اختلافات هادی و بندغر درباره مؤتمر نشاندهنده این است که سعودیها درصدد جداسازی مؤتمر از انصارالله هستند و آن خط فتنهای که در 11 ربیع رقم خورد و در 13 ربیع با شکست مواجه شد همچنان ادامه دارد.
الوقت- پیش بینی و تحلیلهای غربی-عربی از آینده تحولات یمن پس از نزدیک شدن علی عبدالله صالح (رییس حزب مؤتمر) به کشورهای ائتلاف متجاوز و بر هم زدن توافقات با انصارالله عمدتاً به گونهای بود که مدام بر این مساله پای میفشردند که با تغییر موضع صالح به نفع ائتلاف عربی موازنه در حال تغییر به زیان حوثیها میباشد. اما اکنون و پس از مرگ صالح عملاً حزب کنگره به سه بخش تقسیمشده است، بخشی به همکاریشان با انصارالله ادامه دادند. بخشی دیگر به حالت بیطرفی فرورفتند که در اقلیت قرار دارند و بخش دیگر بهسوی همکاری با عربستان و مخالفت با انصارالله و وفاداران به صالح حرکت کردهاند. از طرف دیگر نسبت به رهبری حزب کنگره پس از صالح میان کشورهای متجاوز، منصور هادی و بخش ادامه دهنده همکاری با انصارلله اختلاف وجود دارد. از بعدی دیگر عربستان و امارات طی یک ماه اخیر دیداری با رهبران حزب اخوانی اصلاح داشتهاند که در نوع خود غافلگیرکننده بود. لذا با توجه به حساسیت و پیچیدهگیهای تحولات اخیر یمن، پایگاه خبری- تحلیلی الوقت در گفتگو با دکتر سعدالله زارعی کارشناس ارشد مسائل بینالمللی و جهان اسلام به بررسی آخرین وضعیت نیروهای سیاسی عمده یمن و ارتباط آنها با ائتلاف متجاوز خارجی و در راس آنها عربستان سعودی و امارات پرداخته است که به شرح زیر میباشد.
زارعی در ابتدا نسبت به دلایل بروز انشقاق در حزب کنگره مردمی بعد از مرگ صالح ابراز داشت: انشقاق در حزب نامبرده ناشی از بافت داخلی این حزب است. از ابتدای تأسیس تاکنون این حزب در چهارچوب گرایشهای داخلی خاندان آل احمر شکل گفته است که یک بخش آن را شخص علی عبدالله صالح و افراد نزدیک به او تشکیل دادهاند. بخش دیگر آن در چهارچوب شیخ طارقالاحمر رئیس قبیله بودهاند. یک بخش هم نیروهایی که بافاصله به کنگره متصل بودهاند و تا حدی خارج از اصل خاندان بودهاند، مانند عبد ربه منصور هادی. این مسئله در مقطعی که علی عبدالله صالح در قدرت بود درواقع تحتالشعاع اقتدار علی عبدالله صالح قرار داشت اما بعدها که صالح دچار مشکل شد و عملاً قدرت وی از هم پاشید، اختلافات درون خاندانی بالا گرفت. و امروز با مرگ صالح ما شاهد تشدید این رقابتها و اختلافات درون قبیلهای هستیم. این درواقع فلسفه اصلی اختلافات موجود است و باید گفت که رقابت اصلی بین جریان صالح و جریان طارقالاحمر است. درعینحال جریان الاحمر بهمرور درحال غلبه کردن بر جریانهای دیگر حزب مؤتمر است.
