سایت تحلیلی خبری الوقت | Alwaght Website

انتخاب سردبیر

خبر

بیشترین بازدید

روز هفته ماه

پرونده ها

اختلافات ترکیه و آمریکا

اختلافات ترکیه و آمریکا

undefined
معامله قرن

معامله قرن

undefined
سازمان القاعده

سازمان القاعده

سازمان القاعده القاعده پس از 2001 دچار دگرگوني‌هاي چشم¬گيري شد. ساختار هرمي آن جاي خود را به ساختاري داد كه زيرمجموعه‌ها در آن با استقلال عمل فعاليت مي‌كردند. اين تحول اگرچه تسلط مركز بر پيرامون را تقليل داد اما بر گستره و توالي عمليات القاعده در كشورهاي مختلف خاورميانه افزود. با اين حال توان عملياتي كلان القاعده در اثر اين دگرگوني تا حدود زيادي تحليل رفت. القاعده پس از بمب‌گذاري‌هاي لندن در 2005، تاكنون نتوانسته است عمليات موفقيت آميزي در كشورهاي غربي انجام دهد. افزون بر اين، گسترش دامنۀ منطقه اي فعاليت هاي القاعده به كشته و دستگير شدن بسياري از رهبران و كادرهاي اصلي آن انجاميد. با اين حال تمامي اين چالش‌ها مانع تداوم فعاليت القاعده نشد. زيرمجموعه هاي آن در عراق، يمن، افغانستان، پاكستان، سومالي و ديگر كشورها و مناطق فعال باقي ماندند. تشكيلات القاعده تشكيلات القاعده در سال 1988 توسط اسامه بن لادن جهت مبارزه با "اتحاد جماهير شوروي" در افغانستان تأسيس شد. القاعده از سازمان "مكتب الخدمة" كه هدف آن مسلح‌ كردن و آموزش مجاهدين اسلامي براي جنگ با شوروي بود گسترش و پيشرفت يافت. اين سازمان از حمايت و پشتيباني دولت‌هاي اسلامي به ‌ويژه عربستان سعودي و پاكستان و همچنين ايالات متحده آمريكا برخوردار بود. در سال 2000 ايمن ظواهري سازمان "جهاد اسلامي مصر" را با سازمان القاعده ادغام كرد و به شخص دوم اين تشكيلات تبديل شد. خاستگاه اصلي القاعده را بايد "وهابيت" برشمرد كه خود ريشه در جنبش سلفي، مذهب حنبلي و پيروان اهل حديث دارد. رهبران، نظريه پردازان و بسياري از اعضاي القاعده يا وهابي‌اند يا از پيروان مذاهب حنبلي و حنفي كه به وهابيت تمايل زيادي دارند. القاعده را جنبشي سلفي نيز دانسته‌اند، زيرا پيشوايان آن، يعني "احمد بن حنبل" و "ابن تيميه" از نخستين مدعيان سلفي‌گري بوده‌اند. اين تفكر با دريافت خاص خود از توحيد و تكيه بر استدلال‌هاي ظاهرگرايانه بسياري از مسلمانان را كافر مي‌داند و نوك اين ويژگي تكفيري خود را به طور خاص متوجه شيعيان كرده است. ايدئولوژي القاعده بر چهار ركن سلفي‌گري، راديكاليسم، شيعه ستيزي و غرب ستيزي استوار است. از آنجا كه دو ركن آخر بر آمده از ويژگي سلفي‌گري است، به اختصار مي‌توان آن را ايدئولوژي "سلفي راديكال" ناميد. از نگاه آنان، دين يك نظام ساده حقوقي است كه از جانب خداوند براي رهايي بشر از عذاب دنيوي و اخروي نازل شده و تكاليفي را بر او واجب كرده است. به همين دليل بشر براي سعادت دنيا و آخرت بايد به عبادت و اطاعت خدا بپردازد. به رغم تداوم فعاليت، القاعده از نيمۀ دهۀ گذشته دچار چالش‌هاي بزرگي شد كه آيندۀ آن را در هاله‌اي از ابهام فرو برد. چهار چالش عمدۀ القاعده در اين سال ها به ترتيب اهميت عبارتند از: - تنزل جايگاه در جهان اسلام: در نظرسنجي هاي پس از يازده سپتامبر، القاعده از مقبوليت و محبوبيت قابل توجهي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. اين جنبش در ذهن بسياري از مسلمانان متشكل از جهادگراني بود كه پس از آزادسازيِ افغانستان از اشغال ملحدان، مبارزه با ظلم و ستم در ابعاد داخلي (در برابر رژيم‌هاي فاسد منطقه) و خارجي (در برابر امريكا و غرب) و دفاع از منافع جهان اسلام را سرلوحۀ فعاليت هاي خود قرار داده‌اند. اين نوع نگاه در ابتدا با توجه به گفتمان ظلم‌ستيز و جهادگرايانۀ القاعده چندان غيرمنتظره نمي‌نمود. اما با روشن شدن پيامدهاي عملكرد القاعده بر جهان اسلام، به ويژه اشغال افغانستان و عراق و نيز گسترش فعاليت‌هايي كه بيش از هر چيز جان و مال مسلمانان و بي‌گناهان را هدف مي‌گرفت، طرفداري از گفتمان القاعده به تدريج رو به كاهش نهاد. به طور مشخص از سال‌هاي 2005 و 2006 محبوبيت القاعده و پشتيباني از آن در ميان مسلمانان رو به تنزل نهاد، به نحوي كه در 2010 طرفداري از القاعده نسبت به 2001 به نيم كاهش يافت. تنزل هواداري از القاعده به معناي كاهش حمايت پرسنلي و مالي به ويژه از زيرمجموعه‌هاي اين سازمان مي‌باشد. پيامدهاي اين واقعيت را در عراق، يمن و مغرب شاهد بوديم؛ - بهار عربي: دومين چالش، خيزش‌هاي فراگير و مردميِ 2011 در خاورميانه مي‌باشد. اين تحركات در سه جهت براي القاعده پيامدهاي منفي در بر داشت: نخست آنكه تبليغات عليه رژيم‌هاي حاكم كه پيشتر يكي از ابزارهاي اساسي القاعده براي جلب حمايت و توجيه عملكردش نزد مسلمانان بود، با توجه به حضور گستردۀ مردم در اعتراضات ضدرژيم، كارآيي خود را در جذب نيروهاي جوان و پشتيباني مالي از القاعده در ميان شهروندان عرب از دست داد. دوم آنكه تقريباً تمامي نيروهاي فعال در زندگي سياسيِ منطقه – به جز القاعده – در اين تحولات حضور داشتند. تصويري كه دوري القاعده از جوامع عربي را به خوبي به نمايش گذاشت. سوم آنكه، مردمي بودن تحولات و حاشيه‌اي بودن نقش آمريكا و در واقع غافلگيريِ اين كشور از سرعت و گسترۀ تحولات و نيز تضاد آمريكا با برخي از رژيم‌هاي عرب، امكان بهره‌گيري تبليغاتي القاعده از حضور امريكا را از بين برد؛ - حذف رهبر كاريزماتيك: مرگ بن لادن بزرگترين چالش القاعده در طول سال‌هاي فعاليت آن بود. جنبش‌هاي اسلام‌گرا اغلب بر محور شخصيتي كاريزماتيك و نيرومند به فعاليت مي‌پردازند. نگاهي به جنبش‌هاي اسلام‌گراي قرن بيستم در خاورميانۀ عربي نشان مي‌دهد كه حذف رهبريِ كاريزماتيك از صحنه، اغلب به معناي زمين‌گير شدن و آغاز زوال چنين جنبش‌هايي بوده است. افزون بر اين، شخصيت جذاب و محبوبيت بن لادن در ميان اعضاي القاعده و توان سخنوريِ وي نقشي اساسي در تحكيم وحدت سازمانيِ القاعده داشته است. مرگ بن لادن علاوه بر حذف چهرۀ كاريزماتيك و وحدت‌بخشِ القاعده، اين جنبش را با چالش جانشيني روبه رو كرد؛ - بحران جانشيني: هشت هفته پس از مرگ بن لادن اعلام شد كه أيمن الظواهري به جانشيني وي انتخاب شده است. اين فاصلۀ زماني به خوبي گوياي اختلافات دروني القاعده بر سر انتخاب جانشين است. حتي اگر اين تأخير را، بنا بر تحليلي، ناشي از دشواري برگزاري سريع نشست اعضاي عالي‌رتبۀ القاعده براي انتخاب رهبر بدانيم، عدم بيعت زودهنگام زيرمجموعه هاي القاعده اين تحليل را زير سوال برد. تأخير در بيعت ساير زيرمجموعه هاي القاعده، نشان از تأثير چالش جانشيني بن لادن بر وحدت سازماني القاعده مي باشد. افزون بر فقدان اجماع بر سر الظواهري، وي چهره‌اي كاريزماتيك به حساب نمي‌آيد و از شخصيت و قدرت سخنوري بن لادن و اثرگذاري وي در رهبران و كادرهاي القاعده برخوردار نيست. از ديد برخي وي بيشتر براي مديريت يك اداره يا شركت مناسب است تا رهبري يك جنبش جهاني. مجموعۀ چهار چالش فوق، القاعده را در بستر اصلي و در حال دگرگوني فعاليتش، خاورميانه، به حاشيه رانده است. مرگ بن لادن بزرگترين ضربه‌اي بود كه به القاعده وارد شد. اگرچه الظواهري به عنوان ايدئولوگ القاعده معروف است اما وي به وضوح از صفات لازم براي رهبري جنبشي گسترده همچون القاعده برخوردار نيست. وضعيت فعلي القاعده در حالي كه كمتر از سه سال از كشته شدن اسامه بن لادن، بنيان گذار القاعده نگذشته است كه طيف هاي جوان‌تر و نوظهور القاعده پاگرفته و اقدامات انتحاري را در برخي از كشورهاي منطقه انجام مي دهند. اين در حالي مي باشد كه در سال هاي گذشته، القاعده به لحاظ سازماني و ايدئولوژي در مسير تنزل و عقب نشيني بود. روند ظهور مجدد اين سازمان تروريستي در برخي از كشورهاي منطقه را مي توان به شرايط بحراني و بعضاً هرج و مرج داخلي اين كشورها بي ارتباط ندانست. چرا كه خلأ ايدئولوژي در جهان عرب به واسطه شكست حكومت‌هاي اصلاح طلب، بازار سازمان القاعده و ايدئولوژي القاعده گرايي را در جهان عرب رونق بخشيده است. به بيان ديگر، بسياري از مخالفان انقلاب هاي عربي، كه خواهان حفظ ديكتاتورهاي سابق در قدرت بودند و يا خواهان قدرت‌يابي ديكتاتورهاي ديگر و بعضاً بازگشت آن‌ها بودند، نسل جديدي از القاعده نوين را پايه گذاري كرده‌اند. سازماني كه بسياري از اعضاي قديمي و كليدي آن در سال‌هاي گذشته كشته شدند، با گفتمان جديد و با هدف تغيير در جهان اسلام، تنها از طريق جهاد خشونت‌آميز و تروريسم، سعي در پياده نمودن پارادايم خود دارند. در اين بين جماعت اخوان المسلمين به عنوان دشمن محوري القاعده، كه چند سالي در مسير تسلط بر سياست‌هاي جهان عرب، تغييراتي را به وجود آورد، نقش مهمي در تقويت اين گروه نوين بازي كرد. هر چند كه اخوان در ادامه حركت خود، دچار چالش هاي جدي شده است، اما توانست اثبات كند كه تغيير واقعي در جهان عرب بدون تروريسم و اقدامات خشن هم امكان دارد. بر همين اساس، بسياري از تحليلگران، ظهور نسل جديد از گروه القاعده را پيش بيني كردند. نكته قابل تأمل اينكه، نوظهوران و وابستگان به القاعده نوين خيز بلندي از دمشق تا بغداد و بيروت برداشته اند و در سال گذشته خشونت و افراطي‌گرايي هاي فراواني را انجام داده اند. القاعده اي كه در عراق صحبت از شكست و محو جدي آن بود، مجدداً احيا شده و اقداماتي مرگبارتر از گذشته انجام مي‌دهد. امروز گروه دولت اسلامي عراق و شام، داعش بار ديگر براي به دست گرفتن مناطق غربي عراق در حال جنگيدن است. حتي اين گروه با ائتلاف با جبهه النصره در سوريه شكوفاتر شده است و به همراه يكديگر براي نابودي منطقه تلاش مي كنند. بر همين اساس، خشونت فرقه اي بين شيعه و سني چندين برابر شده است. بسياري از جهادي‌هايي كه از اروپا روانه سوريه شده‌اند در آتش القاعده نوين در حال سوختن مي باشند. تلاش گردان‌هاي تروريستي چون (گردان‌هاي عبدا… عزام) براي كشاندن جنگ فرقه‌اي از سوريه به لبنان و عراق است. حتي حمله به سفارت ايران در بيروت و ساير اقدامات انتحاري چون بمب گذاري را در مناطق شيعه نشين در دستوركار خود دارند
گروه داعش

