الوقت- هر چند طالبان از ماهها پيش، عملياتها و حملاتشان را در استانهاي شمالي افغانستان (عمدتا بدخشان، تخار، فارياب، قندوز و ...) متمركز كردهاند، اما با اينحال سقوط يك شبه شهر استراتژيك قندوز به دست طالبان، داراي ابهامات و شبهات زيادي است. سوالات زيادي وجود دارد كه بايد به اين سوالات پاسخ گفت. اين كه آيا واقعا طالبان آنچنان قدرتمند شده است كه بتوانند يك شبه استان مهمي در شمال افغانستان را كه به دروازه آسياي مركزي و تاجيكستان معروف است، تصرف كند؟ آيا توطئهاي از سوي نيروهاي داخلي و مقامات محلي رخ داده است و يا نه غربيها به دليل حضور نظامي روسيه در سوريه، به طالبان و حاميانشان در تصرف قندوز چراغ سبزي نشان دادهاند؟ و يا اين كه مردم استان و حضور پشتونها كه در اوايل قرن بيستم به اين مناطق كوچ داده شدهاند، زمينه تصرف اين شهر را براي طالبان فراهم كرده اند؟ بدون شک ولایت قندوز تحت تدابیر شدید امنیتی بوده و نیروهای امنیتی بیشتری برای محافظت از آن به قندوز اعزام شده بودند. از همه مهمتر قرارگاه 209 شاهین در قندوز مستقر میباشد که میتواند پشتوانه خوبی برای دفاع از شهر قندوز به شمار آید . با این همه، سؤال این است که چرا این شهر در نیم روز سقوط کرد؟ ! مقامات امنیتی برای توجیه شکستشان این حمله را به عوامل خارجی نسبت دادند و برخی دیگر، ناکارایی والی ولایت را عامل تمام این نابسامانی ها میدانند، اما به هر حال عوامل اصلي سقوط قندوز چيست؟
در واقع؛ حمله طالبان به استان قندوز داراي ابعاد و معاني مختلفي بوده و به نوعي يك هشدار و نشانهاي هم براي بازيگران داخلي و خارجي افغانستان است. هر چند كه نميتوان در يك يادداشت به همه اين ابعاد اشاره كرد، اما مطمئنا در تحليل حادثه قندوز، بايد به
- احياي هويت طالبان بويژه پس از اعلام مرگ ملاعمر،
- قدرتنمايي طالبان براي امتيازگيري در آينده در مذاكرات صلح،
- به بنبست رسيدن مذاكرات صلح با طالبان،
- ضعف نيروهاي امنيتي و نیروهای آموزش دیده افغانستان توسط ناتو،
- رويكرد دوگانه آمريكا و غرب در برخورد با تروريسم و طالبان،
- ايجاد جنگ رواني و تاكيد ملااختر منصور به اصطلاح به آرمانهاي ملاعمر در ايجاد امارت اسلامي،
- خروج نيروهاي خارجي از افغانستان و لغو قرارداد امنيتي كابل – واشنگتن،
- توطئه مقامات محلي قندوز و احتمال معامله با طالبان،
- تاثير حضور نظامي روسيه در سوريه بر حمايت آمريكا و ناتو از گروههاي تروريستي نظير طالبان و داعش،
- سياست دوگانه پاكستان در قبال گروههاي وابسته به طالبانها و حمايت آي.اس.اي از گروههاي وابسته به طالبان افغانستان (طبق آخرين اظهارات اشرفغني كه گفته بود پاكستان با طالبانِ افغانستان، همان برخورد و رويكردي را اتخاذ كند كه در داخل خاك خود ميكند.) و ...توجه كرد.
البته برخي از تحليلگران افغانستان معتقدند ارتش پاكستان در ناامنيهاي داخل افغانستان نقش مهمي بازي ميكند و بيشتر افراد حاضر در گروه داعشِ افغانستان و بويژه مهاجمين به استان قندوز پاكستاني هستند. طوري كه سقوط قندوز را به سقوط موصل در عراق تشبيه ميكنند كه تروريستهاي داعش توانستند بدون هيچگونه مقاومتي آن را تصرف كنند و خيانت فرماندهان محلي سبب شد تكفيريهاي داعش به پيشرويهاي خود ادامه دهند. هر چند نميتوان اين ديدگاه را بطور كامل رد يا قبول كرد و زود است كه بدون اسناد و مدارك، چنين ديدگاهي را پذيرفت، اما به دليل پيشينه دخالتهاي برخي كشورهاي منطقه، فرضيه فوق قابل تامل و بررسي است. بويژه كه در مقابله با طالبان نيز مقابله چنداني صورت نگرفته و شهر به كنترل طالبان درآمده است.