این کارشناس مسائل بینالمللی در ادامه نسبت به اختلافات بوجود آمده میان منصور هادی و احمد عبید بندغر نخست وزیر دولت مستعفی یمن در مورد مسئله جایگاه احمدعلی عبدالله صالح پسر علی عبدالله صالح در حزب کنگره افزود: اختلافات هادی و بندغر درباره مؤتمر نشاندهنده این است که سعودیها درصدد جداسازی مؤتمر از انصارالله هستند و آن خط فتنهای که در 11 ربیع رقم خورد و در 13 ربیع با شکست مواجه شد همچنان ادامه دارد. اگرچه این فتنه در وجه کودتایی خود پایانیافته است اما در وجه سیاسی کماکان در حال فعالیت است. بر همین اساس باید اظهارات بندغر را معرف تمایلات سعودی دانست تا موضع منصور هادی، چراکه هادی در آینده یمن جایگاهی ندارد، بنابراین اظهارات از سوی کسی که فاقد جایگاه است نمیتواند بیانکننده دیدگاه سعودی باشد. اما اینجا سؤال مهمی وجود دارد و آن اینکه در این کشمکشها سرنوشت مؤتمر چه میشود؟ به نظر من دلایل زیادی وجود دارد که همکاریهای بین مؤتمر و انصارالله ادامه بیابد. اولاً برخلاف تصورات، در داخل مؤتمر شخصیتهای اصلی این حزب معتقد بودند که صالح برای آنها درد سرساز است. تعبیری که در این حزب بیان میشد این بود که صالح وزن سنگین خود را روی یمن و حزب کنگره از دست داده و عملاً راه هر حرکتی را بر دیگران بسته است. صالح در حزب، اورتوریته و محبوبیت لازم را نداشت. بر همین اساس وی برای مؤتمر یک راهحل محسوب نمیشد. لذا به نظر من بعد از دورهای کوتاه ما شاهد فعال شدن روابط مؤتمر و انصارالله خواهیم بود.
این پژوهشگر مسائل منطقه در ارتباط با چشمانداز و آینده سیاسی حزب مؤتمر افزود: این حزب قطعاً در آینده حداقل در ده سال آینده، شانسی برای مبدل شدن به حزب اول یمن را ندارد. بهبیاندیگر دوران یکهتازی این حزب در عرصه سیاسی یمن به پایان رسیده است. این حزب باید به شراکت در قدرت بیندیشد و این تنها راهحل برای این حزب است. کما اینکه در حال حاضر دیگر احزاب سنتی همچون حزب اصلاح در همین وضعیت هستند. برای شراکت مؤتمر در قدرت دو راه وجود دارد. راه نخست، با گروه یا گروههایی شراکت بکند که تردیدی وجود ندارد که بخش مهم ساختار قدرت در یمن هستند؛ به زبان دیگر این حزب، با قدرت موجود و مستقر (یعنی انصارلله) همکاری کند. راه دیگر این است که مؤتمر به همکاری با منظومهای از احزاب سیاسی که احتمالاً در آینده بتوانند به موقعیتهایی دست پیدا کنند، بپردازد. تلاش زیادی در حال صورت گرفتن است که این حزب به انتخاب دوم دست بزند، اما در داخل مؤتمر عقلایی هستند که معتقدند که این حزب باید راه اول، یعنی همکاری با انصارالله را انتخاب کند. به نظر من نیز همکاری با انصارالله برای این حزب منطقیتر و معقولتر است. من فکر نمیکنم مؤتمر از انصار کاملاً جدا بشود.