گروه داعش

دولت اسلامي عراق و شام يا داعش به عنوان گروهي منشعب از القاعده محسوب مي شود كه از منظر گرايشات عقيدتي و فكري و همچنين جنبه رفتاري رويكرد يكساني با القاعده دارد. با اين حال رفتارهاي اين گروه تروريستي در طول يك دهه گذشته و به خصوص چند سال اخير نشانگر راديكال تر و خشن تر بودن اين گروه در مقايسه با القاعده است و داعش با توجه به جدايي از القاعده و پيدايش اختلافاتي بين آن دو به عنوان مخوف‌ترين و قدرتمندترين گروه تروريستي در عرصه خاورميانه ظهور كرده است. هر چند كه داعش در شكل كنوني آن محصول بحران سوريه و گسترش اختلافات و منازعات منطقه اي بعد از 2011 است، اما ريشه ها و روند قدرت گرفتن آن به دوره پس از صدام در عراق يعني از سال 2003 به بعد مربوط است. حمله آمريكا به عراق در سال 2003 فرصت و فضاي مناسبي را براي حضور و نقش آفريني گروههاي مسلح و تروريستي مختلف از جمله گروههاي مرتبط با القاعده در اين كشور بوجود آورد. بر اين اساس گروههاي مسلح مختلفي به خصوص در سالهاي پس از 2004 در عراق ظهور كرد كه با جذب نيرو و منابع مالي در تلاش بودند كه با نيروهاي نظامي آمريكايي و همچنين نيروهاي عراقي مقابله كنند. يكي از مهمترين اين گروهها جماعه التوحيد و الجهاد بود كه به رهبري ابومصعب زرقاوي در سال 2004 تشكيل شد. پس از آنكه زرقاوي بيعت خود با اسامه بن لادن رهبر القاعده را اعلام كرد به تنظيم القاعده في بلاد الرافدين تبديل شد و همچنين به اين گروه القاعده عراق نيز اطلاق مي شد. زرقاوي بعد از آزادي از زندان در اردن در سال 1999 رهبري بخشي از داوطلبان جهادي در افغانستان را برعهده داشت، اما در سال 2001 از اين كشور به شمال عراق فرار كرد و در آنجا به گروه انصارالاسلام پيوست و سپس با ايجاد القاعده عراق، وفاداري خود به رهبري شبكه جهاني القاعده را بيان داشت. القاعده عراق به تدريج به اصلي ترين گروه تروريستي در عراق تبديل شد و بيشترين انفجارها و اقدامات تروريستي از سوي اين گروه صورت گرفت. از جمله مهمترين اقدامات القاعده عراق كه در پي ايجاد فتنه مذهبي و جنگ داخلي در عراق بود، انفجار حرم شريف امامين عسگرين در سامرا در سال 2006 بود. اين تشكل عمليات تروريستي خود را به اندازه اي افزايش داد كه به يكي از قوي ترين گروههاي مسلح در صحنه عراق تبديل شد و شروع به گسترش نفوذ خود در مناطق گسترده اي از عراق كرد تا اينكه در سال 2006،‌ زرقاوي علنا در يك نوار ويدئويي تشكيل آنچه را " شوراي مجاهدين" خواند به سركردگي عبدالله رشيد البغدادي اعلام كرد. پس از كشته شدن زرقاوي توسط نيروهاي آمريكايي در سال 2006، ابوحمزه المهاجر به سركردگي اين گروه تعيين شد و در پايان همان سال دولت اسلامي عراق به سركردگي ابوعمر البغدادي تشكيل شد. دولت اسلامي عراق به عنوان گروهي تروريستي و شاخه القاعده در عراق در شكل جديد خود تحت رهبري ابوعمر البغدادي تلاشهاي خود براي ايجاد ناامني در عراق را ادامه داد، با اين حال اين گروه از سال 2008 با افول و كاهش قدرت و تاثيرگذاري در عراق مواجه شد. شكل گيري نيروهاي الصحوه يا بيداري از ميان عشاير سني عراق براي مقابله با القاعده عراق و اقدامات نظامي و امنيتي در مقابل آن باعث تضعيف جدي اين گروه شد. در 19 آوريل 2010، نظاميان آمريكايي و عراقي طي يك عمليات نظامي در منطقه الثرثار، منزلي را هدف قرار دادند كه ابوعمر البغدادي و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند و پس از درگيريهاي شديد ميان دو طرف، اين منزل هدف حملات هوايي قرار گرفت و در نتيجه آن دو سركرده تروريستها به هلاكت رسيدند. يك هفته بعد، اين گروه تروريستي در بيانيه اي هلاكت البغدادي و المهاجر را رسما اعلام كرد و پس از حدود ده روز، مجلس شوراي دولت اسلامي عراق تشكيل جلسه داد و ابوبكر البغدادي را به عنوان جانشين ابوعمر البغدادي انتخاب كرد. هر چند در اين دوره دولت اسلامي عراق در مرحله ضعف بود، اما بحران سوريه فرصتهاي نويني را براي اين گروه ايجاد كرد و البغدادي با بهره گيري از آن توانست به جايگاه و نقش آفريني عمده اي در معادلات عراق و سوريه بپردازد. بحران سوريه از چند منظر باعث ايجاد فرصت براي گروه تروريستي دولت اسلامي عراق شد. اول اينكه سوريه با توجه به مجاورت جغرافيايي و پيوستگي سرزميني با عراق فضاي عملياتي مناسبي را براي افزايش قدرت و نقش آفريني اين گروه بوجود آورد. دوم اينكه گسترش بحران و رقابتهاي منطقه اي و افزايش تنشهاي مذهبي و فضاي افراط گرايانه در منطقه منابع انساني و مالي گسترده اي را براي گروه دولت اسلامي عراق فراهم ساخت. با توجه به شرايط جديد سوريه ابوبكر بغدادي يكي از معاونان خود به نام ابومحمد الجولاني را به سوريه فرستاد كه منجر به شكل گيري گروه جبهه النصره در سوريه در 2011 شد. جبهه النصره تا سال 2013 به عنوان گروهي وابسته به القاعده در سوريه معروف بود و توانست با جذب نيرو و منابع مالي به يكي از بازيگران مهم معارض در اين كشور تبديل شود. در حالي كه گزارشهاي اطلاعاتي از رابطه فكري و تشكيلاتي اين گروه با شاخه دولت عراق اسلامي پرده برداشت، در نهم آوريل 2013، ابوبكر البغدادي در يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره امتداد دولت اسلامي عراق است و تشكيل آنچه دولت اسلامي عراق و شام خواند با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامي عراق اعلام كرد. اما طولي نكشيد كه يك نوار صوتي منتسب به ابومحمد الجولاني پخش شد كه در اين نوار از رابطه خود با دولت اسلامي عراق سخن گفت، اما وي ايده ادغام با اين گروه را نپذيرفت و بيعت خود را با شبكه القاعده تحت رهبري ايمن الظواهري اعلام كرد. بر اين اساس به رغم تاكيد ايمن الظواهري بر انحلال داعش و فعاليت جداگانه دولت اسلامي در عراق و جبهه النصره در سوريه، البغدادي بر ادامه حيات داعش تاكيد كرد. بر اين اساس بود كه اختلافات مهمي بين البغدادي و ايمن الظواهري و درگيريهاي بين جبهه النصره و داعش رخ داد. با اين حال داعش توانست به نقش آفريني گسترده تري در سوريه بپردازد و جايگاه خود را در اين كشور با تصرف برخي مناطق تثبيت كند. داعش پس از تقويت خود در سوريه بتدريج حضور و نقش آفريني خود در عراق را نيز گسترش داد. داعشي‌ها كه در طول سال 2013 حضور پراكنده اي در عراق داشتند، از ابتداي 2014 نقش خود در اين كشور را بسيار توسعه دادند. بر اين اساس بود كه آنها توانستند بر مناطق گسترده اي از عراق در استان الانبار مسلط شوند و شهرهاي مهم رمادي و فلوجه را به تصرف خود درآورند. هر چند نيروهاي عراقي توانستند مناطق مهمي از جمله رمادي را از كنترل داعش خارج سازند، اما شهرهايي مانند فلوجه همچنان در دست داعش باقي ماند. در حالي كه ارتش عراق در حال تشديد اقدامات اطلاعاتي و نظامي خود براي خارج ساختن داعش از فلوجه بود، مرحله جديدي از عمليات نظامي و پيشرويهاي اين گروه در استانهاي صلاح الدين، نينوا، ديالي و كركوك آغاز شد. داعش بعد از ناكامي در تصرف سامرا به موصل حمله كرد و توانست بر اين شهر مسلط شود. سپس پيشرويهاي داعش به سوي ساير مناطق عراق ادامه يافت و از جمله باعث تسلط بر تكريت شد. در حال حاضر داعش بر مناطق قابل توجهي از سوريه به خصوص قسمتهاي شرقي مانند الرقه و همچنين بخش‌هاي مهمي از مركز و غرب عراق مسلط است. در چنين شرايطي كه با گسترش توان مالي و انساني داعش و همكاري برخي گروههاي محلي با آن همراه است، تهديدات مختلف ناشي از آن در منطقه در حال گسترش است.
جنبش گولن

