الوقت_ شيعيان افغانستان به رغم موانعي كه در طول سالها در اين كشور با آن مواجه بوده اند اما همواره تلاش كرده اند تا نقش تاثيرگذار خود را داشته و مطالبات خود را دنبال نمايند. طالبان نيز همواره در صحنه تحولات افغانستان نقش پررنگي داشته اند. اين گروه به دلايل عقيدتي به معارضه با شيعيان پرداخته و مانع از حضور و فعاليت آنها مي شوند. بنيان هاي فكري طالبان بر مبناي درك سطحي از اسلام، سخت گيري مذهبي، سطحي نگري، قشري گري، تعصب و خشونت در اجراي احكام اسلام را به دنبال داشته است. چنين برداشتي باعث شده تا آنها هرگونه انحراف از دين و شريعت مورد نظر خود را برابر با گمراهي تلقي نمايند. بر همين مبنا طالبان به مخالفت با مذهب شيعه و مباني فكري آن پرداخته و از اين جهت شيعيان را رافضي مي دانند. آنچه که از مجموع عملکرد و سیاستهای طالبان بدست می آید شیعه ستیزی و خصومت با پیروان اهل بیت است. این سیاست به تناسب شرایط، فراز و نشیب هایی داشته است، چنانكه در مقطعي که هنوز به پیروزیهای بزرگ نرسیده بودند، کتمانکاری و در پیشگیری روشهای ملایم در قبال اقوام و مذاهب را در پیش گرفته بودند، اما در دوران بعدی که آنها با نیروی نظامی تقریباً بر ۹۵% افغانستان تسلط پیدا کردند و امارت اسلامی را تاسیس نمودند، ستیز و معاندت مذهبی آنها علنی تر شد. در دوره بعد از11 سپتامبر نيز رابطه آنها با شيعيان به شكل خاص بود.
به طور كلي اختلاف عقيدتي طالبان با شيعيان وجه پررنگ ديدگاه اين دو گروه نسبت به يكديگر مي باشد. بر اين اساس كافر و رافضي خواندن شيعيان از سوي طالبان در حيطه عقيدتي منجر به اين شده تا در عرصه عمل هم رويكرد مقابله جويانه نسبت به اين گروه داشته باشند. چنين رويكردي در زماني كه طالبان قدرت را در دست داشتند وجه بارزتري به خود مي گيرد و به اشكال مختلف مبارزه مسلحانه و كشتار شيعيان در نقاط مختلف افغانستان خود را نشان مي دهد. در اين خصوص مي توان گفت كه، طالبانیسم نتوانست خاطره تصمیم عبدالرحمن خان را برای پاک سازی مرکز افغانستان از وجود شیعیان از بین ببرد و خودش را به عنوان تنها راه علاج ضروری برای بحران افغانستان معرفی کند. در واقع، سیاست «شیعه زداییِ» طالبان مانع از آن شد که هژمونی طالبانی در هزاره جات و مناطق اکثرا شیعه نشین پا بگیرد. از این رو طالبانیسم، به گونه ای که در سایر نقاط افغانستان مورد توجه قرار گرفت، در هزاره جات و مناطق شيعه نشين به دلیل وجود فرهنگ سیاسی خاص و این که تشیع به عنوان عنصر سازنده طرح ضد هژمونیک مطرح بود نتوانست انتشار یابد. اما اختلافات قومی و حزبی همیشه چه در صحنه های جنگ و چه در محافل و حاکمیت سیاسی ضربه های مهلکی وارد آورده است.
در مقابل شيعيان نيز با متهجر خواندن طالبان به دنبال حادثه 11 سپتامبر در هر دو پروسه سياسي و نظامي منجر به سقوط طالبان از اريكه قدرت نقش به سزايي داشتند. در اين راستا شيعيان در اجلاس بن با شركت گروههاي مخالف طالبان يعني مجاهدين و تكنوكراتهاي افغاني با حضور گسترده آمريكا، اروپا و همسايگان افغانستان به منظور مشخص نمودن نحوه استقرار حكومت پس از طالبان حضور داشتند كه دستاوردي چون تغيير قانون اساسي و امتيازات زياد حقوقي، سياسي و اجتماعي را براي آنها به همراه داشت. در بعد نظامي نيز آمريكا پس از اولتيماتوم به طالبان به بمباران شديد پايگاهها و تاسيسات نظامي، اقتصادي و ... افغانستان اقدام كرد. از اين رو بعد از طالبان شيعيان فرصت و زمينه اي براي حضور در عرصه هاي مختلف صحنه افغانستان يافتند و از اين فضا استفاده نمودند. چنانكه مناصب و پست هاي سياسي مهمي را در اختيار گرفتند و در عرصه هاي مختلف به ايفاي نقش پرداختند. در همين راستا در تحولات اخير اين كشور كه در قالب خروج نيروهاي خارجي بعد از 2014، امضاي موافقتنامه امنيتي با آمريكا و مذاكرات صلح خود را نشان مي دهد. شيعيان محتاطانه به اتخاذ موضع پرداخته و مذاكره با طالبان را به شرط كنارگذاشتن رويكرد مسلحانه مي پذيرند. علت اتخاذ اين رويكرد تجربه تلخ مردم افغانستان به طور عام و شيعيان اين كشور به طور خاص از برخورد طالبان بوده است. اكنون كه افغانستان در شرايط خاصي قرار گرفته كه بعد از خروج نیروهای بینالمللی تنها هنگامی میتواند به عنوان یک شریک خوب برای کشورهای جهان باشد که بتواند از ظرفیتها و توانمندیهای خود استفاده کرده و ضعف و کاستیهای خود را اصلاح کند، حفظ امنیت و ثبات این کشور یکی از مهمترین مسائل آینده افغانستان است كه بايد مدنظر گروه هاي مختلف من جمله طالبان قرار گيرد.