الوقت- طی چند هفته گذشته نیروهای نظامی روسیه حملات گستردهای را بر علیه مواضع نیروهای مخالف بشار اسد در سوریه آغاز کردهاند. سیاستمداران کرملین از انجام این حملات در صدد اکتساب دو هدف اصلی میباشند. روسیه هدف اولیه خود را مقابله با نیروهای تروریست در سوریه و عراق معرفی میکند. این هدف روسیه بهطور مکرر از سوی مقامات سیاسی این کشور مورد تاکید قرار گرفته است، اما واقعیت این است که این هدف فقط ظاهرا ماجرا بوده و هدف اصلی روسیه از دخالت نظامی در سوریه فراتر از مبارزه با تروریسم میباشد. در واقع، هدف واقعی و غایی روسیه اعاده موازنه قوا در داخل سوریه و مستحکم کردن پایگاه و خطوط دفاعی دولت سوریه است. در صورت حصول این هدف، روسیه و محور او قابلیت بیشتری برای مقابله با نیروهای تروریستی از جمله داعش را نیز خواهند داشت . در حال حاضر نزدیک به سه چهارم خاک سوریه در کنترل نیروهای مخالف دولت قرار دارد؛ این در حالی است که در طول ماههای گذشته چندین رویداد مهم موازنه قوای داخلی این کشور را در راستای منافع نیروهای مخالف و به ضرر دولت تغییر داده است.
تشکیل جیش الفتح و تصرف ادلب
به جرات میتوان ادعا کرد که مهمترین تحول نظامی و سیاسی بعد از ظهور و پیروزی برق آسای داعش در سوریه تشکیل ارتش فتح و بعد از آن سقوط استان ادلب است. امری که همچون نقطه ای عطف در تاریخ جنگهای داخلی سوریه ثبت خواهد شد؛ زیرا این مهم و همچنین وجود داعشدر نهایت موجبات حضور مستقیم روسیه و کشورهای متحد او را در سوریه فراهم کرد. در اوایل مارس ٢٠١٥ گروههای نظامی مخالف بشار اسد -به غیر از داعش- تحت نظارت ترکیه، عربستان و قطر و برای برون رفت از بن بست نظامی و سیاسی حاکم بر سوریه، نیرویی متحد و متشکل از گروهای شبه نظامی موسوم به "جیش الفتح" را تشکیل دادند که بنابر ادعای کارشناسان، این ارتش متشکل از بیست هزار شبه نظامی است که با سلاحهای جدید و همچنین استراتژی نوینی تجهیز شده اند.
اولین آوردگاه جدی جیش الفتح که همچنین حکایت از گزینش استراتژیستی آن داشت استان ادلب در شمال غرب سوریه بود. پنج روز بعد از اعلان تشکیل آن، این ارتش اکثریت استان ادلب را به کنترل خود درآورد و بعد از رقه دومین مرکز استانی بود که به طور کامل نیروهای دولت مرکزی از آن عقب نشینی میکردند. سقوط ادلب اولین و مهمترین سیگنال به هم خوردن مورازنه قوای داخلی در طول یک سال گذشته بود. تا این مقطع داعش علیرغم اینکه بخش بزرگی از خاک سوریه را کنترل کرده بود اما به واسطه دوری، مراکز شهری بزرگ این کشور که به اتفاق تحت کنترل نیروهای دولتی بودند را تهدید نکرده بود و بیشتر درگیریهای این گروها در شرق و مرکز این کشور که تا اندازه زیادی نیز بیابانی هستند متمرکز شده بود، اما جیش الفتح برای اولین بار و به طور جدی ضمن حضور میدانی در این مناطق، نقشه خود را نیز برای حضور و کنترل سایر مناطق بزرگ شهری و سقوط دولت مرکزی را اعلان کرد.