جنبش گولن

جنبش گولن طی سال‌های اخیر، جریانی در ترکیه رشد کرده که اگر چه خود را وامدار اندیشه‌های سعید نورسی عالم برجسته ترک می‌داند، اما از جهات گوناگون به ارائه الگویی نوین پرداخته است. این جریان که عموماً با نام رهبر آن فتح‌الله گولن آمیخته است، تحت عناوینی هم‌چون جماعت خدمت، جریان نورچی و جماعت گولن نیز شناخته می‌شود. این جریان نه تنها در ترکیه نوین به عنوان یکی از جریان های مهم شناخته شده، بلکه در سطح منطقه نیز جریانی تاثیرگذار محسوب می شود و طی سال های گذشته، رشدی فزاینده در مناطقی همچون بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز، افریقا و حتی امریکا داشته است. شخصیت ودیدگاه های گولن درباره گولن و شخصیت او دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی از شاگردان گولن به او لقب خواجه افندی داده اند؛ زیرا وی هم تحصیلات سنتی دینی داشته و هم به فلسفه غرب و به ویژه فلسفه کانت تعلقی ویژه دارد. برخی دیگر از افراد جماعت، او را به چشم حضرت مهدی (عج) نگاه می کنند. برخی دیگر او را یک واعظ ساده مذهبی می دانند که بواسطه نوع سخنرانی هایش در میان مردم مشهور شده است. برخی نیز او را یک مصلح بزرگ دینی و پیام آور صلح و آشتی اسلام با دموکراسی تلقی می کنند. مخالفان وی نیز او را فردی دروغگو و فریبکار توصیف می کنند که حتی جرات بازگشت به ترکیه را نیز ندارد. عده ای نیز اعتقاد دارند گولن با شخصیت بت گونه ای که به هوادارانش داده، تصویری نژادپرست، ناسیونالیست و بیگانه از دیگران، از جماعت خود ترسیم کرده است. تکبر و خوار شمردن کسانی که خارج از جماعت هستند، به رویه ای معمولی تبدیل شده است. به نحوی که نزد پیروان این جماعت، غیر از گولن، سایر علمای جهان اسلام بی اطلاع هستند و درک درستی از مسایل ندارند. (DAĞ, 2014) به هر حال فارغ از آنکه قضاوتی درباره تعارف فوق از گولن و شخصیت وی داشته باشیم، واقعیت آن است که امروز نام فتح الله گولن با اصطلاح اسلام روشنگر یا معتدل ترک که بسیاری از پژوهندگان از آموزه هاو جهان بینی آن با عنوان «پارادایم اسلام اجتماعی» یاد می کنند، گره خورده است.( فلاح، 207:1389-205) در حقیقت فتح الله گولن در ترکیه به عنوان پدر اسلام اجتماعی معروف است و وی را بنیانگذار و رهبر جنبش گولن می‌خوانند. همچنین برخی از کتاب های گولن از پرفروش ترین کتاب ها در ترکیه و حتی سایر کشورهای اسلامی بوده اند. مدارس او در بیش از 160 کشور جهان فعالیت می کنند و آراء و افکار وی را به شاگران خود منتقل می کنند. جماعت خدمت(جریان گولن) آنچه امروز به نام جریان گولن یا جماعت خدمت معروف است، حاصل اندیشه ها و تلاش های محمد فتح الله گولن است. وی به عنوان یکی از شاگردان مکتب نورسی، تلاش زیادی جهت مدرن کردن جنبش نور انجام داد. وی که مشهورترین واعظ، نویسنده و تدریس کننده علوم اخلاقی و الهیات ترکیه محسوب می شود، در صدر جریانی قرار گرفته که طی سال های گذشته از تاثیر به سزایی در فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی برخوردار بوده است. اگر چه گولن صراحتا نورجی بودن خود را به زبان نیاورده و در سخنرانی ها کمتر از سعید نورسی یاد می کند، باید این حال جریان وی عمدتا جریانی منشعب از جماعت نور تلقی می شود. گولن که هم اکنون در پنسیلوانیای آمریکا زندگی می کند، خطیبی توانا است که از سن 14 سالگی خطابه می کرده است. وی بیشتر آموزش های دینی خود را نزد پدر و در تکیه محله خود نزد علما و متصوفه فرا گرفته است. پدرش علاوه بر زبان عربی و ترکی، زبان فارسی را هم به او آموخت. وی که هیچگاه ازدواج نکرده و مجرد زندگی می کند، بحث های دینی خود را با احساسات، عواطف و بیانی رسا همراه می کند و عیبی نمی بیند که هنگام موعظه، اشکش بر گونه جاری شود. او از طریق فن خطابت و همچنین با شیوه های خاص خود مانند گریه کردن در حال سخنرانی، توجه مخاطبان را به خود معطوف کرده و نورجی ها و دیگر افراد گروه های دینی را تحت تأثیر قرار داده است. از جلسات وعظ او فیلمبرداری می‌شود و این فیلم ها میان هوادارانش دست به دست می چرخد و تکثیر می شود. همچنین مجموعه سخنرانی های فتح الله گولن در قالب کاست و سی دی در مناطق مختلف توزیع می شود. این اقدام که هم پول و هم طرفداران او را افزایش داده است، با مخالفت سایر زعمای حرکت نورجی مواجه شده و اعتراض آنها را برانگیخته است. با این حال فتح الله گولن همچنان به این شیوه تشکیلاتی خود ادامه می دهد و موفق به ایجاد شبکه ای گسترده شده است. ماهیت جریان گولن درباره این جریان، دیدگاه‌های کلان مختلفی وجود دارد. به نحوی که برخی جریان گولن را جریان بومی می دانند که از بطن جامعه و اعتقادات مذهبی مردم ترکیه برخاسته است و برخی دیگر نیز آن را جریانی وارداتی تلقی می‌کنند که توسط امریکا و سایر کشورهای غربی مورد حمایت قرار گرفته است. باید توجه داشت که فتح الله گولن در ترکیه به شخصیت افسانه ای تبدیل شده که حضور، نفوذ و سایه وی و جماعتش در محیط و فضای کلیه اماکن سیاسی، نظامی و امنیتی ترکیه سایه افکنده و وابستگی این جماعت و التزام آن به احکام اسلامی و سیاست های آن بطور واضح و شفاف مشخص نیست. در واقع این جریان به رغم تعدد و تنوع حوزه های فعالیتش، همچنان ناشناخته و مبهم به نظر می رسد و بسیاری از صاحب نظران چه در داخل و چه خارج از ترکیه، نسبت به مقاصد و نیات دراز مدت این جریان اظهار بی اطلاعی می کنند. به نحوی که هیچ کس از میزان قدرت مالی و تعداد طرفداران این جریان اطلاع درستی ندارد و معلوم نیست نفوذ گولن در دستگاه های کلیدی دولتی تا چه حد است و در صورت احراز قدرت بیشتر، چه خط مشی را پیش خواهد گرفت.
جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان المسلمين

جماعت اخوان¬المسلمين را مي¬توان مهم¬ترين جنبش اسلامي در جهان عرب طي قرن گذشته محسوب كرد. جنبشي كه حسن البنا در 1928 مصر پديد آورد، ايدئولوژي آن اسلام و در اصول سياسي و اجتماعي خواهان بازگشت به حكومت اسلامي در قرن هاي اوليه است. اين جماعت در زمان تأسيس و شكل‌گيري به عنوان جنبشي اسلام‌گرا در مقابل جريان‌هاي سكولار جهان عرب ظهور كرد. اساس و مبناي شكل‌گيري آن مبارزه با الغاي خلافت و جلوگيري از گسترش الگوي لائيك در جهان اسلام بود. در واقع، در شرايطي كه خلافت اسلامي در قالب امپراتوري عثماني در مركزيت جهان اسلام مضمحل شده بود و جريان‌هاي سكولار و ملي‌گراي عربي و تركي در حال رشد و عرض اندام بودند، حسن البنا با طرح دعوت اسلامي، جنبش جديدي را پايه‌گذاري كرد كه احياي مجدد خلافت در رأس امور و برنامه‌هاي سياسي آن قرار داشت و به همين دليل به كانوني براي جلب مسلمانان در داخل و خارج مصر تبديل شد. در حقيقت جنبش اخوان المسلمين را اصولاً بايد زائيده اوضاع سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر مصر در پي رواج تفكر جدايي دين از سياست (سكولاريسم) در ميان روشنفكران و آهنگ احساسات ملي گرايانه براي اصلاح اين كشور در دوران اختناق بعد از انقلاب 1919 مصر بر ضد انگليس دانست. اهداف بنيان گذاران اين جنبش- به ويژه حسن البناء- از يك سو بر ايجاد تحول در اعتقادات اسلامي مسلمانان و بالاخص مصريان از حالتي ايستا و بي تحرك به سمت پويايي و حاكميت تعاليم شريعت بر زندگي اجتماعي و سياسي مصر و از سوي ديگر بر يگانگي مسلمانان در برابر استعمارگران غرب كه كشورهاي اسلامي را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور مي زد. حسن البناء رهبر جنبش تلاش‌هاي خود را در سه مرحله «تبليغ»، «جذب و سازماندهي» و «مرحله عملي» آغاز نمود. اصولي كه حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:1 ـ «اجتناب از جدال‌هاي مذهبي و فرقه‌اي» (از زماني كه جماعت تقريب بين مذاهب اسلامي تأسيس شد حسن البناء و ايت‌الله قمي در تأسيس آن سهيم بودند همكاري ميان اخوان‌المسلمين و شيعيان برقرار شد كه در نهايت به ديدار نوّاب صفوي در سال 1954م. از مصر منجر گرديد. حسن البناء در مراسم حج 1948 با ايت‌الله كاشاني ديدار كرد و ميان آنها تفاهم برقرار گرديد و برخي از دانشجويان شيعه كه در مصر تحصيل مي‌كردند به جنبش اخوان‌المسلمين پيوستند)؛ 2 ـ «سياست گام به گام»: در نگاه وي جنبش قبل از آن‌كه به هدف غايي خويش برسد، بايد اين مراحل را (تبليغ، بيان و تفسير؛ عمل و نتيجه‌گيري) را گام به گام طي نمايد؛ 3 ـ «استفاده از نيروهاي مختلف براي تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپايي حكومت اسلامي»: اخوان‌المسلمين حكومت را براي خود نمي‌خواهد، بلكه حامي كساني مي‌باشد كه بتوانند مسؤوليت حكومت را بر عهده بگيرند و قوانين قرآن را اجرا نمايند و اگر چنين فردي پيدا نشد، تشكيل حكومت يكي از برنامه‌هاي اخوان‌المسلمين خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران». جنگ جهاني دوم و پيامدهاي مصر، روند تصاعدي نفوذ اخوان المسلمين را در مصر گسترش داد، تشكيلات اخوان المسلمين سازمان يافته‌تر و مواضع سياسي و ايدئولوژيك آنها منسجم‌تر گرديد. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابي و مخالف نظام موجود معرفي كرد و پايگاه‌هاي توده‌اي حزب وفد را به سرعت تصرف كرد. بر اثر دسيسه‌ها و برخي اقدامات خودسرانه كه بعضي از افراد در سازمان عليه دولت انجام مي‌دادند، دولت در سال 1948م با سيزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعاليت‌هاي تروريستي، توطئه عليه سرنگوني نظام سلطنتي مصر، جمع‌آوري مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئه‌اي سازمان يافته در فوريه 1949م ترور گرديد. اخوان‌المسلمين با توجه به رسالت فراكشوري خود كه به ويژه در مقابله با جهت گيري رو به گسترش ملي‌گرايي سكولار خلاصه مي شد؛ در مصر محدود نماند و به كشورهاي مختلف جهان عرب سرايت كرد و به تدريج در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته و گسترش پيدا كرد. در اين زمينه دو مرحله را مي‌توان مشخص كرد. مرحله اول، رشد فزاينده توجه و تمايل به دنياي اسلام و به ويژه معضلات سياسي آن و درگيري مستمر با اين مشكلات؛ مرحله‌اي كه قبل از سال 1937 آغاز شده بود. مرحله دوم تاسيس شعب گوناگون اخوان‌المسلمين در خارج از مصر بود، به نحوي كه اين جنبش در حال حاضر در بسياري از كشورها بويژه در خاورميانه و شمال آفريقا، شاخه هاي اين جنبش فعال مي باشد.
گروه طالبان