سخن پاياني
تصرف استان قندوز در شمال افغانستان، نه تنها آغازي بر تثبيت حضور و گسترش جغرافياي نفوذش در افغانستان است، بلكه اين تصرف نشانهاي از قدرتنمايي طالبان و امتيازگيري در مذاكرات صلح آتي است. واقعيت اينست كه سالها مبارزه طالبان با دولت افغانستان و نيروهاي خارجي، بايد دستاوردي براي اين گروه نظامي – سياسي داشته باشد و با توجه به تغيير رويكرد آمريكا و غرب و حتي عربستان از طالبان به داعش يا ديگر گروه افراطي مستعد در افغانستان، رهبران طالبان ميخواهند از اين فرصتِ ضعيف بودن دولت وحدت ملي استفاده كرده و ظرفيتهاي خودشان را در ذهن و عين افزايش دهند. شايد به همين دليل نيز برخي از كارشناسان افغانستان، به جدّ پاكستان و دستگاه اطلاعاتي آن را در پشت صحنه حادثه قندوز و طالبان قلمداد ميكنند. البته در كنار بازيگري فعال پاكستان، ميتوان جريان طالبان را محصول و برونداد اجتماعي افغانستان دانست، اما با اين حال نميتوان سطح كنشگري بازيگران بينالمللي و منطقهاي را در اين قضايا بيارتباط دانست.
هر چند تلاشها براي بازپسگيري قندوز موفقیت آمیز بوده است، اما احتمال موفقیت نیروهای دولتی جای شک و تردید دارد چرا که در یک ماه پیش نیروهای تحت فرمان ژنرال «دوستم» ولایت فاریاب را از وجود طالبان «پاکسازی» کرده بودند، اما پس از 3 هفته نه تنها تمام این ولایت تحت کنترل طالبان قرار گرفت، بلکه در ولایتهای «سمنگان» و «بلخ» نیز فعالیتهای خود را تشدید کردند. تاکنون در قندوز گروههای متعدد وابسته به مراکز مختلف فعالیت داشتند که به عنوان مثال میتوان به حرکت اسلامی ازبکستان، اتحاد جهاد اسلامی، نیروهای طالبان وابسته به شوراي کویته و گروه شبکه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار (منطقه امام صاحب زادگاه وی است)و دستههای مرکب از اتباع ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، روسیه (چچن) و چین (اویغورها) اشاره کرد با توجه به ابعاد اقدامات فعلی طالبان، بخش قابل توجهی از این گروهها تحت فرماندهی واحد قرار گرفتهاند و یا حداقل از طرف يك سازمان نظامي قدرتمند هدايت و هماهنگ میشوند.
به همين جهت اين پيشبيني وجود دارد كه چنانچه حتی قندوز برای مدت زمانی هم آزاد شود، باز هم طالبان قادر به فراهم کردن جای پایی در مناطقی خواهند بود که بتوانند روی خطوط اصلی ارتباطاتی در شمال افغانستان تاثیر مستقیم داشته باشند. اگر طالبان موفق به استقرار در بزرگراه قندوز - کابل در قسمت جنوبی «پلخمری» شوند، پس با توجه به ضعف نیروی هوایی کابل، گردنه استراتژیک «سالنگ» برای بلندمدت در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. این موضوع به خودی خود تا حد زیادی موجب تضعیف ارتباط بین شمال با مرکز و بروز هرج و مرج بیشتری در تمام مناطق شمالی خواهد شد و زمینه برای آمادگی لازم طالبان جهت حملات بهاری را فراهم خواهد کرد. به هر حال استقرار طالبان در قندوز، آغاز پيشرويهاي طالبان در شمال افغانستان خواهد شد.
اسماعیل باقری