امروزه آمریکا در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و لبنان صحنه بازی را به رقیب اصلی منطقهای یعنی مقاومت واگذار کرده و به نوعی دچار فلج سیاسی برای اتخاذ راهبردی منسجم که بتواند در وضعیت خود دگرگونی ایجاد کند، شده است.
الوقت – با گذشت چند سال از آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی غرب آسیا در سال 2011، همچنان سایه بحران و جنگ بر این منطقه سنگینی میکند و گویا پازل پیچیده معادلات خاورمیانه همچنان در سطح منطقهای و بینالمللی حل نشده باقی مانده است. در وضعیت بحرانی چند سال گذشته، قدرتهای منطقهای و برخی از ابرقدرتها تلاش کردهاند که نقش اصلی یا محوری را در عرصه معادلات میدانی ایفاء کنند. در این میان، ایالات متحده آمریکا یکی از کشورهایی بوده که از ابتدای وقوع بحران در منطقه غرب آسیا، خود را در مقام قدرتی بینالمللی وارد منازعات کرده و تلاش داشته روند معادلات را به نفع خود مدیریت کند اما با گذشت زمان، در مقطع کنونی این امر تا حدودی مسلم به نظر میرسد که واشنگتن در عملکرد خود پیرامون مسائل منطقه غرب آسیا، دچار نوعی سردرگمی و انفعال سیاسی شده است به صورتی که میتوان شاهد اظهارات ضد و نقیض دونالد ترامپ و ناهماهنگی میان دستگاههای مختلف ذیصلاح در حوزه سیاست خارجی آمریکا بود.
نمود اصلی این مساله را میتوان در عملکرد آمریکا نسبت به وضعیت جدید معادلات خاورمیانه که دچار نوعی انفعال سیاسی شده است مشاهده کرد. با این تفاسیر، این مساله مطرح که زمینههای انفعال و آشفتگی در تصمیمگیری سیاسی آمریکا پیرامون خاورمیانه، چه هستند؟ در پاسخ به این مساله میتوان به چهار محور اساسی اشاره کرد.
1- بیتجربگی سیاسی و شخصیت روانی نامتعادل دونالد ترامپ
یکی از عوامل اصلی بیثباتی در سیاست خارجی آمریکا در شرایط جدید منطقه غرب آسیا در ارتباط با شخصیت روانی دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا میباشد. ترامپ بدون هیچگونه تجربه سیاسی و حضور در پستهای نمایندگی و مدیریت سیاسی، در انتخابات آمریکا پیروز شد اما علاوه بر بیتجربگی در عرصه سیاسی، ترامپ طی مدیریت خود بر کاخ سفید بعد از 20 ژانویه 2017 تاکنون، نشان داده که از نظر روانی شخصیتی نامتعادل دارد. اساسا ترامپ در تصمیمگیری و مدیریت خود بر کشور آمریکا، اعتقاد چندانی به مدیریت گروهی و اتخاذ راهبرد منسجم پس از مشورت با مشاوران خود در کاخ سفید نداشته و با تصمیمات غیرکارشناسی و اظهارات نسنجیده به عاملی مهم برای بحرانسازی در سیاست خارجی آمریکا تبدیل است. بر همین اساس، رویکردهای بیثبات و غیر منطقی ترامپ موجب شده که کارگزاران سیاست خارجی آمریکا از اتخاذ راهبردی مشخص نسبت به مسائل منطقه غرب آسیا ناکام بمانند و به همین دلیل میتوان مدعی شد که کاخ سفید با هرجومرج در سیستم تصمیمگیری مواجه شده است.