گروه طالبان

طالبان به عنوان يكي از پديده‌هاي تاريخ معاصر افغانستان، در پي رقابت قدرت‌هاي بزرگ و پس از اشغال افغانستان توسط شوروي، در سال 1373 حكومت را در افغانستان به دست گرفت و با آموزش و حمايت‌هاي بي‌دريغ كشورهاي منطقه نظير پاكستان و عربستان سعودي تا سال 1380 در قدرت باقي ماندند. پس از اشغال افغانستان توسط شوروي در 7 دي 1357، مبارزان افغان به مبارزه عليه اشغالگران شوروي پرداختند و سرانجام نيروهاي ارتش سرخ در بهمن 1367 خاك افغانستان را ترك كردند. با خروج ارتش سرخ از افغانستان، ايالات متحده به قرارداد ژنو وفادار نماند و از مجاهدان افغاني به دليل رقابت و خصومت با شوروي حمايت كرد. بدين ترتيب افغانستان به ميدان رقابت قدرت‌هاي بزرگ در جنگ سرد تبديل شد. با پايان جنگ سرد و خروج شوروي از افغانستان و در پي تغييرات داخلي در پاكستان، اين كشور اقدام به تأسيس هزاران مدرسه ديني با گرايش سلفي ديوبندي كرد كه با حمايت كشورهاي عربي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان همراه بود. نقش پاكستان در ايجاد، پرورش و حمايت از گروه افراطي طالبان كاملاً آشكار است. منافع ملي پاكستان در افغانستان نيز توسط گروه‌هاي دست‌نشانده پشتون كه در مناطق شمال غربي پاكستان و در مرز با افغانستان زندگي مي‌كنند، تأمين مي‌شود. زماني كه احزابي مثل حزب اسلامي حكمتيار ديگر نتوانستند خواسته‌ها و منافع پاكستان را تأمين كنند، گروه‌هايي از جنگجويان مناطق قبايلي پاكستان به رهبري بيت‌الله محسود در وزيرستان جنوبي متحد شدند و جنبش طالبان پاكستان را در دسامبر 2006 پايه‌گذاري كردند . به نظر مي‌رسد در تحليل شكل‌گيري طالبان بايد مؤلفه‌هايي مانند شكنندگي اجتماعي، سنت‌هاي پايدار و انعطاف‌ناپذير مذهبي، فقر فرهنگي و اقتصادي، تعصب قبيله‌اي و سلحشوري عشيره‌اي، سخت‌گيري اخلاقي، ساخت كشمكش‌پرور قومي، ملي و مذهبي و نيز دخالت بازيگران خارجي كه مقاصد، منافع‌، ديدگاه‌ها، اولويت‌ها و نگراني‌هاي نامتقارن، متفاوت و متعارض دارند، مورد توجه قرار گيرد. ايدئولوژي طالبان عقايد افراطي مذهبي دارند و به ديوبنديه كه به آموزه‌هاي وهابي نزديك مي‌باشد، وابسته‌اند. اين جنبش افراطي تاكنون توضيحات مشخص و واضحي درباره آرمان‌هاي خود نداده است؛ هر چند كه اعتقاد خود در تشكيل امارت اسلامي را به صورت آشكار اعلام مي كند. احمد رشيد در اين باره مي‌گويد: «شناخت پديده طالبان به دليل تعدد گروه‌هاي وابسته به آنها در مناطق قبايلي و آزاد پاكستان، ساختار سياسي، رهبري‌ و فرايند تصميم‌گيري، دشوار به نظر مي‌رسد. با اينكه در دين اسلام آيات و احاديث محكمي وجود دارد كه كشتن انساني بي‌گناه را به مثابه قتل همۀ انسان‌ها دانسته‌اند، اما حاميان و رهبران طالبانيسم ادعا مي‌كنند در راستاي اجراي دقيق قوانين و سنت اسلام و تشكيل خلافت و حكومت اسلامي به اين اقدامات دست مي‌زنند و پيروان خود را مقيد و ملزم به اطاعت از دستورهاي دين اسلام مي‌كنند». بنابراين مهم‌ترين اصل در انديشه سياسي گروه‌هاي بنيادگراي افراطي از جمله طالبان، احياي امارت اسلامي است. در حال حاضر، طالبان پاكستان كه به نوعي از اعقاب فكري جمعيت علماي هند به شمار مي‌رود، طرح احياي امارت اسلامي را در پاكستان دنبال مي‌كند. در تئوري خلافت و امارتِ مطلوب طالبان، مردم و احزاب جايگاهي ندارند. تعدادي از سران قبايل و نخبگان ديني با عنوان اهل حل و عقد گرد هم مي‌آيند و فردي را براي اين پست نامزد مي‌كنند؛ آن‌گاه تمام اختيارات كشور به شخص خليفه يا اميرالمؤمنين منتقل مي‌شود. مخالفت با مفاسد فرهنگ و تمدن غربي يكي از شعارهاي اساسي تمام گروه‌هاي اسلامي است؛ اما آنچه بنيادگرايي افراطي از نوع طالبان را از ساير گروه‌هاي اسلامي جدا مي‌سازد، نفي مطلق مدنيت غربي است. گروه‌هاي اسلامي ديگر نظير اخواني‌ها نقادانه به تمدن غربي مي‌نگرند و ضمن رد جنبه‌هاي منفي، از جنبه‌هاي مثبت آن استقبال مي‌كنند؛ اما طالبان و مكتب‌هاي ديوبندي و وهابي با هر نوع دستاورد تمدن غربي مخالفت مي‌كنند. برخورد غيرنقادانه در پذيرش يا نفي ‌فرهنگ غربي، مشكلات بي‌شماري به همراه دارد. مخالفت تعصب‌آميز طالبان با تلويزيون، وسايل تصويربرداري، لباس فرنگي، سينما و امثال آن نشانۀ آشكار روحيه ستيزه‌جويي آنان با مظاهر تمدن غربي است. طالبان تلويزيون و سينما را ابزاري شيطاني مي‌داند. مولانا فضل‌الله، رهبر طالبان پاكستان، نيز تلويزيون را ابزار لهو و لعب كه مشروعيتي در دين ندارد، دانسته است. گروه اجراي مقررات اسلامي يا تنفيذ الشريعه كه بر دره سوات مسلط شده‌اند، تحصيل را براي دختران در اين منطقه ممنوع كرده‌اند. به دستور مولانا فضل‌الله، بيش از 170 مدرسه و ساختمان دولتي در اين منطقه تخريب شده‌اند. در اعلاميه‌اي كه در 2 بهمن 1387 در روزنامه محلي دي نيوز پاكستان منتشر شد، طالبان پاكستان به طور كامل حضور دختران را در مدارس منطقه دره سوات ممنوع اعلام كرد. به اين ترتيب، بيش از 400 مدرسه خصوصي دخترانه بسته شد. دست‌كم 10 مدرسه دخترانه كه پس از 26 دي 1387 هم‌زمان با اتمام ضرب‌العجل اعلام‌شدۀ طالبان فعال بودند، در شهر مينگورا منفجر شدند و بيش از 170 مدرسه و ساختمان‌ دولتي مورد حمله قرار گرفتند. از پيچيدگي‌هاي اساسي بينش طالبان، روح تعبدگرايي و قداست‌بخشي به دستاوردهاي كلامي و فقهي پيشينيان است. بنيادگرايي افراطي دوران صدر و ميانه اسلام را دوره طلايي و مصون از هر نوع خطا تلقي و درباره تفاسير و تأويل‌هاي ديني اين دوره اعتقادي جزم‌گرايانه دارد. اجتهاد و انبساط تازه در اين مكتب جايگاهي ندارد و مردم عموماً موظف به پيروي مقلدانه از كلمات و گفتار علماي سلف هستند. برداشت صرفاً تقليدگرايانه آنها از دين سبب بدبيني و حتي دشمني آنان با الگوهاي زندگي رايج در دنياي معاصر جهان اسلام شده است. تنها الگوي مطلوب نزد بنيادگرايان افراطي، الگوي زندگي جوامع روستايي قرون اوليه اسلامي است. رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‌شان به نقش اجتماعي و تربيتي زن در جامعه، ريشه در همين روح سلفي‌گري آنها دارد كه با ضروريات زندگي كنوني كاملاً بيگانه است. هم‌چنين تفسير آنان از مفاهيمي مانند توحيد و شرك، كه اساس انديشه كلامي بنيادگرايي افراطي را تشكيل مي‌دهد، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم نزد ساير مكاتب اسلامي است.
رژيم صهيونيستي

