نميتوان چشمانداز روشني براي حل و فصل بحران افغانستان ترسيم كرد.