به زعم واشنگتن حضور داعش در آسیای مرکزی به ناامن کردن همسایگان شمالی ایران و تهدیدسازی علیه جمهوری اسلامی از شمال و شرق، دور کردن روسیه از تحولات آسیا با ایجاد بحران امنیتی و ناآرامی در حیات خلوت این کشور، و در نهایت به تهدیدسازی علیه چین با ناامن کردن استان مسلمان نشین سین کیانگ منجر خواهد شد.
الوقت- هفته گذشته گزارش هایی درباره برافراشته شدن پرچم داعش در شهرستان «درقد» (ولایت تخار) در مرز مشترک با تاجیکستان ، منتشر شد. پس از این واقعه «محمد خواجه الغاخاجه یوف» سخنگوی ریاست مرزبانی کمیته امنیت ملی تاجیکستان گفته است که برافراشته شدن پرچم داعش در مرزهای کشورهای مشترک المنافع گرچه برای مدتی کوتاه بوده اما باید جدی گرفته شود. چند روز پیش از این رویداد نیز «ایوریی حاچاتوراف»، دبیر کل سازمان پیمان امنیت جمعی (متشکل از کشورهای روسیه، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، تاجیکستان، آذربایجان، گرجستان، قرقیزستان و ازبکستان که در سال ۱۹۹۲ تشکیل شد) از حضور ۷ هزار نیروی طالب و داعش در مرز افغانستان و تاجیکستان خبر داده بود.
حال در شرایطی که داعش روزهای پایانی خود را بویژه در عراق و سوریه میگذراند بسیاری از کارشناسان معتقدند که داعش خود را آماده کرده است تا حضور خود در آسیای میانه و کشورهای مشترک المنافع را افزایش دهد. در واقع از این منطقه به عنوان مقصد بعدی داعش برای ادامه فعالیت های خود در آینده یاد میشود. اما سئوال این است که اساساً زمینه ها و پتانسیل های ترویج ایدولوژی داعش در آسیای میانه کدامند؟
دسترسی آسان و نزدیکی جغرافیایی آسیای مرکزی به خاورمیانه
یکی از عوامل اصلی توجه داعش به کشورهای آسیای مرکزی و بویژه افغانستان، نزدیکی جغرافیایی و آسانی دسترسی تروریستها به این مناطق در مجاورت خاورمیانه است. برای بسیاری از تروریستها عبور از سوریه و عراق به سمت آفریقا- با توجه به حضور عناصر داعش در لیبی و نیجریه- بدلیل نیاز به سفر دریایی دشوار خواهد بود، اما دسترسی اعضای داعش به افغانستان و سایر کشورهای آسیای مرکزی به سهولت ممکن است. وسعت مرزهای سوریه با ترکیه در شمال و وجود مناطق کوهستانی در مرز عراق و ترکیه باعث شده تا کنترل کامل بر همه مرزها به آسانی امکانپذیر نباشد و این موضوع میتواند تحرکات اعضای داعش را برای خروج از عراق و سوریه به سمت مرزهای شمالی و از آنجا به سوی آسیای مرکزی محتملتر سازد.
اقتصاد فقیر، زمینه فرهنگی و فضای بسته سیاسی در آسیای مرکزی
با توجه به وضعیت داخلی کشورهای آسیای مرکزی، مناطق مذکور با حدود 70 میلیون نفر جمعیت، محیط مساعدی برای سربازگیری داعش محسوب می شوند. به ویژه که در 5 کشور بوجود آمده از فروپاشی شوروی سابق تاکنون حکومت های اقتدارگرا زمام امور را در دست داستهاند و علاوه بر این اکثریت مردم این مناطق زیرخط فقر قرار دارند.
براساس آمار فکت بوک سیا، حداقل 33 درصد از مردم ازبکستان، 39 درصد از مردم تاجیکستان و 29 درصد از مردم قزاقستان زیر خط فقر زندگی میکنند و وضعیت مردم در دیگر جمهوریهای آسیای مرکزی نیز به همین صورت و در مواردی حتی بدتر است.
اکسخان کاشگلدین، نخست وزیر پیشین قزاقستان در گفتگو با خبرگزاری آلمان با ابراز نگرانی نسبت به نرخ بالای بیکاری جوانان اعلام کرده است "زمانی که جوانان چشم اندازی نداشته و در تغییر سیستم حکومت سهیم نباشند، به سادگی طعمه سربازگیری افراطگرایان می شوند."
در واقع این حقیقت است که فقر زمینه ارتکاب جرم و جنایت را افزایش میدهد، بویژه اگر این جنایات به بهانه مسائل اعتقادی و با کمکهای چشم گیر مالی همراه شود. در این صورت گروههای تروریستی مانند داعش به آسانی قادر به عضوگیری از میان جوانان بیکار این مناطق خواهند شد.