رژيم صهيونيستي

شاباك يا به صورت مخفف شين بت يا شين بث، سرويس ضد اطلاعات و امنيت داخلي اسراييل است. شين بت خلاصه كلمه ‹‹خدمت به امنيت›› است. ايسر هرئيل از زمان شكل‌گيري اين سازمان تا سال 1952م. رئيس آن بود. نامبرده بعدها به رياست موساد هم رسيد. اين سازمان مسئول جمع آوري اطلاعات درباره سازمانهاي اطلاعاتي خارجي مربوط به دول دوست و دشمن و فعاليتهاي آنها و تأمين امنيت مقامات و تأسيسات اسراييلي، تحقيق درباره خرابكاري عليه دشمنان داخلي و خارجي، از جمله خرابكاري و تروريسم در اسراييل و خارج است.
وهابیت

وهابیت

وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیره ی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند.
اكراد

اكراد

قوم كرد نژادي با سابقه اند ، اما خاستگاه اين قوم دقيقا روشن نيست و صاحبنظران در باره ي منشاء و خاستگاه آنان اختلاف جدي دارند . در مورد نژاد آنان نيز بحث و گفتگو وجود دارد ، عده اي نژاد آنان را توراني و سامي مي خوانند ، گروهي آنان را از نژاد آريايي و ايراني اصيل مي دانند . شماري از عوامل سياسي و تاريخي اين قوم را متفرقه و پراكنده ساخته كه هم اكنون در چند كشور كه مهمترين آن ايران ، تركيه و عراق است زندگي مي كنند .
شیعیان علوی

شیعیان علوی

علویان از اقلیت های مهم و موثر در جامعه ترکیه محسوب می شوند که حدود 20 درصد از جمعیت 78 میلیونی ترکیه را تشکیل می دهند. آنها در دوره امپراتوری عثمانی مورد سوظن شدید بودند و امنیت هویتشان به خطر افتاد و آسیب جدی دیدند اما دوره جمهوریت و آتاتورک را که حاکمیت بر مبنای سکولاریسم شکل گرفت؛ فرصتی برای بازنمایی هویتی یافته و با همراهی با حاکمیت از فضای تنش خارج شدند. هر چند که این اقلیت هیچ وقت نتوانست با هویت مکتبی خویش سهم سیاسی و فرهنگی در ترکیه کسب نماید. هویت سیاسی آنها بر مبنای مقتضات زمان، مکان و عوامل موثر بر آن، جلوه های متفاوتی داشته و از ملی گرایی تا چپگرایی سیالیت یافته است تا اینکه در یک دهه اخیر به شدت در تکاپوی هویت طلبی سیاسی خود هستند
New node

New node

انقلاب بحرین

انقلاب بحرین

تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است؛ به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزش‌های مسلمانان علیه رژیم‌های دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیق‌تر ریشه های این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه 1970 میلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
New node

New node

روز جهانی قدس

روز جهانی قدس

undefined
تحولات ترکیه

تحولات ترکیه

undefined
آزادسازی موصل

آزادسازی موصل

آزادسازی موصل یا نبرد بازپس گیری موصل از اشغال گروه تروریستی داعش، عملیات نظامی منظم و کلاسیکی است که از روز دوشنبه ۱۷ اکتبر ۲۰۱۶ به فرمان حیدر العبادی نخست وزیر عراق برای پس گرفتن موصل از سیطره داعش آغاز شد. موصل مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق در تابستان ۲۰۱۴ به اشغال گروه داعش درآمد و از آن زمان ابوبکر بغدادی، خلافت خودخوانده خود را در این هشر استقرار نمود. عملیات آزادسازی موصل از نوع جنگ‌های شهری منظم به شمار می‌رود.
آزادسازی حلب

آزادسازی حلب

پس از آن که دیدبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن؛ اوایل هفته جاری اعلام کرد که 60 درصد از مناطق شرقی حلب توسط ارتش سوریه از اشغال گروه‌های تروریستی آزاد شده است، حال منابع خبری امروز اعلام کرده‌اند؛ با پیشروی سریع و برق‌ آسای ارتش سوریه طی چند روز گذشته، مناطق تحت کنترل دولت سوریه در شرق حلب، به میزان 80 درصد رسیده است.
New node

New node

نقض حقوق بشر در یمن

نقض حقوق بشر در یمن

پرونده ای در مورد نقض حقوق بشر در یمن
alwaght.net
پرونده

پایان اشغال عراق؛ روز موعود انتقام سخت از آمریکا

جمعه 10 دی 1400
پایان اشغال عراق؛ روز موعود انتقام سخت از آمریکا

پس از چند سال انتظار و خواست عمومی شهروندان و جریان‌های سیاسی عراقی برای اخراج اشغال‌گران خارجی در مسیر بازگشت استقلال و حاکمیت سرزمینی به کشورشان، با پایان یافتن سال 2021 میلادی، خروج نیروهای ائتلاف آمریکایی به طور رسمی اجرایی شد

 

الوقت پس از چند سال انتظار و خواست عمومی شهروندان و جریان‌های سیاسی عراقی برای اخراج اشغال‌گران خارجی در مسیر بازگشت استقلال و حاکمیت سرزمینی به کشورشان، با پایان یافتن سال 2021 میلادی، خروج نیروهای ائتلاف آمریکایی به طور رسمی اجرایی شد. در همین ارتباط، مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق نیز در 29 دسامبر 2021 (8 دی 1400) با انتشار پستی در صفحه توییتر خود نوشت: «نقش رزمی ائتلاف آمریکایی در عراق به پایان رسید و عملیات خروج همه نیروهای رزمی و تجهیزات جنگی آنها به خارج از عراق تکمیل شده و طبق نتایج گفت‌وگوهای راهبردی بغداد-واشنگتن، نقش ائتلاف به مشورت و پشتیبانی منحصر شده است.»

بدون تردید، پایان دسامبر 2021، لحظه‌ای تاریخی‌ای خواهد بود که به طور حتم در آینده نه چندان دور نسل جدید عراقی، از آن به عنوان بازگشت شکوه، استقلال و عظمت به کشور خود یاد خواهند کرد. هر چند با وجود اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003، هیچ‌گاه این کشور با بحران حاکمیت مواجه نبوده اما باید به یاد داشت که واشنگتن در عرصه‌های مختلف نقش پررنگی را در بغداد ایفا می‌کرد و با مداخلات غیر قانونی بر رای و تصمیمات روسای کابینه تاثیر می‌گذاشت.

با این اوصاف، فرا رسیدن لحظه موعد اخراج نظامیان آمریکایی، پایانی بر عملیات نظامی گاه‌وبی‌گاه غیرقانونی و نامشروع ارتش تروریست آمریکا در عراق بوده و عملا در آینده نزدیک می‌توان زمینه‌ساز کوتاه شدن دست کاخ سفید از عرصه سیاست و حکمرانی در این کشور باشد. به جرات می‌توان این ادعا را مطرح کرد که خروج رسمی نظامیان آمریکا و پایان ماموریت رزمی اشغال‌گران ائتلاف غربی به رهبری واشنگتن، گرانیگاهی برای رقم خوردن دورانی جدید در تاریخ کشور عراق خواهد بود. بدین معنا که برای اولین بار طی سال‌های بعد از 2003 استقلال سیاسی در معنای تام و حقیقی آن به بغداد بازگشته و تحولات آتی این کشور تنها و تنها با حضور و نقش‌آفرینی درون عراقی ممکن خواهد بود.

با نظر به این مقدمات در نوشتار حاضر تلاش بر آن است که پیدا و پنهان پرونده خروج نظامیان اشغال‌گر آمریکایی مورد شرح و بررسی قرار بگیرد. در همین راستا، در ابتدای امر روایت خروج نظامیان آمریکایی از عراق در دو مقطع تاریخی 2009 و 2020 ارائه می‌شود. در ادامه مواضع گروه‌های و جریان‌های سیاسی و هویتی مختلف عراقی پیرامون خروج نظامیان آمریکایی بررسی خواهد شد. در مبحث سوم نوشتار، سناریوی همانندسازی وضعیت عراق با افغانستان بعد از خروج اشغال‌گران آمریکایی مورد تحلیل و در نهایت راهکارهای دولت عراق برای پر کردن خلاء حضور نظامیان آمریکایی ارائه می‌شود.

 

1- سه مرحله کلیدی خروج اشغال‌گران آمریکایی از عراق در سال‌های بعد از 2003

 

الف) توافق‌نامه امنیتی 2008

برای اولین بار موضوع خروج نظامیان آمریکایی از کشور عراق در سال‌های بعد از 2003 را می‌بایست در توافقنامه میان دو کشور در دوران دولت جرج بوش در سال‌ 2008 مورد جستجو قرار داد. در جریان مذاکرات دولت بوش با دولت وقت عراق در سال 2008 مصوب شد که در پایان سال 2011 سربازان آمریکایی از عراق خارج شوند. اما اساس این توافق را می‌توان در قطعنامه 1790 مصوب سازمان ملل مورد کنکاش قرار داد. بر اساس این قطعنامه سال 2008 به عنوان سال پایانی حضور آمریکا در عراق تعیین شد. همیین امر موجب شد که تکاپوهای دولت آمریکا برای حفظ حضور نظامی در قالبی جدید آغاز شود.

در واقع، پس از تصویب این قطعنامه، دولت عراق نیز پس از مذاکراتی معامله گونه با آمریکا با ارسال نامه‌ای به شورای امنیت اعلام کرد به‌زودی توافقنامه امنیتی بلندمدتی میان روسای جمهوری عراق و آمریکا به امضا خواهد رسید که براساس آن چارچوب همکاری‌های امنیتی 2کشور مشخص خواهد شد. در همین راستا، در نوامبر 2007 جرج بوش، رییس جمهور آمریکا و نوری المالکی، نخست وزیر عراق تفاهم نامه همکاری بلند مدت بین دو کشور را که 3 محور امنیتی، سیاسی و اقتصادی را در بر داشت، به امضا رساندند.

 در آن تفاهمنامه، انعقاد توافقنامه امنیتی میان دو کشور پیش بینی شده بود. مسوولان عراقی در بیانیه خود در 27 اوت 2007، که مورد تایید کاخ سفید قرار گرفت، تاکید کردند دولت های عراق و آمریکا به توسعه روابط، دوستی و همکاری بلندمدت میان دو طرف با حفظ استقلال و حاکمیت کامل، پایبند هستند و منافع مشترکی دارند. در ادامه در سال 2008 توافقنامه امنیتی میان آمریکا و عراق برای خروج نظامیان آمریکایی به تایید دولت و پارلمان عراق رسید.