زارعی در ادامه با اشاره به دیدار رهبران عربستان و امارات طی هفته گذشته با سران حزب اصلاح در ریاض اظهار داشت: مسئله اخوان المسلمین در پرونده یمن جزو مسائل اختلافی است. اماراتیها که قدرتشان در جنوب یمن فراوان است اینها گرایش به سمت اخوان المسلمین را نمیپذیرند. مدل فعالیت امارات درواقع بازسازی تشکلهای سنتی و شکلدهی به یک دولت باثبات و وابسته به خودش است. درحالیکه عربستان با تکیهبر مناسبات تاریخی و عمیقی که از دهه 60 با اخوانیها داشته است اگرچه مایل نیست در یمن اخوانیها سرکار بیایند اما درعینحال عربستان سعودی معتقد است در این شرایط که نیروی مؤثری برای مقابله با انصارالله وجود ندارد حزب اصلاح یک فرصت مهم برای مقابله با انصار بهحساب میآید؛ لذا باید این گروه را تقویت کرده و به آن کمک نماید. علاوه بر اختلاف میان امارات و عربستان، در جامعه یمن نیز نسبت به این حزب، نگاههای تندی وجود دارد؛ بهعنوانمثال که حراک جنوب -که البته خیلی فعال نیستند اما نمیشود وجود آنها را منکر شد- با طیف سلفی اخوان موافق نیستند. یا طیفهای سکولاری همچون منصور هادی خیلی با طیف سنتی حزب اصلاح همراهی ندارند. بنابراین هم در محیط داخلی و هم در محیط خارجی حزب اصلاح مبدل به عامل اختلاف شده است و این حزب آینده روشنی ندارد. علیرغم اینکه حزب اصلاح از دیگر گروههای یمن قدرتمندتر است اما به دلیل وجود مخالفان داخلی و خارجی با آنها، میتوان گفت این حزب آیندهدار نیست. با این وجود ازآنجاکه این حزب در داخل یمن قویترین حزب سیاسی همسو با جبهه عربستان بهحساب میآید، بنابراین میتوان گفت که اصلاح در آینده یمن ایفای نقش خواهد کرد و در مجلس قطعاً نمایندگانی خواهد داشت و دستآخر اینها مجبورند که به یک مدل ائتلافی برای پیشرفت بیندیشند. همین موضوع سبب برخی گمانهزنیها راجع به روابط بین حزب اصلاح و انصارالله شده و بعضی معتقدند که دیر نباشد که حزب اصلاح ریل را عوض کرده و بهجای همکاری با عربستان و امارات بهسوی همکاری با انصارالله حرکت کند. در این رابطه باید به این واقعیت توجه داشت که عربستان در موضعی نیست که ساختار آینده یمن را پیشنهاد کند لذا درنهایت سعودیها ناگزیر هستند آنچه پیش میآید را بپذیرند. به همین جهت به نظر من درنهایت حزب اصلاح تنها به اینکه شریک در حاکمیت باشد و از ساختار سیاسی حذف نشود، قناعت میکند.
این کارشناس مسائل بینالمللی در پایان نسبت به اهداف عربستان سعودی از ارتباطگیری با دو جریان قدرتمند رقیب انصارلله در عرصه سیاسی یمن در طی ماههای اخیر اذعان کرد: قطعاً برنامه عربستان عدم موفقیت انصارالله است. عربستان به طرق مختلف این هدف را پیگیری کرده و میکند. برخی از این راهها عبارتاند از: جنگ، ائتلافسازی بیرونی یا داخلی، حتی شورش قبایل، کودتای صالح، فعالیتهای گروههای تروریستی، فعالیت جنگی و نظامی گروههای مختلف و ... . سعودیها از هر اقدامی در جهت تضعیف انصارالله چشمپوشی نمیکنند. اما سؤال مهم این است آیا میتوانند به این اهداف برسند؟ در پاسخ به این پرسش نمیتوان بهطورکلی از تأثیرات اقدامات سعودی چشمپوشی کرد بلکه بهطور نسبی باید گفت این اقدامات تأثیر داشته است و حتی میتوان گفت که اقداماتی که تا امروز بینتیجه بوده، ممکن است در آینده تأثیرگذار باشد و ازنظر تئوریک نمیتوان از این احتمالات چشمپوشی کرد. اما آیا در چشمانداز نزدیک، امکان تغییر پرونده یمن و دگرگونی اساسی در وضع موجود- که توأمان است با ضعف جبهه عربستان- وجود دارد؟ به نظر من نه و این راهها به بنبست رسیدهاند و عربستان سعودی در فشار خارجی و داخلی برای پایان دادن به جنگ یمن قرار دارد. لذا من فکر میکنم، دور نخواهد بود که سخن گفتن از راههای سیاسی جای بمبارانهای شبانه عربستان را بگیرد.