الوقت- حملات هوایی بدون سرنشین سال هاست که استراتژی منظم ایالات متحده در مقابله با تروریسم در یمن بوده است. بسیاری از رهبران القاعده توسط ایالات متحده دستگیر شده اند، با این وجود این سازمان به شدت گسترش یافته است.
یک توجیه این تناقض این است که از زمان آغاز حملات هوایی دولت یمن ضعیف تر شد و این ضعف دولت فضای مناسبی برای عملکرد القاعده (در شبه جزیره عربستان) پدید آورد. گذشته از این، حملات هوایی شهروندان را نیز کشته است که این ادعای القاعده مبنی بر وجود نیروهای خارجی سرکوبگر را تقویت می کند.
مشکل دیگر بدون شک شناخت نامناسب غرب از القاعده در یمن بوده است. مردم یمن (علیرغم غرب) القاعده را گروهی که توسط نخبگان سازمان یافته است می دانند. شکست غرب در شناخت مناسب القاعده در یمن منجر به گسترش بیشتر آن شد و همچنین توان غرب در مقابله با این گروه را کاهش داد.
دو خطا در تفکر مرسوم غربی در مورد القاعده عربی (AQAP ) وجود دارد. این باور که دولت صنعا الزاما انگیزه زیادی برای جنگ با گروهی که حکومتش را به چالش کشیده دارد. خطای دوم اینکه، القاعده عربی اصالتا نمایانگر بخشی از جامعه یمن است که ساختاری منسجم به این گروه می دهد و از سوی جامعه مورد حمایت قرار می گیرد.
بیشتر اوقات مرز بین القاعده عربی و حکومت برای یمنی ها مشخص نیست و شکست القاعده عربی لزوما پیروزی دولت مرکزی محسوب نمی شود. بسیاری بر این عقیده اند که رقابت جناح های سیاسی در یمن آتش تهدید القاعده برای گرفتن امتیاز های سیاسی را تندتر می کند؛ قدرت های محلی عرصه تلاش برای جنگ با القاعده محسوب می شوند. غرب با پذیرفتن القاعده به عنوان یک سازمان تروریستی (و نه یک سازمان تشکیل شده توسط نخبگان جنگ طلب) کورکورانه پیش می رود و عواقب ناشی از این مسائل به عهده مردم عادی یمن است که بین حمله های هوایی از یک سو و القاعده از سوی دیگر گیر افتاده اند.
در واقع باور عمومی در یمن این است که القاعده اراده محدودی دارد. تصویری از شعار تظاهر کنندگان در تظاهرات سال 2011 که منجر به استعفای صالح شد به خوبی بیانگر این نکته است: «برکناری رژیم = برکناری القاعده».
مدارک مستند بسیاری وجود دارد که همکاری دولت بویژه خانواده صالح با القاعده در یمن طی این سال ها را اثبات می کند. در سال 2011، حمود الحیطار وزیر سابق امور مذهبی یمن با توجه به گفتگویی رسمی که با القاعده داشت چنین استدلال کرد: «صالح با استفاده از القاعده از کشورهای خارجی باج می گیرد.» به همین ترتیب بسیاری از منابع نزدیک به صالح ادعای او در مورد کنترل القاعده و اینکه تهدیدی از جانب این گروه وجود ندارد را تایید کرده اند. چنیین ادعاهایی به بی اعتمادی شدید عمومی به تعابیر دولت از القاعده دامن زده است. منتقدین دولت یمن با این باور غرب مخالف اند که القاعده را مفری برای یمنی های بیچاره و مردم یمن را حامی القاعده در یمن می داند.
اگر دیدگاه غرب درست باشد، راه مبارزه با القاعده باید تقویت ظرفیت دولت یمن برای بهبود زندگی شهروندان باشد درهمان حال که فعالیت شبکه های تروریستی را مختل می کند. اگر دیدگاه یمنی ها درست باشد، آنگاه کمک به دولت یمن تنها مشکل را تشدید می کند و پاداشی به سیاه بازی های رژیم خواهد بود.
راهی که غرب پیش گرفته است حمله های هوایی و همکاری با دولت یمن است؛ با وجود سوءظن به انگیزه دولت یمن به دنبال فرار 23 تن از اعضای ارشد القاعده در سال 2006 که با تلاش بسیار کمی از زندان دولتی یمن گریختند. حتی با وجود این اتفاق هنوز هم غرب بهترین گزینه موجود برای مبارزه با القاعده در یمن را کمک به دولت یمن می داند. همانطور که اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا چندی پیش اظهار داشت: «وقتی که دولت باثباتی وجود داشته باشد مبارزه با تروریسم آسان تر است.»
با این همه، گروهی معتقدند بدون دخالت های خارجی، یمنی ها ممکن است از القاعده حمایت کنند؛ این افراد به واقعیت های تاریخی اشاره می کنند که ربط کمی به موقعیت کنونی دارد. از جمله اینکه بعد از خروج شوروی از افغانستان بسیاری از مجاهدین به یمن برگشتند و همچنین بسیاری یمن را سرزمین آباواجدادی بن لادن می دانند.
هرچند که تحقیقات مختصر انجام شده نشان می دهد که القاعده در یمن محبوب نیست. طبق یک نظرسنجی عمومی در یمن در مارس 2011، 86 درصد از شرکت کنندگان القاعده را "بسیار" و یا "تا حدودی" منفور قلمداد کرده اند. در همان نظرسنجی 96 درصد از مردم یمن با همکاری ایالات متحده با دولت یمن مخالف بوده اند؛ القاعده بد است، اما سیاست های محلی و بین المللی که مانع نابودی آن شده اند بدتر از آن است.
غرب برای تقویت دولت مرکزی در مبارزه با تروریسم تلاش می کند و با وجود تمایل شدیدی که دولت یمن به حضور القاعده دارد، این کمک غربی ها بیش از هر عامل مردمی، دامنه القاعده شبه جزیره عربستان را گسترش خواهد داد.
فارن افرز