طرح توافقنامه امنیتی به دلیل پایان یافتن زمان حضور نیروهای آمریکایی در اواسط سال 2008 از طرف آمریکا پیشنهاد شد. پس از ماهها مقاومت در برابر فشارهای واشنگتن، پیش نویس توافقنامه امنیتی عراق و آمریکا پس از اعمال تغییرات مورد نظر دولت عراق در مفاد آن، در 26 آبان ماه 1387 طی نشست شورای وزیران، توسط 28 نفر از 38 عضو کابینه نوری المالکی به تصویب رسید و نهایتا با تغییر عنوان آن به "توافقنامه خروج نیروهای آمریکایی از عراق" روز هفتم آذر 1387 با اکثریت آرا یعنی با رای 144نماینده در مقابل تنها 35 رای منفی از مجموع 198 نماینده حاضر در پارلمان به تصویب رسید وشورای ریاست جمهوری عراق نیز در 12 آذر با تایید مصوبه مجلس دستور اجرایی شدن آن را داد.

بنابر توافقنامه امنیتی بغداد-واشنگتن ، ایالات متحده آمریکا حق استفاده از اراضی، حریم آبی و هوایی این کشور برای حمله به کشورهای همسایه را نداشت و همه نیروهای ایالات متحده امریکا باید تا 31 دسامبر سال 2011 از همه خاک عراق خارج شوند و اینکه همه نیروهای نظامی آمریکا تا 30 ژوئن 2009 از همه شهرها و روستاهای عراقی خارج شده باشند. این توافقنامه در دولت باراک اوباما بُعد اجرایی به خود گرفت و دولت اوباما در سال 2009 پیرامون نحوه و چگونگی خروج نظامیان آمریکایی با عراق به توافق رسید و تا پایان سال 2011 این سازوکار اجرایی شد.

 

ب) شهادت سردار سلیمانی و مصوبه اخراج نظامیان خارجی در پارلمان عراق

بعد از اجرایی شدن خروج نظامیان آمریکایی از عراق در سال 2011، توافقنامه امنیتی میان دو کشور پابرجا بود که بر اساس آن دو کشور در زمینه مبارزه با تروریسم و مقابله با تهدیدات امنیتی می‌بایست با یکدیگر همکاری تنگاتنگی داشته باشند اما بر خلاف مفاد از توافق، در زمان ظهور داعش در عراق از اواخر سال 2013 و بعدا اعلام خلافت خودخوانده ابوبکر البغدادی در سال 2014، نیروهای آمریکا حاضر نشدند حداقل همکاری را با دولت عراق داشته باشند.

با این وجود، در نتیجه فشارهای رسانه‌ای و نیز سیاست‌های واشنگتن برای اشغال‌گری در غرب آسیا، مجددا در سال‌های بعد از 2014 نیروهای نظامی آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم عازم کشور عراق شدند. استقرار نیروهای نظامی آمریکای بعد از به قدرت رسیدن ترامپ در 20 ژانویه 2017 تقویت نیز شد و بر خلاف دکترین خروج کاخ سفید در این مقطع، ترامپ بسیار مشتاق بود که حضور نظامی در عراق را گسترش ببخشد. در سال‌های 2017 و 2018 تعداد سربازان آمریکایی در عراق افزایش پیدا کرد و مداخلات این کشور در امور بغداد نیز گسترش یافت، همین امر موجبات نگرانی و اعتراض جریان‌های سیاسی و افکار عمومی عراقی را در پی داشت.

بعد از پایان خلافت خودخوانده داعش در سال 2018، همانند سال‌های بعد از 2003 مطالبه اخراج اشغال‌گران آمریکایی به یک خواست عمومی تبدیل شد اما این خواسته بعد از اقدام نامشورع و غیرقانونی دونالد ترامپ به ترور سردار قاسیم سلیمانی و ابومهدی المهندس، در 3 ژانویه 2020 (13 دی 1398) بُعدی عینی‌تر به خود گرفت و درخواست‌های برای خروج نظامیان واشنگتن با شتاب و شدت بیشتر همراه شد.

متعاقب اقدام شرورانه تروریست‌های آمریکایی در ترور سرداران مقاومت،  پارلمان عراق در  5 ژانویه 2020 (15 دی 1398) در نشستی اضطراری با حضور 173 نماینده از مجموع 329 نماینده پارلمان به ریاست محمد الحلبوسی، طرح خروج نیروهای خارجی را تصویب کرد. پس از این قانون اخراج تمامی نظامیان خارجی اعم از نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، ترکیه و... به یک امر قانونی برای روسای حکومت این کشور تبدیل شد. حتی به طور دقیق‌تر می‌توان اظهار داشت که اخراج نظامیان خارجی و در راس آن‌ها اخراج تروریست‌های آمریکایی مهم‌ترین ماموریت کابینه دولت تلقی می‌شد. در واقع، نخست‌وزیر عراق بعد از این مصوبه بیشترین فشارها را در زمینه اجرایی کردن این قانون از سوی جریان‌های سیاسی و افکار عمومی متحمل بود. با این وجود، طی دو سال گذشته از یک سو، آمریکایی‌ها با طرح بهانه مختلف و کارشکنی و از سوی دیگر، مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق با در پیش گرفتن رویه‌ای متساهلانه و عدم اراده جدی، زمینه‌ساز تاخیر در اجرایی شدن سریع و فوری این قانون شدند.

 

ج) گفتگوهای استراتژیک و تعیین زمان‌بندی اخراج نظامیان آمریکایی

پس از انتخابات دولت جدید عراق به ریاست مصطفی الکاظمی در سال 2020، بنابر وضعیت موجود و مطالبات شهروندان عراقی، گفتگوهای استراتژیک میان واشنگتن و بغداد آغاز شد. در همین راستا، مصطفی الکاظمی، به عنوان رئیس کابینه موضوع مذاکرات با واشنگتن به منظور اخراج نظامیان آمریکایی را طی چهار مرحله گفتگوهای استراتژیک میان دو کشور در کانون توجه قرار داد. مرحله اول و دوم مذاکرات استراتژیک در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ صورت گرفت و مراحل سوم و چهارم در دوران دولت جو بایدن اتفاق افتاد. در این میان، با وجود بحث پیرامون مسائل مختلفی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، همکاری‌های تکنولوژیک و... کانون اصلی تمرکز مذاکره کنندگان عراقی، پیرامون تعیین موعد خروج نظامیان آمریکایی از این کشور بود.

اولین دور مذاکرات استراتژیک میان عراق و آمریکا در هم و یازدهم ژوئن 2020 (21 و 22 خرداد 1399) به عنوان بخشی از توافقنامه چارچوب استراتژیک ۲۰۰۸ برای رابطه دوستی و همکاری بین ایالات متحده و عراق صورت گرفت. در همین دور از مذاکرات مذاکرات موضوع اخراج نظامیان آمریکایی به شکل جدی در دستور کار جریان‌های سیاسی قرار گرفت و در همان دور اول جدول زمانی برای خروج سربازان آمریکایی تهیه شد که الیته در بعد عملی مورد اجرا قرار نگرفت.

دور دوم مذاکرات استراتژیک در 18آگوست 2020 (28مرداد 1399) در جریان سفر چند روزه مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق به واشنگتن برگزار شد. در دور دوم مذاکرات، بر اساس اعلام ترامپ و الکاظمی، دو طرف به توافق امنیتی بلندمدت برای مقابله با تهدیدات رسیدند. همچنین، در این دور از مذاکره، دولت عراق قراردادی 8 میلیاردی را با 5 شرکت آمریکایی در زمینه انرژی امضا کرد. در دور اول و دوم تا حدود زیادی موضوع اخراج نظامیان آمریکایی در کانون توجه مذاکره کنندگان عراقی قرار نگرفت تا این امر زمینه انتقادات گسترده داخلی را در پی داشته باشد.

با این وجود، در 7 آوریل 2021 (18 فروردین 1400) دور سوم مذاکرات استراتژیک با برگزاری یک ویدئو کنفرانس بین آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، و فواد حسین همتای عراقی وی برگزار شد که بر خلاف دوره‌های قبلی، موضوع اخراج نظامیان آمریکایی در اولویت مذاکرات دو طرف قرار گرفت. در دور سوم از مذاکرات استراتژیک، آمریکا و عراق در یک بیانیه مشترک اعلام کردند که طرفین اتفاق نظر دارند که نیروهای عراقی برای «بر عهده گرفتن مسئولیت بیشتر آماده‌اند.» طرفین تأیید کردند که مأموریت نیروهای آمریکا و ائتلاف در حال حاضر به یک مأموریت متمرکز بر آموزش و مشاوره تغییر کرده است و بدین ترتیب این اجازه را می‌دهد که نیروهای رزمی باقی مانده بنا بر یک زمان بندی که در مذاکرات فنی آینده مشخص خواهد شد، از عراق خارج شوند.

در چهارمین و آخرین دور از مذاکرات استراتژیک میان بغداد و واشنگتن در ۲۶ ژوئیه 2021 (4 مرداد 1400) که به ریاست فواد حسین، وزیر امور خارجه عراق و آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا برگزار شد، توافقات نهایی میان دو طرف حاصل شد و بیانیه‌ای مشترک میان طرفین منتشر شد. در مهم‌ترین بخش از آخریم مرحله مذاکرات استراتژیک میان هیات‌های فنی دو کشور توافق شد، روابط امنیتی کاملاً به ارائه مشاوره، آموزش و همکاری اطلاعاتی محدود شود و تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۱ نیروهای جنگی آمریکا از عراق خارج شوند.

بر اساس بیانیه منتشر شده پس از دور پایانی مذاکرات استراتژیک، دولت عراق تعهد خود را برای محافظت از اعضای ائتلاف بین المللی که به نیروهای امنیتی عراق مشاوره و آموزش می‌دهند، یادآور شد و تأکید کرد که همه نیروهای ائتلاف ضد داعش به دعوت دولت، در عراق کار می‌کنند. دو هیئت همچنین تأکید کردند که پایگاه‌های میزبان نیروهای ایالات متحده و دیگر اعضای ائتلاف بین المللی پایگاه‌های عراقی هستند که براساس قوانین موجود عراق اداره می‌شوند نه پایگاه‌های آمریکایی یا قوانین ائتلاف بین المللی و همچنین حضور بین المللی پرسنل در عراق فقط برای حمایت از دولت عراق در جنگ با گروه تروریستی داعش است.

 

د) تبدیل شدن نقش نظامیان آمریکایی از رزمی به نیروهای مستشاری و حمایتی

هر چند در پایان سال 2021 موضوع خروج نظامیان آمریکایی بر اساس سه دور مذاکرات استراتژیک بغداد – واشنگتن، بُعد اجرایی به خود گرفت اما واقعیت امر این است که این امر به معنای خروج کامل تمامی نظامیان آمریکایی نیست. بدین معنا که تعدادی از نیروهای آمریکایی و غربی در قالب ائتلاف ناتو در عراق باقی خواند ماند و نقش آموزشی و حمایتی از نیروهای نظامی عراقی را بر عهده خواهند داشت. در این زمینه، تعداد 2500 نیروی نظامی آمریکایی از سوی رسانه‌ها و مقامات نظامی و سیاسی آمریکایی مورد تایید قرار گرفته است.

