الوقت- انتخاب ملک سلمان و تصمیم برای دخالت نظامی در یمن، عربستان سعودی را وارد مرحله جدیدی در حوزه سیاست خارجی کرده، اما معنایش این نیست که راهبرد یا اصول جدیدی در سیاست خارجی عربستان سعودی به وجود آمده باشد، بلکه نسل جدید که در حال بر عهده گرفتن رهبری در سیاست خارجی است، روش های واکنشی جدیدی را پیگیری می کند.
جین کینیمونت در تحلیلی که اندیشکده چتم هاوس منتشر کرد، نوشت: این سیاست جدید حاکی از اشتیاق تازه برای توسل به نیروی نظامی است، اما شاهد محدودیت هایی در این زمینه نیز هستیم. هنوز نتیجه جنگ یمن مشخص نیست و مسیر و ابزارهای سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره ملک سلمان همچنان در مرحله آزمایش قرار دارد.
عربستان سعودی دهه ها به عنوان قدرتی محافظه کار شناخته شده که به دنبال حفظ وضع موجود در خاورمیانه است. از کشورهای مستقل حمایت و از حضور آمریکا در منطقه استقبال می کند و در سه دهه گذشته، به صورت آشکار از راه حل تشکیل دو کشور در مناقشه اسرائیلی - فلسطینی حمایت کرده است.
در مقابل، ایران پس از انقلاب بازیگر تجدیدنظر طلب شناخته شده است که از جنبش های انقلابی غیردولتی حمایت می کند و به دنبال پایان حضور آمریکا در منطقه و پایان موجودیت اسرائیل است؛ اما این الگوها در حال تغییر و این نظام منطقهای در حال تغییر است.
کشورهایی نظیر سوریه، عراق، یمن و لیبی در همسایگی عربستان سعودی در حال فروپاشی هستند. این جنگها فقط برای در دست گرفتن کنترل کشور نیست، بلکه مناقشه هایی است که تعیین خواهد کرد این کشورها می توانند به موجودیت خود بر مبنای مرزهای قرن بیستم ادامه دهند یا خیر.
احساس عقب نشینی آمریکا از منطقه، روسیه را ترغیب کرده است نقش نظامی خود را در منطقه افزایش دهد و توافق هسته ای ایران ممکن است به خصومت و محدودسازی بیش از سه دهه پایان دهد.
ایران هم اکنون در سوریه و عراق، لبنان و یمن نقش دارد. علاوه بر این، دیپلمات های ایرانی به صورت فزاینده ای در حال تلاش برای نزدیک کردن کشور خود به غرب به عنوان یک متحد ضدتروریسم هستند. ایران تلاش می کند خود را طرفدار نظم منطقه نشان دهد، اما عربستان سعودی به قیام ها بر اساس مشخصات و فرصت ها پاسخ داده است.
عربستان سعودی مستقیما از تغییر نظام در سوریه و به صورت لفاظی از تغییر رژیم در لیبی حمایت میکند و حاکمان هر دو کشور را دشمن خود می داند. این کشور زمانی که پادشاهی بحرین در خطر افتاد، تانک های خود را به بحرین فرستاد و با اکراه با اخوان المسلمین در مصر تعامل داشت و سپس از کودتای نظامی ضد آنها و بازگشت به مدل رژیم گذشته حمایت کرد.
سیاست عربستان سعودی در یمن تقریبا کاملا برخلاف سیاستش در مصر است. عربستان سعودی امیدوار به گذار کنترل شده حکومت علی عبدالله صالح بود و ابتدا از آن حمایت کرد. سپس زمانی که مجموعه رژیم سابق و نیروهای تجدیدنظر طلب قیام کردند، عربستان سعودی رهبری دخالت نظامی را برای عقب راندن آن در دست گرفت.
این تفاوت در سیاست عربستان سعودی بیشتر منعکس کننده ترس این کشور از نقش ایرانی ها در یمن است. تعیین کنندگان خط مشی سیاسی در عربستان سعودی در سطح بین المللی تاکید می کنند که هدف آنها در یمن بازگرداندن رئیس جمهوری است که در سطح بین الملل به رسمیت شناخته شده است و از این طریق در حال حمایت از هنجارهای بین المللی و داخلی و منطقه ای هستند.
