روابط هند با چین و رقابت در شرق آسیا
چین، هند و پاکستان مثلثی را تشکیل میدهند که با جای دادن جمعیتی بالغ بر 5/2 میلیارد نفر معادل 40 درصد کل جمعیت جهان در خود، همیشه مایه نگرانی جهانیان بوده است. طی نیم قرن گذشته هند و پاکستان سه بار به مصاف یکدیگر رفتهاند. هند در سال 1962 به دلیل اختلافات ارضی در برابر چین در جنگی خونبار اما برقآسا تن به شکست داد و روابط چین و پاکستان همیشه تابعی از شرایط حاکم بر مراودات دهلی نو با پکن بوده است.
در دهلی تهدیدی که از سوی ارتش چین متوجه هند است تا سال 1988 جدی و بالقوه تلقی میشد. مناقشات و اختلاف نظرهای حل و فصل نشده ارضی، برنامه نظامی و هستهای چینیها برای کمک به تقویت ارتش پاکستان با هدف کشاندن هندیها به دو عرصه و میدان مختلف دفاعی و نهایتًا فعالیتهای گسترده نهادهای امنیتی چین در شمال هند برای ایجاد ناآرامی بین گروههای قومی یاغی شمال شرق هند از جمله مواردی بود که هندیها همیشه از آنها به عنوان عوامل تهدید چین علیه هند یاد میکردند.
رقابت امروز هند و چین نیز به رقابتی اقتصادی تبدیل شده است. در حالی که چین در تولید صنایع نیمه سنگین به توفیقاتی دست یافته، هند توان خود را بر صنایع سبک و فناوری اطلاعاتی متمرکز کرده است. بر این اساس چین با هدف ترغیب شرکتهای خارجی به انتقال واحدهای تولیدی سختافزاری و نرمافزاری خود به چین برای آنان امتیازات ویژهای از جمله حق تملک کامل بر تمامی سهام شرکت و انتقال سود کامل حاصل از فعالیت شرکتهای این حیطه را برای آنان در نظر گرفته است. جذابیت بیشتر چین برای سرمایهگذاران خارجی که غولهای رایانهای مثل اینتل و IBM را به سرمایهگذاری در این کشور ترغیب کرده مایه نگرانی هندیها شده است. زمامداران چین در تلاش هستند همسایه جنوبی خود را این بار در نبردی اقتصادی به زانو درآورند و برای تحقق این هدف تمامی مساعی خود را به کار گرفتهاند.
رقابت چین و هند بر روی خاک، در اقیانوس هند هم ادامه دارد. دهلی از نوعی وحشت در محاصره قرار گرفتن رنج میبرد که ناشی از گسترش «گردبند مروارید ها» تحت نفوذ چین (ساخت بندرهای مختلف تا تنگه هرمز) و همچنین نصب موشک در قلههای تبت است؛ بنابراین بر طبق آنچه بیان شد، یک شریک استراتژیک که به نوعی رقیب چین هم باشد، با قرارگرفتن در کنار هند، میتواند توازن را به نفع هند رقم بزند و ناگفته پیداست که میتواند موجب بروز نارضایتی از جانب چین هم بشود.
هند و میل روابط به سمت آمریکا و اسرائیل
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و نارندرا مودی، نخستوزیر هند در شرایطی در 26 ژوئن (7 تیر) در واشنگتن با هم دیدار کردند که از قبل بروز اختلافاتی بین دو کشور با آمدن ترامپ قابل مشاهده بود و ترامپ که عرصه سیاست و تجارت را درهمآمیخته است.
در روابط با هند هم بر همین سبک و سیاق رفتار کرده و در مواردی به هندیها تاخته بود؛ بنابراین کار برای مودی در واشنگتن چندان آسان نبود. سیاستهای ترامپ در مواردی همچون سختگیری در مورد ورود مهاجران که با سختتر شدن روادید «اچ وان» شامل حال هندیها هم شده است و انتقاد از هند در مورد اینکه پشتیبانی آن از توافق آب و هوایی پاریس صرفاً به خاطر مزایای مالی آن بوده است، ناخرسندی مقامهای هندی را به همراه داشت.
با اینحال، بهنظر میرسد که مودی توانسته است با سفر به واشنگتن راه تعامل با ترامپ را بگشاید و میان رؤیای هند در تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ در کنار آمریکا و بینش «اول آمریکا» در دولت ترامپ پل بزند. شاید مهمترین هدف مودی در سفر به آمریکا القای این نکته به تازه واردهای کاخسفید بود که برای آمریکا هند در مقایسه با چین گزینه بهتری هم به لحاظ مالی و هم بهلحاظ راهبردی برای تعامل است و اینکه در بعد منطقهای هم نباید سیاست مماشات با پاکستان ادامه یابد.
شرکای جدید هند و چالش در غرب آسیا
1) ایران: روابط هند و آمریکا که در دوره پس از جنگ سرد با افت و خیزهایی همراه شده بود پس از توافق هستهای غیرنظامی در سال 2005 بین دو کشور بهسوی نوعی اتحاد راهبردی پیش رفت و دهلینو در جهت تحقق آرزوی دیرین خود برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ فرصت را غنیمت شمرده و بهجای آنکه همچون جمهوری اسلامی ایران راه مقاومت در برابر فشارهای سیستمی در ساختار تک قطبی نظام بینالملل را در پیش بگیرد، راه همسویی و تعهد بهجای عدم تعهد را دنبال کرده و درهمینراستا به ناچار با برخی سیاستهای ضد ایرانی آمریکا همراه شد.