در همین زمینه، در اوایل ماه دسامبر 2021 ژنرال فرانک مکنزی، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم «سنتکام» علیرغم بیانیه رسمی اعلام پایان ماموریت نیروهای رزمی خارجی گفته بود واشنگتن 2500 نیروی کنونی در عراق را در این کشور نگه خواهد داشت. بنابر اظهارات مکنزی علیرغم اینکه نقش نیروهای آمریکایی به نقشی غیررزمی تبدیل شده است آن‌ها به پشتیبانی هوایی و کمک‌های نظامی دیگر در نبرد عراق علیه گروه تروریستی داعش ادامه خواهند داد.

هر چند این سطح از حضور نظامیان آمریکایی نیز مخالفت اکثریت قاطع جریان‌های سیاسی و شهروندان عراقی را به همراه داشته و دارد اما در تحلیل ایفای نقش نظامیان تروریست آمریکایی چند مساله قابل است.

اول اینکه نظامیان آمریکا در آینده به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی به صورت مستقل نمی‌توانند هیچ‌گونه عملیات نظامی را انجام دهند و صدور فرمان هر گونه عملیات نظامی‌ای بر عهده فرماندهی کل قوا یعنی شخص نخست‌وزیر عراق خواهد بود.

در سطح دوم، در آینده تحولات دیگر تروریست‌های آمریکایی نمی‌توانند همانند دو سال گذشته به طور غیرقانونی و نامشروع مواضع نیروهای مقاومت یعنی حشدالشعبی را مورد تهاجم قرار دهند یا در حالت حداقلی چنین امکانی در مرزهای داخلی عراق وجود نخواهد داشت.

در سطح سوم، پایان نقش رزمی اشغال‌گران آمریکایی در آینده نه چندان دور می‌تواند در راستای مسیر پایان نقش مستشاری نیز گسترش پیدا کند. به طور حتم در یک یا دو سال آینده خواست پایان ماموریت حمایتی و آموزشی نظامیان آمریکایی از عراق نیز می‌تواند به یک مطالبه عمومی تبدیل شود و بُعد اجرایی شدن به خود بگیرد.

 

2- مواضع جریان‌های سیاسی و هویتی مختلف عراق در برابر خروج نظامیان آمریکایی

مواضع و رویکرد جریان‌های سیاسی و طیف‌های هویتی مختلف عراقی پیرامون موضوع خروج نظامیان آمریکایی از این کشور را می‌توان در قالب رویکردهای مخالف، موافق، خنثی و محافظه‌کارانه مورد بررسی قرار داد.

 

الف) مواضع حکومت مرکزی

مواضع حکومت مرکزی عراق در پرونده خروج نظامیان آمریکایی را می‌توان غیرشفاف و پرابهام مورد ارزیابی قرار داد. مصطفی الکاظمی از ابتدای روی کار آمدن خود به عنوان نخست‌وزیر عراق در ۷ می ۲۰۲۰ (18 اردیبهشت 1399)، با کنش و عملکردهای خود نشان داده از اجرای مصوبه پارلمان در ارتباط با الزام دولت به اخراج نظامیان خارجی از کشور نه تنها حمایت نمی‌کند بلکه هیچ‌گونه گام عملی در این زمینه در کلیت ساختار سیاسی تحت مدیریت خود بر نداشت. هر چند الکاظمی به واسطه فشارهای وارد شده بر او و از روی اجبار در چهار دور مذاکرات استراتژیک بانی نقشه‌راه خروج سربازان آمریکایی تا پایان 2021 بود اما نوع موضع‌گیری دوگانه مقام‌های دولت او و نشان‌گر عدم صحت ادعاهای الکاظمی پیرامون تلاش جدی برای اجرایی کردن روند خروج نظامیان آمریکایی از این کشور بود. برای نمونه در ماه نوامبر سال گذشته فواد حسین، وزیر امور خارجه عراق، با صراحت تداوم فعالیت نظامیان تحت عنوان ائتلاف ضد داعش در عراق را در هماهنگی با با بغداد معرفی کرده بود.

در مجموع، عدم شفافیت دولت الکاظمی در اجرای مصوبه قانونی اخراج نظامیان خارجی از عراق، تردیدها را پیرامون عملکرد او و نیز بحث ابقای نظامیان آمریکایی را در این کشور افزایش داد و همین امر موجب شده که اکنون بسیاری از ناظران سیاسی با دید تردید نسبت به باقی ماندن نظامیان آمریکایی در عراق نگاه کنند.

 همین امر موجب شده که بسیاری از شخصیت‌های سیاسی عراقی، موضوع تلاش آمریکا برای استقرار دائمی در عراق را مطرح کنند. در همین زمینه، «حسین العقابی» عضو کمیسیون حقوقی پارلمان عراق اعلام کرد که آمریکایی‌ها به دنبال تبدیل کردن پایگاه‌های خود در عراق به پایگاه های دائمی هستند. با این وجود می‌توان تاکید داشت که تمامی ارکان دولت عراق اعم از قوه مجریه، مقننه و قضائیه خروج اشغال‌گران آمریکایی را همچون یک واقعیت پذیرفته‌اند.

برای نمونه «برهم صالح»، رئیس جمهوری عراق، با انتشار توئیتی نتایج گفت‌وگوی راهبردی عراق و آمریکا را برای ثبات و تقویت حاکمیت ملی عراق مهم دانست و تاکید کرد که منافع عراق تقویت نهادهای حکومت و حمایت از حاکمیت و تصمیم ملی مستقل عراق را ایجاب می‌کند. همچنین، محمد الحلبوسی»، رئیس مجلس عراق، نیز با انتشار توئیتی نوشت که عراق گام‌هایی استوار در مسیر تحقق کامل توانمندی‌های خود برمی‌دارد و توافق خروج نظامیان امریکایی را موفقیتی دیپلماتیک و سیاسی در چارچوب لازمه‌های مرحله تازه عراق و منافع ملی آن دانست.

 

ب) مواضع نیروهای مقاومت و جریان‌های مستقل

بر خلاف حکومت مرکزی مواضع نیروهای مقاومت و نیروهای مستقل سیاسی پیرامون خروج آمریکا از عراق، بسیار شفاف و مشخص قابل بازخوانی است. تمامی نیروهای حاضر در جریان مقاومت‌ با صراحت تمام مخالف حضور نظامی آمریکایی در کشوشان بودند و از آن‌ها به عنوان اشغال‌گر و ناقض استقلال، حاکمیت و امنیت عراق یاد می‌کردند. جریان‌های مختلف حاضر در حلقه حشد الشعبی طی دو سال گذشته بارها در اظهارات و مواضع خود خواهان پایان اشغال‌گری آمریکا شدند و در بُعد میدانی نیز با انجام حملات متعدد، بدون هیچ‌گونه هراسی حضور نظامیان واشنگتن را در کشورشان به چالش کشیدند.

برای نمونه پس از برگزاری دور چهارم و پایانی مذاکرات استراتژیک میان بغداد و واشنگتن، ائتلاف فتح (شاخه سیاسی الحشد الشعبی) هم با انتشار بیانیه‌ای ضمن استقبال از خروج نیروهای رزمی خارجی از عراق آن را دستاوردی ملی و گامی مثبت در راه تحقق حاکمیت ارضی عراق دانست. این ائتلاف خواستار پیگیری اجرای عملی این توافق توسط مسئولان ذی‌ربط عراقی شد و از مذاکره‌کنندگان عراقی بابت این «دستاورد ملی» قدردانی کرد. همچنین، نصر الشمری، معاون دبیرکل النجباء عراق نیز گفته بود ، عراق نیازی به نیروهای آمریکایی ندارد. جنایت‌های آمریکا در عراق به ویژه ترور رهبران از طریق نیروهای هوایی صورت می‌گرفت. ما به آمریکایی‌ها اعتماد نداریم.

متعاقب دور چهارم مذاکرات استراتژیک، «مقتدی صدر»، رهبر جریان صدر، نیز با انتشار توئتیتی با تشکر از «نیروهای ملی مقاومت» در عراق تأکید کرد که امروز اشغالگران آغاز خروج همه نیروهای رزمی خود از عراق را اعلام کرده‌اند و افزود که باید همه منتظر عقب‌نشینی کامل این نیروها باشیم .سیدعمار الحکیم، رهبر جریان حکمت ملی عراق، نیز در بیانیه‌ای موفقیت نخست‌وزیر عراق و هیئت مذاکره‌کننده عراقی که با حمایت نیروهای سیاسی عراق توانست دستاورد دیپلماتیک مهم و ملی‌ای درباره خروج نیروهای رزمی خارجی از کشور و ابقای همکاری‌های آموزشی و مستشاری و اطلاعاتی میان عراق و آمریکا را موضوعی مهم دانست.

 

ج) مواضع نیروهای سیاسی کردی

جریان‌های سیاسی کرد عراقی طی تمامی دوران حیات سیاسی و مبارزات خود با حکومت مرکزی در دهه‌های بعد از 1960 تا کنون، با تلقی کردن آمریکا در مقام ناجی خود، خواهان باقی ماندن و حضور این کشور در عراق بوده‌اند. اما در وضعیت جدید که بعد از دور چهارم مذاکرات استراتژیک، خروج نظامیان آمریکایی تا پایان سال 2021 قطعی شد، به نظر می‌رسد احزاب سیاسی کرد و حکومت اقلیم کردستان مواضعی نسبتا محافظه‌کارانه را در پیش گرفتند. در واقع کردها با وجود رغبت نسبت به باقی ماندن سربازان آمریکایی در عراق، از بیان صریح و پافشاری بر این مساله واهمه داشتند. زیرا آن‌ها به وضوح نسبت به تبعات چنین رویکردی در فردای بعد از خروج واشنگتن آگاه بودند.

با این اوصاف، می‌توان اظهار داشت که با وجود پایان رسمی و قانونی ماموریت رزمی نظامیان آمریکایی از کشور عراق، اکنون رغبتی مشترک میان اربیل و واشنگتن برای باقی ماندن نظامیان آمریکایی در شمال عراق وجود دارد. حتی در این زمینه در چند ماه گذشته به طور مشکوکی شاهد سناریوسازی در بحث بزرگ‌نمایی تهدید داعش علیه موجودیت اقلیم کردستان بوده‌ایم.  در یک ماه گذشته که زمان‌بندی آن با پایان حضور آمریکا در عراق کلید خورده بود، به شکلی مشکوک و بی‌سابقه شاهد تشدید فعالیت‌های داعش در مناطق مورد منازعه در استان‌های دیالی، کرکوک، صلاح‌الدین و نینوی بودیم که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد قابل توجهی از نیروهای پیشمرگ آمریکایی شده بود. بنابر اعلام فرماندهان نظامی کرد، در مناطق خورماتو در استان صلاح الدین و پلکانه در کرکوک در حد فاصل مواضع نیروهای عراقی و پیشمرگ خلا امنیتی جدی وجود دارد و نیروهای عراقی قادر به تامین امنیت این مناطق نیستند و موارد حملات و رویدادهای امنیتی و تروریستی در این مناطق رو به افزایش است.

