الوقت- حوادث و اتفاقات پیرامون ترامپ، رئیسجمهور آمریکا تمامی ندارد، چه آنهایی که خود مسبّب آن است و چه اتفاقاتی که دیگران برای او رقم می زنند. برکناری استیو بنن، استراتژیست راست گرا وافراطی ترامپ، نمونه آخر آن است. اگر بخواهیم حوادث و اتفاقات منحصر به فرد دوران هفت ماهه حضور ترامپ در کاخ سفید را برشماریم، باید لیست بلند بالایی را ارائه کنیم که به دلیل آشنایی همگان با این موارد و طولانی شدن یادداشت از طرح آن خودداری میکنیم. ترامپ هم به لحاظ فردی تقریباً شخصیت منحصر به فردی دارد و هم به لحاظ عملکردی دارای این ویژگی است.
به عنوان مثال او تقریباً از شخصیتهایی نادر است که قبل از ورود به کاخ سفید، نه سابقه کار اجرایی دولتی داشته، نه عضو مجلس نمایندگان و سنا بوده و نه حتی یک فرمانداری را اداره کرده است. او همچنین اولین رئیسجمهوری است که تا آخر کارزار انتخاباتی نتوانسته حمایت قاطع حزب خود را جلب نماید تا جائی که پُل رایان، رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان، حاضر نشد در میتینگهای انتخاباتی به نفع او سخنرانی نماید.
او اولین رئیسجمهوری است که در کارزار انتخاباتی علناً از رئیسجمهور روسیه حمایت کرده، او و شیوهاش را الگوی موفق اداره کشور معرفی نموده و این در حالی بود که پوتین در همان ایام به دلیل عملکردش در اوکراین و سوریه مورد غضب آمریکا بود و کشور روسیه نیز توسط آمریکا تحریم شده بود! در همین رابطه، ترامپ اولین رئیسجمهوری بوده که در قبل و بعد از ورود به کاخ سفید، مورد ظن ارتباط پنهانی با روسیه قرار گرفته و این موضوع همچنان گریبان او، اطرافیان و اعضای خانوادهاش را رها نکرده و تاکنون چند تلفات سیاسی نیز به دنبال داشته است. شیوه عزل و نصبهای وی هم از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد او است تا جائی که رکورد عزل و نصب ده روزه را درکاخ سفید به نام خود ثبت کرده است!
هرچند می توان مثالهای دیگری برای «اولین» بودن و «استثنایی» بودن ترامپ برشمرد ولی آنچه که از همه اینها اهمیت بیشتری دارد، نقطه ابهام پررنگ درباره ارتباط پنهانی وی و اعضای خانواده و نزدیکانش با روسیه است که پروندهاش مفتوح بوده و مراحل تحقیقات را میگذراند.
به دنبال همین مسائل، اخیراً این گمانه زنیها قوت گرفته که شاید ترامپ دومین رئیسجمهور بعد از نیکسون در تاریخ آمریکا باشد که نتواند دوران چهارسالهاش را به پایان برساند. آنچه که ترامپ را با نیکسون متفاوت میکند دوچیز است که باز او را «اولین» در نوع خود میکند:
یکی اینکه مشکل او یک تخلف داخلی مثل تقلب تیم نیکسون در روند انتخابات آمریکا نیست بلکه ریشه تخلف او به بزرگترین رقیب یا با اغماض دشمن استرتژیک آمریکا، یعنی روسیه برمیگردد که در سپهر سیاسی آمریکا گناهی نابخشودنی به حساب میآید.
دوم اینکه او به لحاظ شخصیتی دارای ویژگیهای است که به حزب متبوع و متنفذین اجازه نمیدهد تا آنها بتوانند این موضوع را مدیریت و به نوعی سرپوشگذاری نمایند و به این ترتیب دوران چهار سالهاش به طور طبیعی به پایان برسد.
برای همین این بحث قوت میگیرد که اگر ترامپ با همین شیوه ادامه داده و به توصیه بزرگان حزب گوش ندهد و از طرف دیگر جمهوریخواهان نیز حاضر به پذیرش شیوه او در اداره مسائل پیرامونش نگردند، او نمیتواند دوره چهارسالهاش را به صورت عادی به اتمام برساند.
او به صراحت اعلام کرده و میکند که خارج از چرخه بسته مدیریت در واشنگتن به میدان آمده و خواستگاه خود را، مردمی میداند که به این سیتم بسته مدیریت دوحزب اعتراض دارند. او بعد از گذشت هفت ماه از ریاست جمهوریاش، ابایی ندارد تا آشکارا در مقابل واشنگتننشینان اعم از دمکراتها و جمهوریخواهان اعلام موضع نماید. همین رفتارها باعث شده تا طرح تحریمی اخیر کنگره علیه روسیه و علیرغم میل او، اتحاد نسبتاً بیسابقهای بین دمکراتها و جمهوریخواهان شکل بگیرد و این طرح، تقریباً با اتفاق آراء به تصویب رسیده است! چیزی که ناخوشایندی آشکار ترامپ را به دنبال داشته و او مجبور شده از روی ناچاری و اکراه این مصوبه را امضاء نماید؛ در عین حال میتوان کنشهایی از این دست را در راستای کنترل و مهار تصمیمهای ترامپ توسط سیستم سیاسی و ارکان قدرت رسمی در آمریکا دانست.
ظهور ترامپ محصول مشترک دمکراسی از یک سو و بیتوجهی احزاب حاکم به خواست بدنه اجتماعی یک جامعه یا همان قشر متوسط به پایین جامعه از سوی دیگر میباشد. نظیر چنین اتفاقاتی در سالهای اخیر در دیگر کشورها کم نبوده است. اولین نتیجه «پدیده ترامپیسم» برای هر کشور از جمله آمریکا، زیر سوال بردن کارکرد احزاب و مراجع سنتی وقدیمی در شکلدهی و ساماندهی افکارعمومی بوده و جامعه را به شلختگی سیاسی دچار میکند که در نتیجه آن، شارلاتانیسم سیاسی رونق میگیرد و افراد کم مایه و بیریشه با سوارشدن بر موج نارضایتی، کشور و جامعه را به سوی سرابِ بهبود وضعیت سوق میدهند.
آنچه مسلم است هم چنان تنشها با ترامپ در آمریکا ادامه دارد و حتی رو به افزایش است. مهمترین نشانه آن نیز ادامه اتهام زنی متقابل ترامپ و مخالفان به یکدیگر است؛ اتهام زنی مخالفان مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و تأثیر آن در پیروزی انتخاباتی ترامپ و اتهام ترامپ درباره شنود تلفنی دولت اوباما از وی در رقابتهای انتخاباتی. ممکن است این نظرسنجیها و دیدگاهها زمینهسازی برای کنارهگیری ترامپ باشد.
اما گزینه دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه هدف از این رویکرد سیاسی و تبلیغی تهدید و اعمال فشار بر ترامپ است. ظاهراً محافل سیاسی و رسانهای آمریکا از این طریق سعی میکنند به ترامپ یادآور شوند با نشستن وی بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا همه چیز تمام نشده و همچنان امکان کنارهگیری وی وجود دارد. اگرچه کنگره میتواند با استفاده از استیضاح علیه ترامپ و عملکرد وی استفاده کند، اما به نظر میرسد استیضاح راهی برای آرام کردن دونالد ترامپ باشد و تا عملیاتی شدن آن راه بسیاری باقی مانده است.