2- مقاومت منطقهای و افزایش آگاهی ملتهای منطقه
دیگر عامل انفعال و شکست آمریکا در منطقه خاورمیانه را میتوان افزایش نقش و تأثیرگذاری کشورهای محور مقاومت بر معادلات منطقهای در شرایط جدید ژئوپلتیک غرب آسیا و افزایش آگاهی ملل منطقه از نقش مخرب واشنگتن در ایجاد بیثباتی و بحران در منطقه برای پیشبرد سیاستها و منافع خود ارزیابی کرد. در واقع، متعاقب وقوع بیداری اسلامی در منطقه، قمیت عمدهای از دولتهای دیکتاتوری وابسته و متحد با غرب سرنگون شدند و جنبشهای استقلالطلبانه و عدالتخوانه خواهان ایجاد تغییرات در رویکرد سیاست خارجی کشورهای خود شدند که این امر منافع آمریکا را در منطقه به شدت در معرض تهدید قرار میداد، بنابراین واشنگتن برای سرکوب جنبشهای مردمی در این کشورها به حمایت از دولتهای متحد خود پرداخت. این امر در کنار به دست آمدن شواهد و گزارشهای روز افزون از ایجاد گروه تروریستی داعش توسط سرویسهای اطلاعاتی غربی و موساد برای ایجاد آتش جنگ فرقهای در منطقه و کسب بهانه بازگشت نظامی به منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم موجب شده است تا بخشی بزرگ از مردم کشورهای منطقه به این اقناع رسیدند که آمریکا با رویکرد استثمارگرانه خود در منطقه، امنیت و منافع ملتها را در نظر ندارد و در پی تاراج ثروت و نابودی فرهنگ آنها میباشد. بر همین اساس، در سال های اخیر شاهد بودهایم که در برابر قدرتطلبی و زیاده خواهی آمریکا در منطقه مقاومتها به شدت افزایش پیدا کرده و همین امر زمینه زمینگیر شدن هر چه بیشتر و عدم موفقیت واشنگتن را فراهم نموده است.
3- حضور میدانی و پرقدرت روسیه در غرب آسیا
حضور میدانیِ مقتدرانه روسیه در معادلات غرب آسیا، به ویژه حضور در بحران سوریه را میتوان یکی از مهمترین عوامل دخیل در شکست سیاسی آمریکا در سیاستهای خود نسبت به غرب آسیا ارزیابی کرد. در حقیقت، اگر در گذشته آمریکا به عنوان مهم ترین قدرتبینالملل یگانه نیرویی بود که از توانایی نظامی خود بهره میگرفت، اکنون در منطقه قدرت نظامی گسترده مسکو وجود دارد و همین امر مانعی جدی برای آمریکا در رسیدن به اهداف خود بوده است. قدرت بازدارندگی تسلیحات و حضور نظامیان روس در کشور سوریه، موجب شده که آمریکا بر خلاف گذشته نتواند معادلات را در مسیر خواستههای خود مدیریت کند. در واقع، در شرایط کنونی آمریکاییها هیچگونه راهبرد مشخصی را نسبت به نوع تقابل در برابر روسیه در غرب آسیا ندارند.
4- فشارهای و مسالهتراشیهای نامتعارف بازیگران متحد آمریکا در منطقه
یکی دیگر از موضوعاتی که موجب آشفتگی در تصمیمات و اتخاذ راهبردهای آمریکا در غرب آسیا شده، مسالهتراشیهای پرهزینه ای است که متحدان منطقهای امریکا برای این کشور ایجاد کردهاند. برای نمونه مساله انتقال پایتخت آمریکا به بیتالمقدس، موضوع قطع ارتباط کشورهای عربی با قطر، مساله باقی ماندن ارتش آمریکا در سوریه، موضوع سیاستهای عربستان نسبت به یمن و کشتارهای انسانی سعودیها در این کشور و درخواستهای وسوسهبرانگیز مالی اعراب به ترامپ برای دخالت در امور منطقهای، واشنگتن را با بحرانهایی مواجه کرده که قدرت مانور و خلاصی از آنها را بدون دادن هزینههای سیاسی و اقتصادی ندارد. امروزه آمریکا در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و لبنان صحنه بازی را به رقیب اصلی منطقهای یعنی مقاومت واگذار کرده و به نوعی دچار فلج سیاسی برای اتخاذ راهبردی منسجم که بتواند در وضعیت خود دگرگونی ایجاد کند، شده است.