در مجموع به نظر می‌رسد که بخشی قابل توجه از نیروهای سیاسی کردی همچنان رویای شکست‌خورده پناه بردن به منجی‌گرایی آمریکا را در سر می‌پروراند و از تاریخ که مملوء از خیانت واشنگتن به آن‌ها است، عبرت نگرفته‌اند. اما واقعیت این است که الزامات موجود و واقعیات سیاسی صحنه سیاست و حکمرانی کشور عراق، موجب شده که حکومت اقلیم کردستان با اتخاذ رویکردی محافظه‌کارانه به طور صریح خواهان باقی ماندن نظامیان آمریکایی نشوند.

 

د) مواضع اهل سنت

اهل سنت عراق در سال‌های ابتدایی بعد از 2003 که در نتیجه حمله نظامی آمریکا به حکومت بعثی صدام با افول جایگاه خود از عرش به فرش مواجه بودند، مواضعی به شدت ضدآمریکایی داشتند. اما بتدریج در دست گرفتن سکان هدایت و رهبری حکومت از سوی شیعیان، زمینه‌ساز نرمش فزآینده آن‌ها در برابر آمریکایی‌ها شد. در سال‌های بعد از 2006 سطحی از ائتلاف پنهان میان اهل سنت عراق با آمریکایی‌ها کلید خورد و در جریان انتخابات پارلمانی 2010 در جریان حمایت واشنگتن از ائتلاف العراقیه به رهبری ایاد العلاوی بُعدی ملموس‌تر از گذشته به خود گرفت.

همین امر موجب شد که در سال‌های آتی اهل سنت به طرفداران باقی ماندن آمریکا در کشور عراق تبدیل شوند؛ زیرا تصور آن‌ها این بود که حضور واشنگتن می‌تواند ضامنی برای ایجاد موازنه قوا در عراق و عاملی برای ممانعت از به حاشیه راندن آن‌ها از قدرت باشد. با این وجود در دو سال گذشته مواضع نیروهای سیاسی اهل سنت در قبال خروج نظامیان آمریکایی، همانند کردها به شدت محافظه‌کارانه بوده اما نکته مهم این است که آن‌ها نیز واقعیت غیرقابل بازگشت بودن اخراج نظامیان آمریکایی را پذیرفته‌اند و در جریان مصوبات پارلمانی و نیز موضع‌گیری‌های سیاسی همراهی با افکار عمومی جامعه عراق را دنبال کرده‌اند. نمود بارز این امر را می‌توان در جریان مصوبه پارلمان در 5 ژانویه 2020 برای اخراج نظامیان خارجی به ریاست محمد الحلبوسی مشاهده کرد.

 

3- طرح سناریوی مشابه‌سازی خروج از عراق با کنترل طالبان بر افغانستان

همزمان با اجرایی شدن توافق خروج نظامیان آمریکا و پایان ماموریت رزمی این نیروها، در چند وقت اخیر یکی از سناریوهایی که از سوی رسانه‌ها و سیاست‌مداران آمریکایی در سطح گسترده مطرح شده در ارتباط با طرح سناریوی مشابه افغانستان برای عراق است. اساس فرضیه مطرح شده از سوی اتاق فکرهای آمریکایی این است که بعد از خروج آمریکایی‌ها از عراق، این کشور همانند افغانستان توانایی مقابله با قدرت داعش و دیگر گروه‌های تروریستی را نخواهد داشت و سرانجام بغداد تحت کنترل این نیروها قرار خواهد گرفت.

هدف اصلی واشنگتن از طرح و تبلیغ چنین سناریویی این است که با ایجاد رعب در جامعه سیاسی و دولت عراق، همچنان زمینه‌های وابستگی بغداد و اربیل را به واشنگتن حفظ کند و از این طریق همچنان به نقش‌آفرینی در معادلات سیاسی آتی این کشور بپرازد. در حقیقت، ایالات متحده آمریکا طی دهه های متمادی از مسئله بحران‌های امنیتی به عنوان ابزاری برای نفوذ و تقویت قدرت خود در مناطق و کشورهای مختلف جهان بهره گرفته است. این کشور به‌طور متناوب با ایجاد بحران و ناامنی در کشورهای مختلف خود را به عنوان منجی و حامی ثبات و امنیت در سطح بین‌الملل معرفی کرده و از این طریق بهانه برای تقویت نظامی‌گری و حفط هژمونی خود  بهره گرفته است. هم اکنون نیز تلاش دارد که موضوع خلاء حضور نظامیان خود در عراق را به بهانه‌ای برای تداوم نقش ویژه خود در عراق بعد از 2003 تبدیل کند.

با ابن اوصاف، باید توجه داشت که بر خلاف تبلیغات و ادعاهای آمریکایی‌ها، بستر سیاسی کشور عراق و روند معادلات میدانی در این کشور بسیار متفاوت از افغانستان می‌باشد. اولا طالبان یا به عبارت بهتر «طالبانیسم»، بخشی از فرهنگ و روانشناسی اجتماعی نهادینه شده در کشور افغانستان هستند یا به عبارت دقیق‌تر طالبان را می‌توان دارای ریشه‌های اجتماعی و درهم تنیده با مسأله تنش‌های قومی در این کشور مورد ارزیابی قرار داد، اما در عراق، داعش به هیچ عنوان در بطن جامعه‌پذیری و فرهنگ سیاسی این کشور جایگاهی ندارند.

در سطح دوم نیز توجه به این مسئله ضروری است که تنها بخشی کوچک قریب به ۲۰ درصد از جامعه عراق، اهل سنت هستند که  البته در میان آنها نیز اکثریت قریب به اتفاق، مخالف داعش می‌باشند.

در سطح سوم نیز داعش و هسته‌های پنهان آن برخلاف سال‌های بعد از ۲۰۱۳ توانایی سازماندهی مجدد و ایجاد تهدید امنیتی بزرگ را نداشته و عملاً نیروهای حشدالشعبی در نقاط مختلف عراق نشان داده‌اند که بدون توسل به حمایت خارجی توانایی مقابله و ایستادگی در برابر جریان‌های افراطی را همچون داعش را دارند؛ لذا به نظر می رسد حتی در صورت طرح یک توطئه بین‌المللی علیه دولت عراق، نیروهای نظامی این کشور از توانایی کامل برای محافظت از خود برخوردار هستند.

 

4- راهکارهای عراق برای پر کردن خلاء ناشی از خروج نظامیان آمریکایی

با وجود خواست عمومی اکثریت قاطع شهروندان عراقی برای خروج نظامیان آمریکایی، در سطح محافل و ناظران سیاسی نسبت به خلاء‌های امنیتی ناشی از این رخداد نگرانی‌های ویژه‌ای وجود دارد. در مهم‌ترین سطح، در وضعیت بعد از خروج نظامیان آمریکایی، یکی از دغدغه‌های بزرگ دولت بغداد تجهیز نیروهای نظامی با تسلیحات پیشرفته و مدرن برای مقابله با تهدیدات امنیتی می‌باشد. در این زمینه امریکایی‌ها کارنامه سیاهی را علیه دولت عراق ارائه کرده‌اند که مهم‌ترین نمود آن را می‌توان در پرونده خرید و پشتیبانی جنگنده‌ها اف 16 در سال 2011 مشاهده کرد.

عراق طی یک قرارداد نظامی در سال 2011، 36 فروند جنگنده اف-16 وایپر ساخت شرکت «لاکهید مارتین» از آمریکا خرید، اما اکنون شواهد امر حاکی از آن است که به دلیل کارشکنی شرکت آمریکایی در پشتیبانی از این جنگنده‌ها تنها حدود 12 فروند قادر به پرواز هستند و حتی شرکت «سالی پورت» آمریکا متخصص در حفاظت و نگهداری از جنگنده های آمریکایی است، اخیرا عراق را ترک کرده است. همین امر موجبات نگرانی دولت‌مردان عراقی را به همراه داشته است اما به نظر می‌رسد در مقطع کنونی، خرید تسلیحات از کشورهایی همانند روسیه، چین، فرانسه، آلمان و حتی ایران می‌تواند راهکاری مناسب برای پر کردن خلاء عدم دسترسی به سلاح‌های آمریکایی باشد.

البته در این زمینه، حتی قبل از پایان سال 2021 شاهد بوده‌ایم که دولت عراق گام‌هایی را برداشته است که مهم‌ترین نمود آن تمایل بغداد برای خرید جنگنده‌های روسی است. در آگوست 2021 عراق، خرید جنگنده سوخو ۵۷ روسیه که قدرتمندترین جنگنده روسی و جنگنده میگ-۲۹ که  مجهز به موشک‌های هوا به هوا و دارای رادار خود هدایت شونده بوده را رد دستور کار قرار داده است. همزمان با تمایل به خرید جنگنده‌ها، تلاش‌های بغداد برای خزید سامانه دفاع موشکی اس 400 از روسیه نیز در دستور کار قرار گرفته که این موضوع می‌تواند در ارتباط با خرید تسلیحات دیگر کشورها نیز در کانون تمرکز قرار بگیرد.

در سطحی دیگر،  باید توجه داشت که حمایت آمریکایی‌ها از ارتش عراق نه تنها در بلندمدت مثبت نبود بلکه رسما موجب ورشکستگی و شکست ارتش عراق تحت هر شرایطی می‌شد. بدین معنی که کمک آمریکایی‌ها و ائتلاف موسوم به ضد داعش و ناتو نوعی توسعه وابسته ارتش عراق بود و هیچ‌گاه منجر به توسعه پایدار نمی‌شد، در چنین شرایطی ضرورت اصلی برای ارتش عراق تجهیز و آموزش دورن‌زاد و بنیادی نیروها است تا بدون هر گونه حمایت خارجی بتواند در برابر تهدیدات ایستادگی کند.

همچنین، در شرایط کنونی بسیاری از دولت‌های فرامنطقه و منطقه‎‌ای حاضر هستند خلاء حضور و نقش‌آفرینی آمریکا در عراق را جبران کنند. در مهم‌ترین سطح، کشور چین اعلام کرده که در صورت پایان حضور آمریکا و کشورهای غربی حاضر به همکاری گسترده در آموزش و تجهیز نیروهای نظامی عراقی است.

 

تگ ها :

آمریکا عراق خروج نظامی مصطفی الکاظمی گفتگوهای استراتژیک حشد الشعبی کردها اهل سنت

نظرات
نام :
پست الکترونیک :
* متن :
ارسال

گالری

تصویر

فیلم

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا

تصویر سخنگوی گردان‌های القسام در یکی از دانشگاه‌های آمریکا