از طرف دیگر از نظر فرهنگی جوامعی مانند افغانستان بدلیل دارا بودن سابقه تحرکات پیشین طالبان و همچنین برخی قرابتهای عقیدتی میان بخشهایی از طالبان و داعش، از زمینه مناسب و مساعدی برای پذیرش ایدئولوژی داعش برخوردار میباشند. همین زمینه فرهنگی باعث شده تا حتی داعش سناریوی «تشکیل خراسان بزرگ» خود را که از آن به عنوان «ولایت خراسان» یاد میکند بر پایه مناطقی از افغانستان و سپس گسترش به دیگر مناطق آسیای مرکزی دنبال کند. در حقيقت خطر داعش در آسياي مركزي، عامل جديدي است كه از افغانستان توسعه مي يابد. همچنان كه در بخشهایی از خاک اين كشور نمايندگان گروه هاي تکفیری از كشورهاي آسياي مركزي (به ويژه ازبكستان) گرد هم مي آيند و در مرزهاي افغانستان و كشورهاي آسياي مركزي (به ويژه تاجيكستان و تركمنستان) تجمع کرده و به جذب و بسیج نیروها میپردازند. پیشتر مرکز مطالعات " گروه سوفان" در نیویورک، آمار اعضای پیوسته به داعش از کشورهای آسیای مرکزی را تا سال 2016 نزدیک به 5 هزار نفر عنوان کرده بود.
از طرف دیگر در کنار مسائل اقتصادی و فرهنگی، ساختار بسته سیاسی و اقتدارگرا در بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی به چاشنی عضوگیری داعش در این مناطق افزوده است. در بسیاری از این کشورها از جمله در تاجیکستان، دولت امکان هرگونه فعالیت برای گروههای اسلامی میانهرو و اعتدالی را به شدت محدود کرده و برخی از رهبران گروههای اسلامی اعتدالی از جمله نهضت اسلامی تاجیکستان مجبور به تبعید خودخواسته به اروپا شدهاند. در ازبكستان ممنوعیت قانونی احزاب اسلامی به رشد گروههای افراطی و سلفی از جمله گروه اتحاد جهاد اسلامي، حركت اسلامي ازبكستان، حزب التحرير و حزب اسلامي تركستان شده و در اواسط سال 2011، رسانههاي قزاقستان خبر دادند كه در استان «جامبول» اين كشور 360 نفر دانشآموز پيرو جريان سلفي ميباشند. براین اساس بسیار طبیعی است که در خلأ رهبران و جریانهای اسلامی میانهرو در آسیای مرکزی متاثر از فضای بسته سیاسی، رشد گروههای سلفی و نزدیک به وهابیت در این مناطق زمینه لازم را برای تحرکات داعش فراهم کند.
تلاش بازیگران خارجی برای ادامه حیات داعش در آسیای مرکزی
صرف نظر از عوامل و زمینههای داخلی کشورهای آسیای مرکزی برای داعش، نقش برخی بازیگران خارجی را نیز در سوق دادن این گروه تروریستی به آسیای مرکزی بسیار حائز اهمیت است. در نگاه ایالات متحده آمریکا منطقه آسیای مرکزی به عنوان سرزمین مجاور جمهوری اسلامی ایران و حیات خلوت فدراسیون روسیه و همچنین در همسایگی چین فرصت مناسبی را برای فشار بر این مخالفان اصلی توسعهطلبی سلطه جویانه غرب فراهم خواهد آورد. لذا برای آمریکا شکست داعش در خاورمیانه فرصت مغتنمی را برای سوق دادن این گروه تروریستی به آسیای مرکزی فراهم میکند.
براین اساس به زعم واشنگتن حضور داعش در آسیای مرکزی به ناامن کردن همسایگان شمالی ایران و تهدیدسازی علیه جمهوری اسلامی از شمال و شرق، دور کردن روسیه از تحولات آسیا با ایجاد بحران امنیتی و ناآرامی در حیات خلوت این کشور، و در نهایت به تهدیدسازی علیه چین با ناامن کردن استان مسلمان نشین سین کیانگ منجر خواهد شد. بر این اساس اشاعه داعش در این منطقه ضمن جلوگیری از افزایش نفوذ این کشورها، از هم افزایی امنیتی منطقه آسیای میانه نیز ممانعت به عمل خواهد آورد و آن را درگیر نبرد فرسایشی با تروریسم خواهد نمود. از طرف دیگر، حضور داعش و وجود ناامنی در منطقه ، امکان حضور، نفوذ و اعمال سلطه غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا در آسیای میانه را موجب خواهد شد.