دو رأی منفی ضد پرونده هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی هستهای و کنار کشیدن از پروژه خط لوله صلح در همین جهت قابل تبیین است. ازسویدیگر، هند در منطقه غرب آسیا باتوجه به نیاز خود برای دسترسی به منابع انرژی منطقه آسیای مرکزی و مقابله با اتحاد منطقهای چین و پاکستان نگاهی ویژه به ایران و استفاده از مسیر ایران برای دور زدن پاکستان دوخته است؛ بنابراین دو اولویت منطقهای و جهانی هند در تعارض با یکدیگر قرار گرفتند.
در بعد منطقهای اولویت هند در برقراری مناسبات نزدیکتر با تهران نهفته است که به هیچ عنوان مطلوب نظر واشنگتن نبود و ازسویدیگر، اولویت جهانی هند در تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ ایجاب میکند که مشارکت راهبردی خود را با آمریکا بیشازپیش تقویت کند.
متأسفانه یکی از رویهها و سیاستهای منفی کشورهایی که به ظاهر دارای منافع مشترک با ایران هستند این است که به محض تشدید رویارویی ایران با آمریکا در شیوه تعامل خود با کشورمان بهگونهای عمل میکنند که مصداق ماهی گرفتن از آب گلآلوده است. بهعبارتدیگر، در برههای که سیاست مهار ایران از سوی آمریکا با جدیت به اجرا گذاشته و تلاش میشود بیشترین امتیاز ممکن از ایران به چنگ آید و هند هم از این قاعده مشتثنی نبوده است. اختلاف با ایران بر سر میدان «فرزاد بی» و تلاش برای بستن قراردادی که تا سالها هیچ درآمدی نصیب کشور نمیکند از همین دست فرصتطلبیهاست.
2) پاکستان: هند و پاکستان دو کشور مهم منطقهای شبه قاره به حساب میآیند. این دو کشور از زمان استقلال پاکستان به دو رقیب جدی تبدیل شدهاند. از طرفی مسئله کشمیر موجب شده که درگیریهایی بین نیروهای ارتش هند با نیروهای پاکستانی و از جمله نیروهای جهادی در این منطقه روی دهد.
از طرفی هندوستان همواره پاکستان را متهم به حمایت از گروههای تروریستی کرده و بر این عقیده است که حضور نیروهای رادیکالی در هند با حمایت پاکستان به منظور اعمال فشار بر دولت بر سر مسئله کشمیر است. از این رو هندوستان سعی داشته با برقراری روابط نزدیکتر با آمریکا مسئله رادیکالیسم در این کشور را با گروههای رادیکالی در منطقه پیوند زده تا بتواند از کمکهای امنیتی، سیاسی و نظامی آمریکا برای برخورد جدی با مخالفان خود استفاده کند. این در حالی است که آمریکا سعی داشته در روابط خود با هند و پاکستان سیاست متوازنی را در پیش بگیرد.
طی یک دهه گذشته معادله هند، پاکستان و چین تا حدود زیادی دچار تحول شده است و خصوصاً حملات یازدهم سپتامبر موجب چرخش واشنگتن در سیاستهایش در قبال دو کشور متخاصم شبه قاره هند شد. در پی حمله گروهی از افراد مسلح به پارلمان هند در سال 2001 میلادی و بالاگرفتن مجدد تنشهای دو طرف ، آمریکا برای اولینبار از جانبداری از پاکستان خودداری کرد و با این اقدام برای آنان پیام فرستاد که زمان حل و فصل مناقشه کشمیر و اختلافات دو طرف فرا رسیده است و شاید همین پیام خاموش بوده که سکوت یکسالهای را در مرزهای مشترک دو طرف رقم زده است.
نتیجه
هند درگیر تنشی داخلی است، از یک سو طرفداران غرب این کشور را همچون پل ارتباطی میبینند که میتواند پیوند بین شمال و جنوب را برقرار سازد، از سوی دیگر طرفداران شرق هستند که با میل فراوان توافق واشنگتن را میستایند، که موجب بروز نوعی ترکیب نئولیبرالیسم اقتصادی و اتوریتاریسم سیاسی شده است. شیفتگی در مقابل مدل رشد چین نخبگان هند را به سوی جهت گیری دوم متمایل میکند.
شاید مودی در دیدار و گفتوگو با ترامپ توانسته باشد با چشمپوشی از حوزههای مورد اختلاف دو کشور و تمرکز بر حوزههایی که به مذاق ترامپ خوش آید، سازشی بین رؤیای هند در تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ و بینش ترامپ در اولویت دادن به آمریکا و اقتصاد آن پل بزند و همچنان راهبرد اتحاد دو کشور دربرابر خیزش چین را تداوم ببخشد؛ اما درمورد اینکه آیا بین راهبرد منطقهای هند در دسترسی به آسیای مرکزی از طریق ایران و راهبرد جهانی خود در تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با کمک آمریکا هم سازش برقرار کند تردیدهایی جدی مطرح است.
سیدمجتبی جلالی زاده