ادلب به لحاظ نظامی یکی از مهمترین و استراتژیک ترین استانهای سوریه است. این استان در غرب همسایه استان حلب است که بزرگترین مرکز شهری این کشور محسوب میگردد؛ در جنوب ادلب مشرف به استان حما و بخشی از استان بزرگ حمص است. این دو استان به واسطه اینکه منطقه ساحلی سوریه را به مثابه یک کریدور –استانهای لاذقیه و طرطوس که هر دو به لحاظ دموگرافیک علوی هستند- به پایتخت این کشور متصل میکنند از اهمیت فوق العاده ای برخوردار می باشند. در غرب نیز ادلب با استان لاذقیه هم مرز است که از یک طرف پایگاه و مرکز اصلی نفوذ بشار اسد از آن سرچشمه میگیرد از طرفی دیگر نیز تنها پایگاه نظامی روسیه در منطقه در آن قرار دارد.
تحولات بعد از ادلب، برنامه سه وجهی مخالفان
بعد از فتح ادلب، جیش الفتح پیروزی هایی را نیز در محور جنوب کشور به دست آورد. سه استان درعا، سویدا و قنیطره که هر سه به دروازه های جنوبی دمشق پایتخت این کشور نیز مشهور هستند محل تاخت و تاز آنان قرار گرفت. واقعیت های ماههای بعد این امر را به خوبی نمایان ساخت که گروهای مخالف اسد و کشورهای موتلف آنان درصدد پیاده کردن برنامه ای سه وجهی برای ساقط سازی دولت مرکزی هستند.
وجه اول این برنامه که در طول دو ماه گذشته تا حدودی اجرا شد حمله به مناطق ساحلی سوریه در لاذقیه بود که مخالفان توانستند در بخشهایی از این استان نیروهای دولتی را به عقب براندند و خود را به چهل کیلومتری مرکز استان برسانند. این امر همچنین باعث گسیل شدن بخش قابل توجهی از نیرهای دولتی برای حفاظت از این مناطق و عقب نشینی از محورهای دیگر شد. وجه دوم این پروژه، نفوذ وکنترل در جنوب کشور بود که در حال حاضر مخالفان در این جبهه مشغول پیشروی هستند. وجه سوم پروژه ی مخالفان که به لحاظ نظامی از دو وجه بالاتر تهدید کننده تر به نظر میرسد انقطاع استانهای ساحلی از دمشق در منطقه حما و حمص میباشد. در صورتی که این امر تحقق یابد مناطق تحت سیطره دولت به دو بخش از هم مجزا تقسیم شده که این امر از یک طرف ضمن آنکه گسست دفاعی و در نتیجه ناتوانی دو منطقه در همکاری با یکدیگر را موجب میشود از طرف دیگر نیز حزب الله لبنان را در تنگنای ژئوپولیتکی و ایزوله شدن قرار میدهد .
روسیه و ایران در طول چند ماه گذشته پیام کشورها و نیروهای مخالف بشار اسد را در چهارچوب تشکیل جیش الفتح و برنامه ی سه وجهی آنان به خوبی درک کردند و اگر روند پیشرویهای مخالفان ادامه داشته باشد که این امر تا اندازه ی زیادی محتمل بهنظر میرسید، نیروهای مخالف در چند ماه آینده جنگ سرنوشت ساز و بزرگ این کشور را به دروازه های دمشق میرسانند و بدون شک در آن مقطع کمک رسانی به بشار اسد در حکم نوش داروی بعد از مرگ سهراب بود. به همین دلیل ائتلاف جدید ضمن مقابله با نیروهای داعش درصدد است خطوط دفاعی نیروهای دولتی را در تمام محورهای جنگ خصوصاً در دو محور شمال غرب و جنوب و همچنین کریدور ساحل به دمشق را مستحکم نماید و از پیشروی نیروهای مخالف در این مناطق جلوگیری و برنامه سه وجهی آنان را با شکست مواجه کند. امری که باعث اعاده موازنه داخلی قوای این کشور می شود و در مرحله بعد و در صورت موفقیت در این مقطع، روسیه و همپیمانان او را به طور چشمگیر برای به کنترل کردن درآوردن دوباره سایر مناطق سوریه و از بین بردن تروریستها سوق خواهد داد.
ولدبیگی (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)