حرف سعودی ها بیشتر از بین بردن نفوذ ایران در شبه جزیره عربی و حفظ فضای سنتی عربی است. اما تاکنون جنگ در یمن نه تنها نتوانسته است موجب بازگشت وضع سابق شود، بلکه موجب شده است عنصر خطرناک جدید در سیاست فرقه گرایانه شکل گیرد که ممکن است منجر به فروپاشی این کشور شود.
همچنین، انتقادها در داخل عربستان سعودی در حال افزایش است. آنچه که روشن است این است تفکرات قدیمی درباره رفتار عربستان سعودی به اینکه به تسلیحات فقط برای بازدارندگی متکی است و بنیان سیاست خارجی این کشور برپایه دیپلماسی و نفوذ مالی است، تغییر یافت.
البته عمدتا ابزارها و جاه طلبی این کشور نیز تغییر یافته است. دیپلمات ها و اساتید عربستان سعودی می گویند می خواهند از ثبات داخلی خود محافظت کنند و می خواهند اطراف آنها رژیم های دوست باشد تا با آنها روابط تجاری داشته باشند و نقش غرب در منطقه را بپذیرند و از قدرتمندسازی گروه ها که حکومت آل سعود را بی ثبات خواهد کرد، خودداری کنند.
بنابراین رقابت با ایران کمتر بر سر مسائل قومی و فرقه ای است و بیشتر مخالفت با نفوذ و قدرت ایران در منطقه است. تنش ها با ایران به خاطر مخالفت های عربستان سعودی با نقش ایران در سوریه، عراق و یمن و همچنین نگرانی های عربستان سعودی درباره ناکامی آمریکا در جلوگیری یا مهار افزایش نفوذ ایران به اوج خود رسیده است.
این در حالی است که عربستان سعودی خود نیز در حال ایجاد بازیگران غیردولتی اعم از قبیله ای، شبه نظامی یا گروه های سیاسی است و به شدت در حال دخالت در سیاست داخلی دیگر کشورهاست.
این تفکر که عربستان سعودی می خواهد وهابیگری را در منطقه رواج دهد، سادهانگاری است. نزدیک ترین دوستان عربستان سعودی در خلیج فارس، امارات متحده عربی و بحرین هستند که نسبتا سکولار هستند که البته قطر به لحاظ ریشه مذهبی به عربستان سعودی نزدیک است.
گروه های مورد حمایت عربستان سعودی در لبنان بیشتر سنی های سکولار هستند و در منطقه فلسطینی نیز عربستان سعودی حمایت از فتح سکولار را بر حماس یا هر یک از گروه های سلفی کوچک ترجیح می دهد.
عربستان سعودی در دهه 60 میلادی در یمن از شیعیان زیدی ضدحامیان ناصر حمایت کرد و سپس با علی عبدالله صالح که یک زیدی سکولار بود برای سالها همکاری کرد و وی را متحد علیه القاعده می دید.
سعودی ها در حال حمایت از جنگجویان سنی از احرار الشام و جیش الفتح در سوریه تا عوامل اخوان المسلمین در یمن هستند. این در حالی است که ممکن است برخی از این گروه ها منافع خود عربستان سعودی را تهدید کنند.
تشریح این مسئله که چرا عربستان سعودی با برخی سوری ها همدردی می کند، اما با مردم دارفور که مقامات سودانی در حال کشتن آنها هستند، همدردی ندارد، سخت است.
در داخل عربستان سعودی نیز تغییری در خاندان آل سعود به وجود آمده و شاهد ظهور نسلی جوان هستیم. این موجب تمرکز قدرت، اما با اجماع کمتر در سیاست شده و چالش های اقتصادی کشور نیز با کاهش قیمت نفت و تغییرات اقتصادی و مالی بیشتر شده است. این مسئله تصمیمات در سیاست خارجی را بحث برانگیزتر خواهد کرد.
شورای راهبردی روابط خارجی