اختلافات عمیق و گسترده میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، شورای همکاری را به سازمانی در کما رفته تبدیل کرده است به صورتی که حتی تنفس مصنوعی آمریکا هم نمی تواند آن را از فروپاشی ساختاری باز دارد مگر آنکه شورای همکاری از آلت دست آمریکا به سازمانی برای حل اختلافات داخلی و تغییر سیاست های کلان در راستای گسترش صلح و همکاری های منطقه ای تبدیل شود
الوقت – در شرایطی که اخیرا ایران به عنوان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای پذیرفته شده و دیپلماسی چند جانبه تهران در سطوح مختلف برای افزایش سطح مناسبات با کشورهای مختلف اعم از همسایگان منطقهای و نیز بازیگران فرامنطقهای در جربان است، به نظر میرسد راهبرد ایرانهراسی در جهان عرب بار دیگر در دستور کار مقامات ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. نماد بارز این امر در آخرین نشست شورای همکاری خلیج فارس قابل مشاهده است که به گونهای کم سابقه اتهاماتی واهی علیه ایران مطرح میشود.
بیانیه شورای همکاری
در بیانیه پایانی صد و چهل و نهمین نشست شورای همکاری خلیج فارس در سطح وزرای خارجه که در پنجشنبه هفته گذشته برگزار شده بود، اتهاماتی تکراری و بی اساس علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح شد.
در این بیانیه بار دیگر بر آنچه «حق حاکمیتی امارات» بر جزایر سهگانه «تنب بزرگ»، «تنب کوچک» و «ابوموسی» خوانده شد، تأکید شده و اعضای شورای همکاری ادعا کردند: «هر اقدامی که ایران در این جزایر سهگانه انجام دهد، باطل است و تأثیری بر حق حاکمیت امارات بر جزایر مذکور ندارد.»
همچنین، در این بیانیه اتهاماتی نیز علیه ایران در بحث مذاکرات هستهای مطرح شده و شورای همکاری مدعی شده «هر مذاکراتی در آینده باید رفتار تنشزای ایران در منطقه، حمایت آن از تروریسم و شبهنظامیان فرقهگرا، برنامه موشکی ایران، تأمین امنیت دریانوردی بینالمللی و تاسیسات نفتی را حل کند و کشورهای شورای همکاری باید در تمام این مذاکرات و دیگر نشستهای بینالمللی و منطقهای در این باره حضور داشته باشند زیرا این پرونده به امنیت و ثبات منطقهای مربوط میشود». حتی در بیانیه این شورا با اظهاراتی مداخله جویانه «عدم پایبندی ایران به تعهدات و نیز افزایش نسبت غنی سازی اورانیوم» محکوم و از تهران خواسته میشود به تعهدات خود به آژانس بینالمللی انرژی هستهای پایبند باشد و همکاری لازم را داشته باشد.»
با نگاه به مفاد و محورهای مورد اشاره دو نکته بسیار قابل تامل هستند، اولاً چرا با وجود اینکه کشورهای عضو شوری همکاری خلیج فارس در نگاه به ایران مواضعی متفاوت داشته و کموکیف مناسباتشان با تهران به هیچ عنوان یکدست نیست، برای نمونه کشورهای عمان، قطر و کویت مناسبات حسنه سیاسی و اقتصادی با ایران دارند، اما به یکباره حول صدور بیانیه ای در ضدیت با ایران اجماع کرده اند؟
نکته حائز اهمیت دیگر آن است که چرا شورای همکاری بجای بحث در مورد سطح بالای اختلافات میان کشورهای عضو بخش بیشتر اعلامیه خود را به موضوعات مرتبط با ایران اختصاص داده اند؟
بیانیه ضدایرانی نشانگر ناتوانی در حل اختلافات داخلی
در مقطع کنونی میتوان نظاره گر شکافی کاملاً عیان در مورد روابط با تهران در شورای همکاری بود. درحالی که عربستان سعودی و بحرین و در سطحی کمتر امارات مواضع خصم آمیزی نسبت به ایران اعمال میکنند اما در سوی دیگر ماجرا تهران توانسته است روابط حسنهای با اعضای دیگر شورای همکاری برقرار کند. برای نمونه مناسبات دیپلماتیک میان ایران و عمان در بالاترین سطح ممکن ادامه دارد و علاوه بر روابط نزدیک سیاسی، مسقط نقش مهمی در شروع مذاکرات هسته ای میان تهران و غرب در سالهای گذشته ایفا کرده و اکنون نیز در مورد بحران یمن به میانجیگری میپردازد. همچنین، مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران با قطر و کویت در سطح مناسب دنبال میشود و دوحه بارها خواستار ایفای میانجیگری و پیشبرد مسیر گفتگو برای کاهش اختلافات ایران و عربستان بوده است.
لذا اجماع ضدایرانی در فضایی اینچنین ناهسمو، به وضوح نشاندهنده اعمال فشار آمریکا به اعضا برای بازسازی اتحاد ضدایرانی در شورای همکاری خلیج فارس بوده که در سالهای اخیر تا حدود زیادی تضعیف شده است.
در پاسخ به پرسش دوم نیز می توان گفت تکرار اتهامات بی اساس گذشته در مورد ایران بیش از هرچیز نشانه ناتوانی کشورهای عضو این شورا برای گفتگو در مورد موضوعات جدی اختلافی و کاهش سطح شکاف در این سازمان است؛ به صورتی که برای خالی نبودن عریضه کل بیانیه بر موضوعات کلیشهای اتهام زنی همیشگی علیه ایران اختصاص یافته است. واقعیت آن است که اختلافات گسترده در شورای همکاری این سازمان منطقه ای را عملاً زمینگیر و فاقد کارآمدی کرده است.
اختلافات ایدئولوژیک و محور بندی سیاسی منطقهای میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس در دو محور «اخوانی و ضداخوانی» در سالهای اخیر، قطب اصلی شکاف در جهان عرب بوده است. کشورهای امارات و عربستان سعودی، در چند سال اخیر ضدیت با اخوانالمسلمین را در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به راهبرد اصلی سیاست خارجی خود در منطقه تبدیل کرده و از هر اقدامی در ضدیت با این محور که تحت رهبری ترکیه و قطر است فروگذاری نکردهاند.
از طرف دیگر در میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اختلافات مرزی و سیاسی گستردهای وجود دارد. علاوه بر این، رقابت تسلیحاتی میان اعضا و عدم وحدت نظر اعضا پیرامون بحرانهای مختلف در سطح منطقهای و فرامنطقهای، عملا کارآمدی سورای همکاری خلیج فارس را با تردیدی جدی مواجه کرده و این نهاد را به ارگانی فاقد کارایی و تاثیرگذاری تبدیل کرده است. در چنین سطحی از اختلافات به نظر میرسد صدور بیانیه ای مشترک با سرخط ضدیت با ایران، بیش از همه نشانگر وجود ردپای فشار خارجی بر اعضا (طبیعتاً از سوی آمریکا) برای کنار گذاشتن اختلافات در موضوع بسیار مناقشه برانگیز روابط با تهران میباشد.
مع الوصف اختلافات عمیق و گسترده میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، شورای همکاری را به سازمانی در کما رفته تبدیل کرده است به صورتی که حتی تنفس مصنوعی آمریکا هم نمی تواند آن را از فروپاشی ساختاری باز دارد مگر آنکه شورای همکاری از آلت دست آمریکا به سازمانی برای حل اختلافات داخلی و تغییر سیاست های کلان در راستای گسترش صلح و همکاری های منطقه ای تبدیل شود.